دانشجوی انصرافی روانشناسی چگونه سوگند ۱۵ ساله را فریب داد؟

سایت بدون – دختر ۱۵ ساله‌ای که با طلاهای مادرش از خانه فرار کرده بود با ردیابی‌های پلیسی در یک کلبه روستایی در حالی پیدا شد که مدعی است از سوی یک روانشناس قلابی ربوده شده بود.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ۲۱ آذر زن جوانی به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن دخترش خبر داد و گفت: دخترم سوگند، ۱۵ سال دارد. صبح امروز که از خواب بیدار شدم، او را در خانه ندیدم. با تلفنش تماس گرفتم جواب نداد. از آنجا که چند وقتی است متوجه رفتارها و تماس‌های مشکوک او با فردی شده‌ام غیبت امروزش نگرانم کرده است.
با شکایت زن جوان، به دستور بازپرس جنایی تحقیقات برای اطلاع از سرنوشت دختر نوجوان آغاز شد. در بررسی‌های صورت گرفته مشخص شد که سوگند با مرد ۳۴ ساله‌ای به‌نام بهنام در ارتباط است. با شناسایی هویت بهنام تیم تحقیق راهی محل زندگی او شدند اما در ادامه دریافتند بهنام نیز ناپدید شده است.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان پلیس موفق شدند رد مرد جوان را در یکی از شهرستان‌های شمالی بزنند. با شناسایی مخفیگاه مرد جوان، مأموران وارد عمل شده و با دستگیری بهنام، دختر ۱۵ ساله را در خانه وی پیدا کردند.
فریب اینستاگرامی
سوگند درتحقیقات گفت: ۶ ماه قبل با دختری به‌نام ستاره در فضای مجازی آشنا شدم. کم کم ارتباطمان بیشتر شد و من دیگر ستاره را مثل خواهر خودم می‌دانستم. با او از مشکلات خانوادگی‌ام می‌گفتم و تقریباً از همه مسائل زندگی‌ام با خبر بود. از آنجا که ما همیشه در فضای مجازی پیام می‌دادیم و تلفنی با هم صحبت نکرده بودیم من همچنان تصور می‌کردم او یک دختر است اما وقتی برای اولین بار با او تماس گرفتم در کمال ناباوری دریافتم ستاره درواقع یک پسر است و خودش را به من دختر معرفی کرده بود.
او ادامه داد: از این ماجرا شوکه شده بودم و می‌خواستم ارتباطم را قطع کنم، اما ستاره یا همان بهنام به من گفت روانشناس است و می‌تواند مشکلات زندگی‌ام را برطرف کند. او می‌گفت که به خاطر کرونا مطبش تعطیل است و تلفنی به من مشاوره می‌دهد. بعد از مدتی هم گفت من را طلسم کرده‌اند و برای شکستن این طلسم باید طلاهای خودم و مادرم را بیاورم تا با خواندن ورد روی طلاها، طلسم شکسته شود.
سوگند ادامه داد: من حرف‌هایش را باور کردم و بعد از برداشتن طلاها به ترمینال شرق تهران رفتم و آنجا بود که برای اولین بار بهنام را دیدم. با دیدن چهره‌اش خیلی تعجب کردم، عکسی که او از خودش در واتس اپ برایم فرستاده بود با چهره‌اش بشدت متفاوت بود. وقتی تعجب مرا دید
 گفت عکسش برای قبل از تصادف است و او به علت تصادف شدیدی که داشته چهره‌اش اینگونه دگرگون شده است. من با دیدن بهنام؛ تصمیم به بازگشت به خانه گرفتم اما او به من گفت اگر به خانه برگردم خانواده‌ام مرا مجازات می‌کنند. پدر و مادرم همیشه باهم دعوا داشتند و یکی از مواردی که باعث شد خانه را ترک کنم همین مسأله بود. سوار خودرو که شدم در راه بهنام به من قرصی داد که بی‌هوش شدم. بعد هم به یک کلبه روستایی رفتیم و مرا در آنجا مورد آزار و اذیت قرار داد. او طلاهایم را نیز سرقت کرد و آنها را حدود ۳۰ میلیون تومان فروخت.
بهنام اما در بازجویی‌ها منکر آدم ربایی و آزار و اذیت سوگند شد و گفت: دانشجوی انصرافی رشته روانشناسی هستم و ۶ ماه قبل در اینستاگرام با سوگند آشنا شدم. من به او نگفتم که از خانه فرار کند و با من بیاید. او به من گفت ۱۸ ساله است و چون پدر و مادرش اختلاف دارند از زندگی با آنها خسته شده است. بعد هم از من خواست او را به شمال ببرم تا دریا را ببیند. من او را دوست دارم و قصد ازدواج داشتم. طلاها را هم خودش به من داد بفروشیم و با طلاهای مادرم آنها را فروختیم.
بازپرس جنایی دستور بازداشت متهم جوان را صادر کرد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گرگ پیر، رقاص سگ میشه»

سایت بدون – این ضرب المثلی به کار می رود که یک نفر گذشته ای …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *