تگزاس، لس‌آنجلس تهران، میلیونر میامی و کلمبوس چرا اسم فیلم ها فرنگی شده اند؟

پولاد امین|شهروند

اگر بگوییم سینمای ما یک سینمای مودی و جو زده است، بیراه نگفته‌ایم؛ سینمایی که یک سال جو غالبش فیلم‌های اجتماعی تند و تلخ و سیاه می‌شود، یک سال آثار عظیم به‌اصطلاح اوجی و یک سال هم کمدی‌های بی‌دروپیکر سوپرمارکتی. سینمایی که اگر فیلمی موفق شود، می‌شود انتظار داشت که سیلی از فیلم‌های مشابه پشت سرش راه بیفتد؛ مثل همین اتفاقی که امسال هم رخ داده است.
نام‌ خارجی
امسال انگار سال نام‌های خارجی است؛ جریانی که دو سال پیش با لاتاری آغاز شد و بعدتر با پاستاریونی، آستیگمات، خانم یایا، میلیونر میامی، کاتیوشا، کلمبوس، لس‌آنجلس تهران، هت‌تریک،  تگزاس، لازانیا، هشتگ و جدیدا هم ایکس لارج ادامه پیدا کرد. انگار در این یکی دو ساله طرز فکری بین تهیه‌کنندگان و کارگردانان سینمای ایران ریشه زده که نام‌های خارجی را باکلاس می‌داند.
شهر خارجی
از این جریان مهمتر اما سیلی از فیلم‌های کمدی است که با نام‌گذاری فیلم‌هاشان به نام شهرهای آمریکایی جریانی عجیب را شکل داده‌اند. جریان فیلم‌های کمدی نازلی که با استفاده از ستارگان معتبر و درجه اول سینمای ایران توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرده و فیلم‌های پرفروشی چون میلیونر میامی، تگزاس، لس‌آنجلس تهران و کلمبوس را حاصل آورده‌اند؛ جریانی که کم‌کم می‌رود تا نام‌گذاری فیلم به نام شهرهای غربی را تبدیل کند به نوعی برند؛ یا تضمینی برای موفقیت اقتصادی فیلم‌هایی که نه داستان جذاب و خنده‌داری دارند، نه پرداخت سینمایی آن‌چنانی و تنها عامل جذابیت‌شان لوکیشن‌های شیک و چهره‌های زنان غربی است که با سیراب‌کردن عقده‌های دیداری تماشاگر جیب سازندگان را پرپول می‌کند.
فیلم‌ خارجی
به سیاق دو بخش پیش باید گفت که «از این نیز مهمتر جریان فیلم‌های به‌اصطلاح کمدی است که در خارج از کشور و با مثلا داستان‌هایی با محوریت ایرانیان خارج‌نشین فیلمبرداری شده‌‌اند». فیلم‌هایی که در بهترین و سالم‌ترین تصورات ممکن نیز از این‌رو که با منطق سرمایه‌گذاری در سینمای ایران نمی‌خوانند، تردیدهای زیادی را موجب شده‌اند.این موج که فیلم مصادره مهران احمدی آغازگر آن بود، در ادامه با فیلم‌هایی چون تگزاس مسعود اطیابی، لس‌آنجلس تهران تینا پاکروان، میلیونر میامی مصطفی احمدی و کلمبوس‌ هاتف علیمردانی تمامیت اکران سینمای ایران را تسخیر کرد و اگر فیلم اکران‌شده خانم یایای رضا کاهانی و دو فیلم هنوز اکران‌نشده سامورایی در برلین مهدی نادری و و ایده اصلی آزیتا موگویی که البته ظاهرا کمدی‌ نیست را نیز به این سیاهه بیفزاییم، لشگری از فیلم‌های ایرانی فیلمبرداری‌شده در خارج از کشور شکل می‌گیرد.
کلیشه خارجی
در هر سینمایی بی‌تردید ده‌ها و صدها فیلم بد و مبتذل ساخته می‌شوند؛ در این تردیدی نیست اما مشکل سینمای ما به‌خصوص در یک سال اخیر نه تولید فیلم‌های بد که ساخت یک‌سری فیلم واقعا نازل کاملا شبیه به ‌هم در یک مدت زمان محدود است. انگار عمدی در کار است که سینما دربست در اختیار فیلم‌های خاصی باشد که با هر موضوع و مضمونی کار داشته باشند؛ با شرایط اجتماعی- اقتصادی- سیاسی امروز ایران کاری ندارند.
پول خارجی  
مروری حتی گذرا و کوتاه در صحبت‌های یکی دو سال اخیر تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران سینمایی به سهولت نشان می‌دهد که در سینمای ایران تقریبا تمام سینماگران از دشوارشدن تولید فیلم و بالارفتن هزینه‌ها نالانند. دردی مشترک بین سینماگران؛ در شرایطی که افزایش قیمت دلار هزینه‌های فیلمسازی را چند برابر کرده است. در این وضع‌ و حال آیا به ‌نظرتان نرمال است که ناگهان چند فیلم شال‌وکلاه کنند و بروند آن ‌سوی مرزها و با دلار و یورو -و نه با ریال و تومان- فیلم‌ بسازند؟ آیا این نرمال است که ناگهان همه سینماگران ویار فیلمسازی درباره مهاجران داشته باشند و همزمان دغدغه اغلب‌شان داستان‌هایی با محوریت ایرانیان خارج‌نشین شود؟ این طبیعی است که در روزگار دلار چهارده پانزده‌هزار تومانی تهیه‌کننده‌ای دست سی چهل نفر را بگیرد و ببرد به آن سوی دنیا برای فیلمسازی؟
درآمد ایرانی
تهیه‌کنندگان می‌گویند که هزینه یک فیلم ایرانی حداقل دو میلیارد تومان است. با این معیار که تنها ٣٠‌درصد فروش یک فیلم به تهیه‌کننده می‌رسد؛ یعنی فیلم باید هفت میلیارد بفروشد تا هزینه اولیه تولیدش بازگردد و اگر به‌اصطلاح بازار، خواب سرمایه و… را نیز در نظر آوریم، یعنی فیلم‌هایی که کمتر از ١٠- ١٢ میلیارد بفروشند، درواقع ضرر داده‌اند و می‌دانیم که همه‌ ساله کمتر از ١٠ درصد فیلم‌ها به چنین فروشی می‌رسند.در این اقتصاد بیمار فیلمسازی در خارج از کشور هزینه‌ها را به ‌شکل تکان‌دهنده‌ای بالا می‌برد. تهیه‌کننده‌ای هزینه تولید یک فیلم در همین کشورهای دوروبر را حدود دو میلیون دلار عنوان کرده که حداقل بیست‌وپنج میلیارد می‌شود و این هم یعنی که برای سودآوری باید حداقل صد میلیارد بفروشد. حتی اگر این هزینه‌ها را نصف هم بکنیم و هزینه تولید این فیلم‌ها را ١٠ میلیارد تومان تخمین بزنیم، باز هم فروش پنجاه میلیاردی فیلم را به سود می‌رساند که می‌دانیم و می‌دانید در سینمای ایران غیر قابل دسترس است؛ پس چه انگیزه‌ای این فیلم‌ها را به تولید می‌رساند؟

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *