حکم قصاص برای قهوه‌چی متهم به قتل

سایت بدون – صاحب قهوه‌خانه‌ای در شمال تهران که مغازه‌اش پاتوق بسیاری از هنرمندان و سلبریتی‌ها بود، به اتهام قتل شریکش به قصاص محکوم شد. به گزارش خبرنگار ما، این مرد ۶۰ساله یک سال قبل در جریان درگیری با شریکش، او را با ضربه چاقو به قتل رساند. یحیی بعد از قتل خود را تسلیم مأموران پلیس کرد و گفت: ما سال‌های زیادی با هم شریک بودیم؛ بیش از ۳۰ سال بود قهوه‌خانه را با هم اداره می‌کردیم. مدتی بود که با شریکم اختلاف داشتم و قرار بود سهمش را به من واگذار کند و همه‌چیز تمام شود؛ اما این کار را نمی‌کرد و مدام با هم درگیر بودیم. تا اینکه روز حادثه به مغازه آمد، آنجا جروبحث کردیم، من هم نتوانستم عصبانیت خودم را کنترل کنم و یک ضربه چاقو به او زدم. چاقویی که در دست داشتم، وسیله کارم بود و من با آن برای مشتریان غذا درست می‌کردم. بعد از اینکه ضربه را زدم، آن‌قدر ناراحت و پشیمان شدم که اصلا نمی‌دانستم دقیقا باید چه کنم. بلافاصله با کمک کارگرها و مردم دوستم را به بیمارستان رساندیم و بعد خودم با پلیس تماس گرفتم و در قهوه‌خانه منتظر نشستم تا دستگیرم کنند. من و مقتول دوستان بسیار صمیمی بودیم و بچه‌هایمان را با هم بزرگ کرده بودیم. پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه رفت. اولیای دم مقتول که همسر و فرزندش بودند، درخواست قصاص کردند. آنها گفتند: اصلا برایمان باورپذیر نیست یحیی قاتل باشد، چون در واقع ما خانه یکی بودیم. پدرمان جانش را از دست داده و ما درخواست قصاص داریم. در ادامه یحیی در جایگاه قرار گرفت و گفت: قهوه‌خانه به‌دلیل حضور سلبریتی‌ها خیلی معروف شده بود و مشتری زیاد داشت و من درآمد خوبی داشتم؛ شریکم گفته بود خسته شده و می‌خواهد سرقفلی مغازه را به من بدهد، ما توافق کرده بودیم اما وقتی به عمل رسید، دوستم حرفش را پس گرفت و گفت این کار را نمی‌کند. متهم گفت: روز حادثه وقتی به مغازه آمد، به او گفتم بیا این درگیری را تمامش کنیم. من می‌خواهم کارم را گسترش بدهم. سرقفلی را همان‌طور که گفتی به من بده و تمامش کن. قبول نکرد و گفت از حرفش پشیمان شده است و سرقفلی را نمی‌دهد؛ سر این موضوع با هم جروبحث کردیم و من در یک لحظه آن‌قدر عصبانی شدم که کنترل خودم را از دست دادم. یک ضربه چاقو هم بیشتر به او نزدم. متهم در ادامه گفت: همان یک ضربه کار را تمام کرد. من از زن و فرزند دوستم شرمنده هستم و از اینکه این اتفاق افتاد به اندازه تمام عمرم پشیمان هستم. بچه‌های خودم آواره شدند و همه شهرتی که با جذب سلبریتی‌ها در آن قهوه‌خانه به دست آورده بودم از دست دادم. همه آنها می‌دانند من آدم آبروداری هستم و حلال و حرام می‌دانم. یک لقمه نان حرام سر سفره زن و بچه‌ام نگذاشته‌ام، یک لحظه ازدست‌دادن کنترل اعصابم من را به اینجا رساند. حالا هم هرچه اولیای دم می‌گویند، قبول دارم فقط درخواست دارم من را از ته دل ببخشند. بچه‌های مقتول به من عمو یحیی می‌گفتند، اصلا همه اهالی با زبان این بچه‌ها به من عمو یحیی می‌گفتند و من خیلی پشیمان هستم. در پایان جلسه دادگاه قضات از اولیای دم خواستند با توجه به اینکه سال‌های زیادی با هم دوست بودند و حادثه یک اتفاق بوده است، درباره بخشش فکر کنند اما فرزند مقتول گفت نمی‌تواند این کار را بکند، چون از یحیی انتظار نداشت چنین کاری بکند و پدرش را از دست داده و دیگر نمی‌تواند پدرش را بازگرداند. بعد از گفته‌های طرفین پرونده، قضات وارد شور شدند و در نهایت متهم را به قصاص محکوم کردند.

مطلب پیشنهادی

پایداری باور؛ چرا ما مقابل تغییر در عقایدمان مقاومت داریم

سایت بدون – مقاومت در برابر تغییر باور، که به اثر بازگشتی یا محافظه‌کاری مفهومی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *