بی‏‌بی علیه استعمار/ نگاهی به زندگی بی‌‏بی مریم بختیاری

سایت بدون -حکایت حضور زنان در صحنه سیاسی و اجتماعی دوره قاجار و به ویژه در بزنگاه مشروطیت روایتی است که عمدتا بر سر دوگانه نادیده انگاشته شدن یا دست بالا پنداشته شدن به گونه ای اغراق آمیز قرار گرفته است. اگرچه نخستین صورت حرکت های اجتماعی زنان و کشیده شدن آن ها به عرصه اجتماعی را به گونه ای جدی در دوران مشروطه می توان دنبال کرد اما کمتر بتوان این کنش ها را در قالب های مدرن و ناشی از خودآگاهی جنسیتی دانست. به این تعبیر اگرچه تک چهره هایی در میان زنان عصر مشروطه کنشگرانه در عرصه اجتماعی ظاهر می شوند ولی این حضور چندان زنانه نیست. آن ها عمدتا به به پشتوانه مردان خانواده و در جهت اهدافی که کنشگران مرد مشروطه پیگیری می کردند وارد میدان می شدند. در این میان بی بی مریم بختیاری یکی از معدود زنانی است که همزمان تا حدودی نیز به صورتی مقایسه ای به وضعیت زنان نظر می کند و البته الزاما این امر را نمی توان به جهت آشنایی تمام او با تحولات دنیای مدرن تلقی کرد. با این همه جایگاه او در میانه تحولات عصر مشروطه و اثری که از خود بر صفحات تاریخ برجای گذاشته است نامش را در میان نامداران زن تاریخ ایران برکشیده است. اهمیت پیدا کردن شخصیت بی بی مریم در تاریخ ایران را نباید محصول تحولات تاریخی ناشی از ورود مدرنیته به ایران دانست. چرا که مدرنیته بر شهرها سوار می شد و اگر ماحصلی در سرنوشت زنان داشت باید آن را در میان زنان شهری جست وجو کرد. حال آنکه زنان روستایی و عشایری در ایران کمتر تحت تأثیر فرایندهای مدرن در بدو ورود آن به ایران قرار گرفتند ولی توجه به این نکته ضروری است که در روستاها و میان عشایر ایران سطح وسیع تری از آزادی عمل و احترام نسبت به زنان وجود داشته و در زیست اجتماعی نقشی مؤثرتر داشتند.

زندگی در سایه اجبار ایلی

بی بی مریم بختیاری دختر حسینقلی خان ایلخانی از رجال دوره قاجار و از سران ایل بختیاری بود. پدرش از مقتدرترین خوانین در تاریخ ایل بختیاری به شمار می رفت. زمانی که بسیار جوان بود توانست حکومت منطقه بختیاری را برای عموی پیر خود دریافت کند و عملا خود اداره امور را به دست گیرد. وی در مجموع ده همسر اختیار کرد که حاصل آن ۱۸ فرزند شامل ۱۲ دختر و شش پسر بود. پسران او هر یک به رجال شناخته شده پایتخت مبدل شدند و در میان دخترانش بی بی مریم از سایرین نامبردارتر شد. بی بی مریم فنون اردوکشی نظامی و لشکرداری را تا حدودی در میان برادرانش آموخت. این آموزش ها به زودی دستگیرش شد چرا که هنوز کودک بود که پدرش به دست ظل السطان حاکم اصفهان به قتل رسید و عموهایش ریاست ایل بختیاری را برعهده گرفتند. برادر بزرگش به زندان افتاد و دیگر اعضای خانواده در آوارگی روزگار می گذرانیدند. ۱۵ ساله بود که به جهت مناسبات داخلی ایل با مردی به نام علیقلی خان که ۲۰ سال از او بزرگتر بود و همسر دیگری نیز داشت، ازدواج کرد. حاصل این وصلت سه پسر به نام های «علیمردان خان»، «محمدعلی خان» و «سهراب خان» بود که به هنگام مرگ پدرشان در یک نزاع خانوادگی، یکی سه ساله، یکی کمتر از دو سال و آخری چهار روز داشت. بعد از این اتفاق بی بی مریم نزد خانواده پدری اش بازگشت و قصد داشت فرزندانش را به تنهایی تربیت کند اما چند سال بعد ناچار به یک ازدواج خانوادگی دیگر تن داد اما این بار نیز ازدواج مطلوبش نبود و با آن که یک پسر دیگر به نام «مصطفی قلی خان» از این ازدواج داشت پس از شش سال تحمل زندگی با او در نهایت درخواست کرد که در امارت مستقلی دور از او زندگی کند. قبول این درخواست وضعیت بی بی مریم را بهبود بخشید.

قیام برای آزادی

زندگی در امارت جدید برای بی بی مریم یک سرفصل جدید بود. این امارت زیر سلطه هیچ خانی نبود و بی بی مریم خود باید کار امنیت و نظارت بر امور را برعهده می گرفت و برای این سربازان و سوارانی را به خدمت گرفت. این افراد به مرور توسط وی سازماندهی شدند و هنگی از سواران بختیاری تشکیل شد که به هنگام جنگ جهانی اول زمانی که مناطق بختیاری با تهدید روس ها و انگلیس ها مواجه بودند، این نیرو به مقابله با این خطرات برخاست. بی بی مریم نزد برادرانش محبوب بود و به جهت سلوک رفتاری بسیار به او احترام می گذاشتند. زمانی که اسفندیارخان برادر بزرگتر آن ها که برای بی بی مریم همواره نقش پدر را داشت، از دنیا رفت، صمصام السلطنه برادر دیگر جانشین وی شد. به این ترتیب زمانی که تحولات مشروطه در پایتخت جریان داشت، ایل بختیاری که همواره در میانه وقایع سیاسی اصفهان و تهران نقش آفرینی می کرد، این بار نیز تأثیرگذار ظاهر شد. زمانی که انقلاب به پیروزی رسید، صمصام السلطنه رئیس الوزرا شد اما با به قدرت رسیدن محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس وضعیت او نیز که از مشروطه خواهان بود متزلزل شد.در چنین شرایطی بی بی مریم مشوق اصلی برادر دیگرش سردار اسعد بختیاری برای فتح اصفهان و حمله به تهران شد. وی برای نیروهای بختیاری سخنرانی شورانگیزی انجام داد و با تعدادی از سواران خود پیش از برادرش راهی تهران شد. در پایتخت او به منزل پدری حسین ثقفی رفت و در آنجا نوعی ستاد پشتیبانی از نیروهای برادرش را تشکیل داد و به سبب رشادتش که خود تفنگ به دست می گرفت و در کنار نیروهایش مبارزه را آغاز کرده بود، به سردار مریم شهرت پیدا کرد. با ورود نیروهای بختیاری به شهر سردار مریم در کنار نیروهای برادرش با قزاق های تحت امر محمدعلی شاه جنگید و توانست در فتح تهران نقش مهمی ایفا کند.نقش سردار مریم در این جای تاریخ به پایان نرسید و روز به روز آوازه شهرتش افزایش پیدا کرد. خانه او در اصفهان به مقر مشروطه خواهان مبدل شده بود. به علاوه او به جهت مبارزه اش در جریان جنگ جهانی اول با نیروهای روس و انگلیس مورد غضب آن ها قرار داشت. به ویژه که در یک مورد اقدام به پناه دادن به کاردار سفارت آلمان به مدت سه ماه در منزلش کرد و مقدمات فرار او را از ایران فراهم کرد. این تنها باری نبود که منزل او به پناه گاه مظلومان و مورد غضب قرار گرفتگان مبدل شد و حتی به روایتی محمد مصدق نیز که از مخالفان کودتای رضاشاه بود، مدتی را در میان بختیاری ها میهمان بی بی مریم بود. بی بی مریم همچنین بخشی از دارایی خود را برای کمک به مردمی که در قحطی دوران جنگ جهانی به سختی افتاده بودند هزینه کرد. با این همه شاید یکی از مهم ترین میراث های او برای تاریخ ایران و بختیاری فرزندانش بودند. به ویژه علیمردان خان که به مخالفت با حکومت رضاشاه پرداخت و مناطق بختیاری و شمال خوزستان را به تصرف درآورد. رشادت های او در این مبارزات هنوز نقل داستان ها و اشعار عامیه بختیاری است. علیمردان خان در نهایت دستگیر شد و پس از انتقال به زندان قصر برخلاف امان نامه ای که شاه به او داده بود، اعدام شد. این داغ همواره بر سینه بی بی مریم باقی ماند. پیرزن جسور بختیاری این درد را برای سه سال به دوش کشید و سرانجام سال ۱۳۱۶ در خانه اش واقع در اصفهان دارفانی را وداع گفت و در گورستان تخت فولاد این شهر به خاک سپرده شد.

روزنامه خاطرات بی‌‏بی

کتاب خاطرات سردار مریم سال ها پس از درگذشت او منتشر شد و شامل حوادث دوران کودکی و جوانی وی تا پایان مشروطیت است و ظاهراً قسمت دوم خاطرات از بین رفته یا هنوز در جایی در خانه بستگان پنهان باشد. «خاطرات بی بی مریم» به قلم ساده و روان از سال ۱۳۳۶ قمری برابر با ۱۲۹۶ شمسی به بعد ثبت شده است و به نظر می رسد هیچگاه فرصت نیافت آن را ویرایش نماید یا کسی ویراستاری کند. در ابتدای مجموعه خاطرات خود می نویسد: «به امید خداوند امیدوارم که فرصت بدهد بنده که یک زن ایرانی و از ایل بختیاری می باشم روزنامه خاطرات خود را ساده و مختصر بنویسم. توفیق از خداوند عالم و همراهی از روح شاهنشاه عالم امام اول، حضرت علی (ع) می طلبم. به تاریخ هشتم ماه شعبان المبارک سنه ۱۳۳۶ …» سپس به شرح حوادثی می پردازد که بر پدرش حسینقلی خان ایلخانی بختیاری در دوره ناصرالدین شاه گذشته است. در این خاطرات همچنین از برادرانش که از مادر دیگری بودند به ویژه از سردار اسعد (فاتح مشروطیت) و زحمات او در تربیت و آموزش خود و محبت های صمصام السلطنه مکرر یاد می کند. بی بی مریم بختیاری در بخشی از روزنامه خاطرات خود می نویسد: «چرا زن های ایرانی می بایست در گوشه خانه و در به‌روی آنها بسته باشند؟ وقتی زن های اروپایی را می بینم که کار می کنند و این همه وجود آنها به درد وطن خود می خورد به حدی افسوس می خورم مثل اینکه می خواهم دیوانه شوم. آیا زن انسان نیست؟ آیا خلقت او غیر از خلقت مرد است؟ کاش ما هم روزی خود را در سایه‌ی تمدن می دیدیم. افسوس که من می میرم و آن روز را در ایران، به خصوص در بختیاری نخواهم دید.»

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «دلنگ دلنگ»

سایت بدون – صدای زنگ شتر و هر زنگوله ای که به گردن حیوانات وصل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *