گفتوگوی هالیوود ریپورتر با جورج کلونی بازیگر و کارگردان «آسمان شب»
سایت بدون – منتقدان سینمایی حتی قبل از پخش اینترنتی درام علمی ـ تخیلی آیندهنگرانه «آسمان نیمهشب»، از آن بهعنوان یکی از رقبای مهم اسکار پیشرو صحبت میکردند. جورج کلونی، بازیگر و کارگردان این فیلم، محبوب منتقدان و اعضای آکادمی اسکار است و با ساخته تازهاش، آنها را خشنود کرده است. کار جدید بازیگر توسط شبکه نتفلیکس تهیه شده و این به معنای آن است که هیچوقت قرار نبوده سر از سالنهای تاریک نمایش درآورد و شیوع کرونا ارتباطی به پخش استریم آن نداشته است.
آسمان نیمهشب هفتمین ساخته سینمایی در مقام کارگردان است. بازیگر خوشاخلاق و مو جوگندمی سینما که از تلویزیون به سینما آمد و تبدیل به یکی از ستارگان مطرح روز شد، در ساخته تازهاش دانشمندی در حال مرگ است که بعد از یک فاجعه ویرانگر، تنها در یک ایستگاه فضایی در قطب شمال با گذشته و خاطراتش روبهرو میشود و در عین حال، تلاش دارد بازماندگان یک سفینه فضایی را متوجه وقوع فاجعهای کند که روی زمین اتفاق افتاده است.
به گفته او: «نه فقط کار سخت روی این فیلم که کرونا هم باعث شد تا نتوانم برای هشت ماه والدینم را ببینم. تنها راه تماسمان گفتوگوی تلفنی بود. این خیلی وحشتناک است.» کلونی در روزهای قرنطینه در کنار همسر و دوقلوهایش وقت میگذراند و بخش مهمی از اوقاتش را صرف آمادهسازی هفتمین ساخته سینماییاش کرد. بازیگر ۵۹ ساله که دوبار موفق به دریافت جایزه اسکار شده، در مصاحبه با نشریه هالیوود ریپورتر درباره خانواده، کووید ـ ۱۹، کارگردانی و بازی در محصول تازه نتفلیکس صحبت میکند.
آخرین بار یکسال و نیم قبل و زمان نمایش «کچ ۲۲» با هم حرف زدیم.
بله، چقدر دنیا طی این مدت تغییر کرده و عوض شده است. هشت ماه است که والدینم را ندیدهام.
در این مدت چه کردید؟
اوقاتم را با خانواده گذراندم و کارهای فیلم را انجام دادم. اینبار تدوین فیلم را سر حوصله انجام دادیم. وقت کافی برای این کار داشتیم. خب، از آنجا که همه جا تعطیل است، کارهای فنی فیلم را در خانه انجام دادیم. خانهام مرکز شهر است و از اینجا میتوانم تمام کارها را ردیف و هدایت کنم. تنها چیزی که از دست داده و نتوانستهایم انجامش دهیم، دیدن والدینمان است. شما چطورید؟ همه چیز خوب است؟
بله، البته. ما هم به حال خودمان رها شدهایم، اما کارمان را انجام میدهیم. برای همهمان دوران سختی است. اما چیزی که خوب است، این که هنوز هم میتوانیم فیلمها را از طریق نتفلیکس ببینیم. از این نظر، فکر کنم خیلی خوب شد که با آنها همکاری کردید.
زمان خوب برای یک همکاری، بله! بامزه است که فیلم ما و «تنت» تنها فیلمهای بزرگی هستند که امسال در معرض دید تماشاگران قرار میگیرند.
خوب است، اما بسیاری از تماشاگران لسآنجلسی تنت را ندیدهاند، چون دوست ندارند فیلمها را غیر از سالن نمایش در جای دیگری تماشا کنند.
من هم آن را ندیدهام. اما فکر کنم مجبور کردن تماشاگران برای حضور در سالن تاریک نمایش در چنین شرایطی و در وسط معرکه کرونا، کار بسیار احمقانهای باشد.
دقیقا. برایم جالب است درباره اینکه افرادی چون شما خودشان را با وضعیت موجود تطبیق میدهند، بدانم. اما قبل از آن، دوست دارم در این باره صحبت کنید که چرا معمولا سه سال وقفه بین فیلمهایی که کارگردانی کردید وجود دارد.
خب، فکر کنم این به نوعی سیر طبیعی کارها و چیزها باشد. این طوری کارها لذتبخشتر است و فرصت کافی برای تمرکز روی هر یک وجود دارد. به صورت طبیعی از زمانی که به فیلمی فکر میکنی و در ذهنت آن را گسترش میدهی، بعد فیلمبرداری میکنی و بعد کارهای فنی را انجام میدهی، معمولا وقفهای چندساله بین هر یک از کارها به وجود میآید. هیچوقت به این فکر نکردم که کارها اینگونه پیش برود و عمدی در کار نبوده است. بعضی وقتها هم آن چیزی که دوست داری به دستت نمیآید و باید سراغ چیزهای دیگری بروی.
خود من فیلمسازانی را نمیشناسم که بتوانند هر دو سه سال یکبار فیلمی را کارگردانی کنند و در بین آنها به بازی در فیلمها بپردازند و کارهای دیگری هم بکنند.
همیشه در آن واحد، فکر و ذهنم متوجه چند کار مختلف است و همزمان روی همه آنها تمرکز میکنم. البته این روزها به اندازه گذشته در فیلمها بازی نمیکنم، اما از وضعیتی که وجود دارد راضی و خشنودم.
درباره آسمان نیمهشب بگویید. فیلمنامه فیلم افتباسی از یک داستان است. چه زمانی به این فکر افتادید که داستان را فیلم کنید و چرا فکر میکردید شخص مناسبی برای انجام این کار هستید؟
داستان را نتفلیکس برایم فرستاد و میخواست که در آن بازی کنم. احساس خودم این بود که نقش بسیار خوب و بزرگی است. دوستش داشتم. اما خب، قبل از آن در دو فیلم فضایی «سولاریس» سودربرگ و «بیوزنی» آلفونسو کارون بازی کرده بودم. هر دوی آنها کارهایی سرگرمکننده و جذاب بودند که توسط هنرمندانی بسیار مستعد ساخته شده بودند. از خودم پرسیدم قرار است چه کار کنم. تصورم این بود که آسمان نیمهشب باید چیزی متفاوت از این دو فیلم باشد. با مدیران نتفلیکس تماس گرفتم و گفتم «راستش را بخواهید، من میدانم با این داستان چه کار باید کرد. خیلی دوست دارم این نقش را بازی کنم، اما فکر کنم بدانم چگونه باید مسائل را حل و فصل کرد و فیلم را به جلو برد. من نگاه متفاوتی به کار دارم.» آنها با تعجب به حرفهایم گوش کردند و نظراتم را پذیرفتند.
در ساختههای قبلیتان نقش مکمل بازی میکردید که فکر میکنم باعث میشد راحتتر به کار کارگردانی بپردازید. اینجا نقش اول را بهعهده دارید. آیا رمزورازی در کار وجود دارد و مثلا کسی کنار دوربین هست که به شما میگوید چگونه خودتان را کارگردانی کنید؟
گرانت هوسلو، همکارم در شرکت فیلمسازی اسموک هاوس ۴۰ سال است که در کنارم هست. زمان تولید هر فیلمی، روی صندلی کناری من مینشیند. یکدیگر را خیلی خوب میشناسیم. هیچوقت بحث و جدلی با هم نداشتهایم. دوستانی صمیمی هستیم. حتی منازلمان هم نزدیک به هم هست. وقتی کارگردان فیلمی هستی که در آن بازی هم داری، معمولا میگویی تعداد برداشتها کمتر باشد یا آنچه فیلمبرداری شد خوب و کافی است. تمام تلاش تو این است که کارها سریع جلو برود، اما گرانت همیشه آنجا حضور دارد که بگوید چه کنیم و چه نکنیم. او یکجورهایی ناخواسته مرا کنترل و راهنمایی میکند و زوائد کار را میزند و اصلاح میکند.
نقش نامطمئن
منتقدان عقیده دارند جورج کلونی در آسمان نیمهشب، در نقش شخصیتی ظاهر شده که شباهت چندانی به نقشهای گذشتهاش ندارد و یکجورهایی غیردلچسب است. بازیگر به این دیدگاه جواب داده است:
«خب، همینطور است! منظورم این است که کمی حقهبازانه به نظر میرسد. شخصیت دانشمند تنهای فیلم که گذشتهای تاریک و غمبار دارد، از آن دسته آدمهای غیرمطمئنی است که بهنوعی در زمان و مکان آویزان است و پایش روی زمین مسطح و قابل اتکا نیست. بهعنوان کارگردان، میدانستم از این آدم چه میخواهم و میدانستم که دارم چه کار میکنم. در این سالها در نقشهای مختلف و متفاوتی ظاهر شدهام. «یازده یار اوشن» را مثال میزنم. تماشاچی با دیدن او به خودش میگوید در پایان کار همه چیز مرتب خواهد شد، اما شخصیت مایکل کلایتون در فیلمم به همین نام، اینگونه نبود. در «نوادگان» هم با آن جورج کلونی همیشگی فاصله داشتم. دوست دارم در کنار بازی در نقشهایی که تماشاچی میشناسد و نسبت به آنها احساس راحتی و امنیت میکند، نقشهایی را هم بازی کنم که نمیتوان درباره آیندهشان با قاطعیت اظهارنظر کرد. اینجور نقشها هم جذابتر هستند و هم سختتر. شخصیت من در آسمان نیمهشب بهشدت با خودش درگیری درونی دارد و این نکته را میتوان بعضی وقتها در چهره و رفتارش دید و فکر کنم در تمام طول زمان داستان، فقط دو بار لبخند میزند. آن لبخند پایان فیلم را خودم خیلی دوست دارم. از بازی در این نقش سخت لذت بردم و اگر تماشاچی خیلی او را دوست ندارد، نمیتوانم سرزنشش کنم. قرار نیست تمام نقشهایی که بازی میکنیم دوستداشتنی و مقبول باشند.»