افشین خماند خاطره چیست؟ خاطره همان چیزی است که ما از یک اتفاق مستقل به یاد می آوریم .خاطره می تواند همان چیزی باشد که واقعا اتفاق افتاده باشد یا نباشد ، می تواند روایت درست و نعل به نعل از ماجرا باشد یا نباشد اما خاطره در ذهن ثبت می شود و آن گونه است که این توانایی را ایجاد می کند که همواره به ارجاع داده شود. این خاطره می تواند سطوح مختلفی را پوشش بدهد ، این خاطره می تواند شخصی باشد ، می تواند گروهی باشد(جمع محدود) ، می تواند جمعی باشد ، حتی می تواند خاطره ملی یا خاطره بین المللی باشد، علاوه بر این تقسیم بندی عرضی ، ما یک تقسیم بندی طولی هم در مورد خاطره ها داریم که به طور طبیعی با گستره خاطره در طول زمان ارتباط دارند .در این تقسیم بندی می توان خاطره را به سه گونه ، خاطره های کوتاه مدت ، خاطره های میان مدت و خاطره های بلند مدت تقسیم بندی کرد.نه همیشه اما معمولا این گونه است که خاطره های کوتاه مدت به ویژه خاطره های آنی ، آغشته به هیجان و احساسات هستند ، قضاوت ها درباره آن ها دقیق نیست ، خاطره های میان مدت ، خاطره های تعدیل شده و معتدل تری هستند و خاطرات بلندمدت به افسانه شبیه تر می شوند و گویی زمان حتی به شخصی ترین خاطره های ما هم می تواند رنگ و لعاب اسطوره ای بزند خب این افسانه و اسطوره سازی در مورد خاطره جمعی به تبع انجام ی که در مورد خاطره ها باید در نظر بگیریم ، غربالگری هاست ، خاطرات فردی و شخصی هم شاید مثل کالاهای درون سوپرمارکت تاریخ انقضا دارند ، بعضی می مانند و بعضی گم می شوند ، فراموش می شوند ...البته خاطره ها مثل خیلی از کالاهای درون سوپرمارکت توانایی بازیافت دارند و حتی می توانند با یک نشانه دوباره زنده شوند و خاطره های مرده با باستان شناسی در ذهن دوباره به روایت بازگردند . شکل سنتی ثبت وقایع ، ثبت خاطره هاست ، فاصله زمانی و مکانی باعث می شد که حتی بازنمایی اتفاقات و وقایع در رسانه های جمعی به شکل انباشت شده باشد. یک حادثه رخ می داد ، تمام می شد و با یک برش زمانی که به نحوه انتشار مربوط می شد به دیگران می رسید . در این شکل انتقال و ثبت وقایع ، راوی و روایت کننده و نوع نگاهی که به حادثه داشته بسیار حائز اهمیت بود ، یعنی آن که او واسط می شد و بنا به سطح اعتماد روایت را مرجع قرار می دادند ، این شکل از ثبت خاطره های جمعی که به تاریخ نگاری بسیار نزدیک است ، همه آن چیزی است که ما از گذشته داریم ، یک پارادیم آشنا که اکثر مخاطبان غیر درگیر بعد از حادثه ، معمولا کلیات را دریافت می کردند و با توجه به کل ماجرا قضاوت را انجام می داد ، آن گاه اگر ماجرا برایش جذابیت داشت به جزییات می پرداخت .خاطره ، واقعیت ، تاریخ را نه لحظه به لحظه که در پایان ماجرا ثبت می کردند .خوب ها ، بدها ، زشت ها ، زیبا ها همه در یک مجموعه بسته بندی شده به مخاطب غیر درگیر می رسید و او درباره کل تصمیم می گرفت، مخاطب درگیر ماجرا هم بخشی از ماجرا که خود بخشی از آن بوده را با روایت بسته بندی شده قیاس می کرد و مخالفت و موافقت خود را اعلام می کرد. سیل سال 98 ایران اولین تجربه جمعی ما درثبت یک رویداد اجتماعی به شکل تجربه جمعی بود ، درست بود که پیش از این زلزله کرمانشاه هم شکلی مشابه داشت اما زلزله پدیده ای لحظه ای است ، هر چه سند است مربوط به بعد از وقوع است ،سندهای مربوط به پیش و لحظه کم است .سیل اما جاری شد ، یعنی از لحظه ای که باران ها ، قطره قطره شروع به بارش کردند ، سندها آرشیو شد ، تا جایی که این قطره ها به هم پیوستند و بزرگ و بزرگ تر شدند ،رودهای عظیم را ساختند ، سیلاب ها را ساختند ، ماشین ها را با خود بردند ، خانه ها را خراب کردند ،آدم هایی که آمدند ، آدم هایی که نیامدند ، سیل که آرام آرام فرو می نشست ، گل هایی که درشهرها به جا مانده بود، همه و همه در سیل 98 ثبت شده است ؛ یک آرشیو تمام عیار از یک اتفاق تلخ !