سایت بدون – فیلمهایی که در رابطه با اختلافات خانوادگی ساخته و اکران عمومی میشوند، جای ویژهای در تولیدات سینمایی دارند. در بین فیلمهایی که در این رابطه ساخته میشوند، تضاد بین بچهها با بابابزرگها و مادربزرگهایشان، جای خاصی دارند. معمولا تضادی که بین نسلها وجود دارد، همیشه میتواند منبع الهام خوبی برای یک کمدی اکشن خانوادگی باشد. معمولا با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال میلادی و از راه رسیدن ایام کریسمس، بازار این نوع فیلمها هم داغ میشود. «جنگ با بابابزرگ» یکی از جدیدترین نمونههای این نوع سینماست که این بار رابرت دنیروی کهنهکار را در مقابل بازیگر کم سن و سالی قرار میدهد که قرار است نوه شیطان او باشد و مبارزهای همهجانبه را با این هنرمند قدیمی در روی پرده سینما سامان بدهد.
کمدی خانوادگی جنگ با بابابزرگ یکی از آن فیلمهایی است که بعد از بازگشایی دوباره سالنهای نمایش در آمریکای شمالی، راه خود را روی پرده سینما باز کرد و سر از دنیای استریم و پخش اینترنتی درنیاورد. هزینه نه چندان بالای تولید فیلم، این امکان را به تهیهکنندگانش میداد که ریسک اکران عمومی آن در ایام کرونایی را بپذیرند. جنگ با بابابزرگ با هزینهای ۲۵ میلیون دلاری تهیه شد و در اکران عمومی ۲۲ میلیون دلار فروش کرد. در حالی که به فیلم نمیتوان لقب کاری پرفروش را داد، نمیتوان از آن به عنوان اثری اسم برد که در جدول گیشه نمایش متحمل شکست تجاری شده است. البته سازندگان این کمدی خانوادگی در شرکت مستقل فیلمسازی ۱۰۱ استودیو، انتظار فروشی بالای ۳۰ میلیون دلار را برایش داشتند.
داستان فیلم در ارتباط با تلاش پسربچهای برای حفظ اتاق کوچکی است که در خانه دارد و برای این کار وارد جنگی نابرابر با بابابزرگ خود میشود. اد (دنیرو) پیرمردی ۷۰ ساله است که بعد از مرگ همسرش تنها در خانه بزرگ خود زندگی میکند. اما او حال و روز مساعدی ندارد و مقداری حرکات ضداجتماعی از خوش نشان داده و با پلیس درگیر میشود. سالی (اوما تورمن) دختر اد، او را برای ادامه زندگی به منزل خودش میبرد. مهمان تازهوارد اتاق نوهاش پیتر (آکس فگلی) را اشغال میکند، اما این چیزی نیست که مورد قبول نوه شیطان خانواده باشد. پیتر برای پس گرفتن اتاقش به بابابزرگ اعلان جنگ میکند و از یاری همکلاسیهایش برای مبارزه استفاده میکند. اد هم از دوستان پیر خود درخواست کمک کرده و جنگی تمامعیار بین دو طرف درمیگیرد. طبیعی است که این جنگ نتیجهای دربر ندارد و پایان ماجرا با آشتیکنان طرفین همراه است.
تیم هیل کارگردان فیلم، آنرا براساس فیلمنامهای از مت امبر ساخت. امبر فیلمنامه اقتباسیاش را با نگاهی به داستان پرخواننده رابرت کیمل اسمیت نوشت. این داستان سه سال قبل منتشر شد و از کتابهای مورد علاقه رابرت دنیرو به حساب میآید. دنیرو بعد از مدتها در این فیلم، در یک نقش اصلی و قابل ذکر ظاهر شده و به نوعی غبارزدایی از چهره گنگستری همیشگی خود کرده است. البته او با دنیای کمدی چندان هم بیگانه نیست و طی دو دهه گذشته، در چند کمدی خانوادگی بازی کرده است. خود بازیگر کار در جنگ با بابابزرگ را تجربهای نفیس در کارنامه هنریاش ارزیابی کرده، که بخش عمدهای از آن به همبازی شدنش با یک بازیگر کوچولو برمیگردد.
