مرسده مقیمی
خسرو معصومی را احتمالا مردم با «پر پرواز» بشناسند. آن فیلم به واسطه حضور شادمهر عقیلی که آن زمان در اوج شهرت بود بسیار دیده شد اما جز آن فیلم تقریبا دیگر هیچ فیلمی از معصومی مخاطب گستردهای نداشت. البته فیلم «خرس» که پربازیگرترین فیلم اوست به دلایل نامعلوم نزدیک به یک دهه در محاق توقیف است.
او پس از «خرس»، دو فیلم «تابو» و «کار کثیف» را مقابل دوربین برد که اولی اکران محدود گروه هنر و تجربه را داشت و دومی حالا در بازار داغ رقابت «سرخپوست» و «شبی که ماه کامل شد» به اکران عمومی در آمده است. «کار کثیف» که روز آخر جشنواره سیوششم فیلم فجر برای اهالی رسانه به نمایش درآمد، چندان مورد اقبال قرار نگرفت و در هیچ بخشی نامزد دریافت جایزه نشد.
فیلم تازه معصومی دست روی موضوعات مهمی گذاشته است و از همینرو پتانسیل این را داشت که به فیلم خوبی بدل شود اما به دلیل همین تنوع موضوع دچار پرگویی است.
بیکاری، خانواده، عشق، آسیبهای ناشی از قاچاق مشروبات الکلی و مهاجرت، موضوعات مهمی است که هر کدامش به تنهایی میتوانست ایده یک فیلم سینمایی باشد اما معصومی با قرار دادن همه اینها کنار هم فیلم را دچار پرگویی خستهکنندهای کرده است؛ مخصوصا که تکرار چند باره موقعیتهای مشابه که بناست تعلیق ایجاد کند از جایی مخاطب را خسته میکند و همین ممکن است، سبب شود فیلم همراهی مخاطبش را از دست بدهد و فیلمساز نتواند با پایان غافلگیرکنندهای که ظاهرا برگ برنده فیلم است، مخاطبش را راضی کند.
بگذریم از اینکه همان پایان غافلگیرکننده نیز ایرادات جدی و منطقی دارد و آن همه بینشانه بودنش صرفا برای خراب نشدن آن غافلگیری است وگرنه از منطق پیروی نمیکند.
بار اصلی فیلم بر دوش پدرام شریفی بازیگر جوان و خوشآتیهای است که همین حالا علاوه بر این فیلم «شبی که ماه کامل شد» را روی پرده دارد و احتمالا فیلمبینها او را با «متولد ۶۵» به خاطر بیاورند. شریفی که در اندک سالهای حضورش در سینما در تمام نقشهایی که بازی کرده موفق ظاهر شده و از پس نقش برآمده است در «کار کثیف» هم توانسته نقش جوانی که به خاطر بحران بیکاری دست به هر کاری زده و حالا آیندهاش را تاریک میبیند، به نحو احسن درآورد؛ اما بازی او به تنهایی و حتی همراهی مطلوب الهام نامی که پیشتر در «تابو» برای معصومی بازی کرده بود؛ نمیتواند نجاتدهنده فیلم باشد. فیلم معصومی گرچه میتوانست با دغدغههای مهمش فیلم مهمی باشد اما حالا از یک تلهفیلم با پایانی غافلگیرکننده و البته بیمنطق فراتر نمیرود. در واقع این اثر معصومی مشابه اکثر تولیدات این روزهای سینمای ایران فیلمی است با چند ایده که فیلمساز را مرعوب کرده اما در عمل به بار نمینشیند. سینمای رئال و اجتماعی چیزی بیشتر از طرح چند مساله به موازات هم است با یک پایان که بناست مخاطب را با بهت از سالن سینما بیرون بفرستد. قطعا لازم است برای رسیدن به آن پایان (با چشمپوشی از ایراداتی که به منطق آن وارد است) مخاطب با فیلم درگیر شده و آن را دنبال کند نه آنکه از تکرار چندباره برخی سکانسها آن قدر کلافه شود که فیلم را رها کند.
اکران این روزهای «کار کثیف» به ویژه با وجود این رقبای پرمخاطب بیشتر از آنکه به سود فیلم تمام شود به ضرر آن خواهد بود و شاید برای آنهایی که دلتنگ لوون هفتوان هستند تنها حسناش دیدن دوباره او روی پرده سینما باشد.