انگار داشتن یک گوشی تلفن همراه کافی است که ما هم فکر کنیم داریم این حادثه تلخ و این فاجعه انسانی را همراه با درگیرشده گان واقعی به شکل مجازی تجربه می کنیم .این همان پارادیم تازه ای است که در ثبت وقایع از مدت ها قبل شروع شده و در سیل 98 ایران به نقطه اوج خود رسیده ، پارادیمی که ما اسمش را پارادیم «تجربه جمعی » می گذاریم . پارادیمی که از آن صحبت می کنیم ، پارادیمی که از نتایج شبکه ای شدن جوامع است . برای فهمیدن مفهوم شبکه ای شدن جامعه ها باید سری به تئوری های مانوئل کاستلز جامعه شناس اسپانیایی و نویسنده سه گانه مهم « عصر اطلاعات » بزنیم . از نگاه این جامعه شناس جامعه شبکه اي، جامعه اي است که در آن شبکه هاي رسانه اي و اجتماعي، شکل دهنده شيوههاي مهم سازمان و ساخت هاي مهم اجتماعي اند. در جامعه شبکه اي ارتباطات رو در رو، جاي خود را به ارتباطات واسطهاي مي دهد يا به وسيله آن تکميل مي شود . در جامعه شبکه اي، ارتباطات رو در رو، جاي خود را به ارتباطات واسطه اي مي دهد يا به وسيله آن تکميل مي شود. اشکال ارتباط بين ارتباطات جمعي و ميان فردي يا به عبارتي، ارتباطات کامپيوتري، مجموعه گسترده اي از اجتماعات مجازي را به وجود آورده است.در این جامعه شبکه ای زمان و مکان از تعریف جامعه سنتی عبور می کند و با اصصلاحاتی مثل زمان بی زمانی یا فضای جریان ها به جای فضای مکان ها شکل می گیرد . در نگاه کاستلز حضور در مکان، معنای تازهای به خود گرفته که میتواند تعیینکنندۀ ارتباط و اتصال شخص به جامعۀ شبکهای و یا طرد و حذف او از این مکان فراگیر و در عین حال انحصاری به شمار آید.، زمان هم زمان بی زمانی است ، در این جا که می توان گفت در جامعه شبکه ای بعد زمان و مکان از بین رفته و ارتباط در بستر تازه ای شکل می گیرد.وقتی نحوه برخورد با وقایع در فضایی خارج از زمان و مکان شکل گیرد ، روند ثبت آن ها شکل دگرگون شده ای پیدا می کند.در این جا ذکر این نکته بسیار ضروری است که نحوه مواجهه بخش بسیاری از این جامعه به شکل ارتباط یارانه واسط است (CMC) است یعنی آن که آن چه می بینند و درک می کنند ؛ارتباطی بر مبنای توانایی های ارتباط گذاری یارانه ای است که به تبع نمی تواند همه ماجرا را انتقال دهد و با همه کیفیت ، یعنی تجربه از نگاه دریچه امکاناتی که تکنولوژی برای ما فراهم می کند که مساوی با تجربه مستقیم و تام نیست .این مدل از تجربه فرمی قطره چکانی دارد ، اطلاعات ذره به ذره ، عکس به عکس ، فیلم به فیلم ، خبر به خبر به ما می رسد ، با در اختیار داشتن جزییات است که می خواهیم کل را بسازیم ، یک حادثه را ، یک اتفاق را ، یک مصیبت را ، یک افتخار را ، یک خاطره را با هم تجربه می کنیم اما یه یک شکل ثبت نمی کنیم . این جاست که وجه دوم پارادایم خودش را نشان می دهد ، ما در این شکل راویت خودما ن را می سازیم از تصویرهایی که به دستمان می رسد. در جامعه شبکه ای کاستلز از قدرت هویت ها سخن می گوید ، بخشی از این هویت باعث تفسیر های ما از اطلاعاتی خردی است که در هر لحظه به دست ما می رسد ، ما اینجا نقش کسی را داریم که پازلی را تکمیل می کند ، در این مثال یک استعاره خوابیده است ، ما پازل ها را براسال میل و اراده آنی کنار هم نمی چینیم بلکه هر پازل بر اساس یک طرح یا الگوواره قبلی است که چیده و تکمیل می شود . در این جا هم یک بینش ، چارچوب فکری و تفسیری در ذهن خود داریم و هر اطلاعاتی که به ما می رسد را براساس همان هویت فردی و جمعی ، نگاه فردی و جمعی کنار هم می چینیم و از درون یک سری اطلاعات جزیی یک تجربه جمعی را می سازیم .این گونه است که خرده روایت ها تبدیل به متن اصلی ثبت شده از یک رخ داد می شود و با هم به یک تجربه جمعی می رسیم . طبیعی است که پازلی که ما چیده ایم از مشخصات درونی خود برخوردار است ، اطلاعاتی که ما خیلی از مواقع دریافت می کنیم ، هنوز دچار هیجان و احساسات است ، این اطلاعات ممکن است تصحیح شده باشد ، تکمیل شده باشد اما اطلاعات تکمیلی و تصحیح شده به ما نرسیده باشد.این اطلاعات شاید تخصصی نباشد ، متخصصان آن را غربال نکرده باشند ...باوجود همه این ها حرف ها تجربه جمعی دارد فراخواست ما رخ می دهد ، در این پارادیم جدید ثبت وقایع روایت ها بی شمار است و دریافتن درست از صحیح، سره از ناسره کاری تقریبا غیرممکن است . نکته این است که بعد ها به همین روایت ها ارجاع هم داده خواهد شد. سیل سال 98 و نحوه ثبت لحظه به لحظه آن از زمانی که باران شروع به باریدن کرد تا همین لحظه که درباره بازسازی و بازنسازی مناطق سیل زده حرف و حدیث فراوان است ، ما خاطره ای را بر اساس یک تجربه جمعی با کمک گوشی های تلفن همراه خود ثبت کردیم .چقدر تلخ بود این تجربه جمعی ، چقدر دلخراش بود دیدن بعضی صحنه ها ، شنیدن صدای روی فیلم ها ، چقدر به گریه نزدیک شدیم وقتی خانه هایی را دیدیم که خشت به خشت ، آرام آرام ساخته شده بودند و در طرفه العینی دیگر فروریخته بود ، چقدر حرص خوردیم ، چقدر عصبانی شدیم وقتی جایی ناکارآمدی را دیدیم ، نرسیدن ها را ، سودجویی ها را ...چقدر نگران شدیم ، وقتی مشکلات مردم را می شنیدیم ، آن ها که آب همه چیز آن ها را برده بود ، حتی قوت روزانه شان را ...از میان همان سیل امیدوارهم شدیم ، به فردایی که دیگر در آن خشکسالی دیگر همسایه و همخانه نزدیک ما نخواهد بود حداقل برای مدت کوتاهی .چقدر چیز یاد گرفتیم درباره سیل ، آب ، مهارت های زندگی ، مدیریت بحران ...همه ما از همه این حس های مشابه روایت مشابه ای را نداریم ، آن چه تعریف می کنیم خط های متفاوتی را طی خواهد کرد ، این چیز تازه ای نیست ، در زمانی که خاطره تبدیل به روایت و تاریخ می شد ، آن زمان که اتفاق را به صورت بسته بندی شده دریافت می کردیم هم همین بود ، یعنی روایت راویان بر حادثه سایه فراوانی می انداختند ما خاطره را با نگاه راوی می دیدیم اما در تجربه جمعی این مساله شکل تازه ای به خود می گیرد .ما در هنگام دریافت ، در هنگام توزیع و حتی در زمان تولید اطلاعات حضوری فعالانه و نه منفعلانه داریم و ماییم که داریم در این تجربه شرکت می کنیم و ثبت روایت را شکل می دهیم . پارادایم تجربه جمعی گام های ابتدایی خود را در پارادیم های حافظه جمعی و خاطره سازی جمعی بر می دارد ، هنوز در جایگاهی هستیم که آزمون و خطا درباره اطلاعاتی که به ما می رسد را به کار می بریم ، هنوز به دروازه بانی خبر عادت نکرده ایم و احساسات را دخیل می کنیم اما این احتمال وجود دارد که به مرور زمان این مدل ثبت دسته جمعی روایت و خاطره به پختگی برسد و آزمون های صحت و سلامت جمعی برای ارزیابی اطلاعات رسیده به کار گرفته شود اما در همین شکل اولیه هم این تجربه دسته جمعی مزایایی داشت که نگفتن از آن ها بی انصافی است . این حجم از اطلاعات باعث می شود که نوعی نظارت جمعی هم روی صاحبان مسوولیت انجام شود ، ما در همین سیل دیدیم که اطلاعات تولید شده توسط مردمان درگیر در سیل ، باعث شود که هر حرکت ، هر گفته ، هر تصمیم مسوولان زیر ذره بین باشد ، هر کس در کمترین زمان ممکن تاوان حرکت اشتباه یا گفته اشتباه خود را می دهد و سبب می شود که پس از این حرکت بعدی را با تامل و تفکر و با درنظر گرفتن واکنش های جمعی برخاسته از افکار عمومی بردارد . نکته بعدی ایجاد گفتمان های جمعی است ، همه ما در یک مقطع زمانی خواسته و ناخواسته درگیر سیل بودیم .درباره آن حرف می زدیم ، درباره آن می شنیدیم ، درباره آن می خواندیم ، درباره آن می نوشتیم ، همین باعث می شد که درگیر سیل باشیم ، این باعث شد که از عافیت طلبی دورباشیم ، بی تفاوتی امکان پذیر نبود .همین خودش مولد نوعی انسجام اجتماعی است ، درگیر حادثه بودن ، خودش ایجاد سرمایه اجتماعی می کند .ما یک سیل را باهم تجربه کردیم ، همه با هم ...ما همه سیل زدگان بودیم حتی اگر قطره های باران به درون خانه های ما نفود نکرده بود، این اتفاق کمی نبود که بتوان به راحتی از کنار آن عبور کرد.