کل صحنههای فیلم طی شش هفته در آتلانتا فیلمبرداری شد. سازندگان فیلم امیدوار بودند آن را چهار هفتهای به اتمام برسانند. اما اصرار دنیرو برای فیلمبرداری مجدد تعدادی از صحنههای فیلم، کار تولید را طولانیتر کرد. جالب این است که بازیگر در گفتوگویی از حضور در کنار یک بازیگر کوچولو ابراز شگفتی کرد و گفت در مقابل او، کار سختی به عنوان هنرپیشه داشته است. منتقدان سینمایی که معمولا تحسینکننده فیلمهای دنیرو هستند، نگاه مثبتی به کمدی خانوادگی جدید او نداشتند و عمده نقدها روی فیلم، منفی بود. به باور منتقدان، ارتباط بین نوه و بابابزرگ در داستان فیلم نیامده و دو بازیگر نتوانستهاند آن حس و حال لازم را به تماشاچی خود منتقل کنند. منتقدان بازی دنیرو را هم معمولی و در حد کارهای متوسط قبلیاش ارزیابی کردند.
جنگ با بابابزرگ هم مثل بسیاری از محصولات جدید سینمایی، از تاثیر شیوع کرونا لطمه دید. این فیلم در ابتدا قرار بود اواخر ماه آوریل اکران عمومی شود و سه بار زمان نمایش عمومیاش تغییر کرد. نکتهای که مورد توجه رسانههای گروهی قرار گرفت این بود که اکران عمومی فیلم، سه سال پس از تولید آن صورت گرفت! کلید فیلمبرداری جنگ با بابابزرگ، سال ۲۰۱۷ زده شد. اما این تنها کرونا نبود که باعث تعویق نمایش عمومی آن شد. قبل از کرونا، تولید فیلم با دردسرهای مربوط به پرونده اتهام آزار جنسی هاروی واینستن، تهیهکننده اصلی آن روبهرو شد. جنبش «من هم» در هالیوود کار پس تولید فیلم را به تعویق انداخت و بالاخره واینستن مجبور شد امتیاز پخش فیلم را به شرکت ۱۰۱ استودیو بفروشد. جالب این که همزمان با نمایش عمومی فیلم برخی رسانهها به شباهتهای آن با فیلم دیگری از دنیرو به نام «بابابزرگ کثیف» (محصول ۲۰۱۶) اشاره کردند، اما بازیگر گفت این دو فیلم هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند..
بابابزرگهای غایب!
تعداد فیلمهایی که اختصاص به رابطه بابابزرگها با نوههایشان دارد، کم نیست و سالانه در بین تولیدات مختلف سینمایی، فیلمهایی با این مضمون هم به چشم میخورد. اما طبیعی است که تعداد این نوع فیلمها در مقایسه با بقیه فیلمها چندان زیاد نباشد. مگر در طول سال چند فیلم میتوان تولید کرد که یک نوجوان و یک پیرمرد یا پیرزن شخصیتهای محوری آنان باشند؟ معمولا در فیلمهای خارجی، این شخصیتها با یکدیگر کلکل دارند و تا پایان ماجراها با هم آشتی نمیکنند و دست از مبارزه برنمی دارند. در حقیقت، کمتر فیلمی میتوان پیدا کرد که در آن رابطهای عاطفی بین این دو قشر نامتجانس برقرار باشد و به قول معروف آنها آب دهان یکدیگر را بخورند و غمخوار هم باشند. در هر صورت، درگیری فیزیکی بین دو طرف از آن چیزهایی است که معمولا به مذاق تماشاچی خوش میآید. البته همیشه در انتهای داستان، پیام اخلاقی هم در باب دوست داشتن بزرگترها و احترام به آنها ارائه میشود.
در سینمای ایران هم با آنکه گونه خانوادگی از گونههای مهم و پرطرفدار سینمایی است و سالانه تولیدات این گونه سهم مهمی و بالایی در اکران عمومی دارند، کمتر فیلمی دو شخصیت نوه و پدربزرگ یا مادر بزرگ را در محور ماجراهایش قرار داده است. با آنکه پدر و مادرها نقش بسیار مهمی در فیلمهای گونه خانوادگی ایرانی بازی میکنند، اما والدین آنها نقش و حضورشان بسیار کمرنگ و ناچیز است. با گذشت زمان و دور شدن از دو دهه ۶۰ و ۷۰، تعداد فیلمهای گونه خانوادگی هم کمتر شد و گونههای دیگر جایگزین آن شدند. در همان دوران بود که مجید قاریزاده درام خانوادگی «پدربزرگ» را با بازی جمشید مشایخی ساخت. فیلم که زمان نمایش عمومی در سال ۱۳۶۴ با استقبال تماشاگران روبهرو شد، درباره زوج کارمندی است که در خانه قدیمی پدری زندگی میکنند. اصرار عروس برای فروش خانه و خرید یک آپارتمان جدید، باعث روانه شدن پدربزرگ به آسایشگاه سالمندان میشود. پسر کوچک زوج که بهشدت به پدربزرگ علاقهمند است، او را در آسایشگاه پیدا میکند. تاثیر این موضوع روی زوج کارمند، باعث بازگشت پدربزرگ به خانه قدیمی و عدم فروش آن است.