دام سیاه سرراه دختر ۱۴ ساله در ایستگاه مرزی

سایت بدون – دختر ۱۴ ساله که به‌دنبال عشق اینترنتی و سودای زندگی در اروپا، با یک پسر راهی مرز شده بود، خود را در دامی سیاه گرفتار دید. به‌گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل زوج جوانی که از شهرستان آمده بودند سراسیمه و ناراحت به دادسرای جنایی تهران رفتند و خبر ناپدید شدن دختر ۱۴ ساله خود را اعلام کردند.
زن جوان که بسیار آشفته بود، گفت: دخترم، نسترن خانه را به قصد خرید ترک کرد اما دیگر از او خبری نشد.به همه جا سرزدیم اما پیدایش نکردیم بعد فهمیدیم که طلاها و مدارکش هم ناپدید شده است.
در میان وسایلش به دفترچه خاطراتش رسیدیم که در آن از آشنایی با پسر جوانی و رفتن به تهران نوشته بود. به ترمینال رفتیم و عکس دخترم را که نشان دادیم او را شناختند و گفتند چند روز قبل سوار بر یکی از اتوبوس‌ها به تهران رفته است.

سرنخ در شهر مرزی
بدین ترتیب مشخصات دختر نوجوان به پلیس استان‌ها ارسال شد و درحالی که تحقیقات در این رابطه ادامه داشت، خانواده نسترن بار دیگر به پلیس مراجعه کرده و مدعی شدند دخترشان با آنها تماس گرفته و گفته که در یکی از شهرهای مرزی است و پسری که با او فرار کرده فریبش داده و رهایش کرده است. بدین ترتیب دختر نوجوان با کمک پلیس به تهران منتقل شد.

سودای خارج
نسترن پس‌ از انتقال به تهران در تحقیقات گفت: من عاشق پسری به‌نام فرهاد بودم اما خانواده‌ام با ازدواج من و فرهاد مخالفت کردند. می‌گفتند تو هنوز بچه‌ای و نباید به این زودی ازدواج کنی. بعد از مدتی در اینستاگرام با خسرو آشنا شدم و به او دل بستم، خسرو هم به من ابراز علاقه کرد اما چون می‌دانستم که خانواده‌ام موافق ازدواج من نیستند به پیشنهاد خسرو برای فرار پاسخ مثبت دادم، او گفت از ایران برویم و در خارج از کشور با هم زندگی کنیم.
از این پیشنهاد استقبال کردم اما برای رفتن به پول نیاز داشتیم. من پول زیادی نداشتم اما مقداری طلا داشتم که می‌توانستیم از آنها استفاده کنیم.

فیلم سیاه
نسترن گفت: قرار شد با مدارک و طلاها فرار کنم و از ایران برویم. او گفت که به یکی از شهرهای مرزی می‌رویم و قاچاق‌بر ما را از کشور خارج می‌کند. بعد به یونان می‌رویم و مدتی در خانه خواهر خسرو می‌مانیم و از آنجا راهی آلمان شده و در کمپ می‌مانیم تا اقامتمان درست شود. حتی خسرو می‌گفت که در کمپ پول هم به ما می‌دهند.
دختر نوجوان گفت: خسرو در آن شهر مرزی خانه‌ای موقتی اجاره کرد اما طلاهای مرا به بهانه اینکه باید پول قاچاق‌بر را بدهد، گرفت. بعد هم یک روز در خانه مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و گفت اگر حرفی در این مورد بزنم فیلم و عکس‌هایی را که از من گرفته در فضای مجازی منتشر می‌کند. دو روز بعد از این ماجرا هم رفت و دیگر خبری از او نشد، درمانده و بی‌پول شده بودم به ناچار با خانواده‌ام تماس گرفتم و درخواست کمک کردم.
با اظهارات دختر نوجوان، دستور بازداشت خسرو صادر شد. خیلی زود پسر ۲۰ ساله بازداشت و در تحقیقات به جرم خود اعتراف کرد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *