درباره آلن پارکر کارگردان بزرگی که از سیتما گرفته شد

سایت بدون – همزمان با خسرو‌سینایی اما آلن پارکر نیز رفت. فیلمسازی با انبوه آثار درجه یک متفاوت، از «اجاق سرد آنجلا» و «قطار سریع نیمه شب» تا «می‌سی‌سی‌پی می‌سوزد»، «اویتا» و «باگزی مالون» و البته «دیوار پینک فلوید» که به گفته مارتین اسکورسیزی «متفاوت‌ترین موزیکالی است که تاریخ سینما شاهدش بوده». اثری که ابتدا موسیقی و سپس سینما را تا حد فعالیت مستقیم سیاسی ارتقا داد، وقتی در آفریقای جنوبی و پس از آن در متن دیگر مبارزات آزادیخواهانه، دانش‌آموزان و دانشجویان به تنگ آمده از ستم و بی‌عدالتی، یک‌صدا پا بر زمین کوبیدند و بخشی از قطعه «خشتی در دیوار» را فریاد زدند که «ما آموزش نمی‌خواهیم، ما کنترل فکر نمی‌خواهیم».
و چنین شد که دیوار چیزی شد در مایه‌های سرود اینترناسیونال؛ فریادی مشترک علیه ظلم و در این داستان آلن پارکر هم نقش پررنگی داشت. فیلمسازی که اگر چه هیچ‌گاه برنده اسکار نشد اما در این رویداد (به عنوان مهم‌ترین و باشکوه‌ترین رخداد سینمایی جهان) همواره آثارش مورد توجه بود و عوامل فیلم‌هایش ده بار گلدن‌گلوب و ده  بار هم جایزه اسکار را به خانه بردند.

فردای درگذشت آلن پارکر منتقدی در توییتر نوشت:   «فیلم‌هایش مود یگانه‌‌ای داشتند. فیلمسازی یکه با نگاهی ویژه به دنیا که او را در زمره خاص‌ترین فیلمسازان ۴۵ سال اخیر سینمای جهان قرار می‌داد. «بِردی» را به یاد بیاوریم و شوق پرواز یأس‌آلود دوستان به آخر خط رسیده یا اتمسفر غریب «قلب آنجل» و بالاخره اثر مشهورش دیوار که با اطمینان می‌شود گفت بهترین موزیکال چهار دهه‌ اخیر سینماست. موزیکالی با کمترین میزان دیالوگ که جهان بزرگ آلبوم دیوار پینک فلوید را به بهترین وجه به زبان تصویر برگرداند. آلن پارکر  با مرگش بخشی از خاطرات عزیز عاشقان سینما و موسیقی راک را با خود برد».
پیتر برادشاو، منتقد سرشناسی که بیشتر مطالبش در گاردین چاپ می‌شود، دیگر مرثیه‌گوی درگذشت پارکر بود: «آخرین باری که پارکر را دیدم در لندن بود و همیشه برای اینکه به او نگفتم چقدر عاشق «شلیک به ماه» و دیگر فیلم‌های او هستم، خودم را سرزنش می‌کنم. او یک نیروی بزرگ در سینما بود و این کسب‌وکار بدون او کمی از قدرتش را از دست داده است.» فقدان پارکر اما تنها برای منتقدان و اهالی سینما مهم نبود و انبوه سینمادوستان عادی نیز در این دو روزی که از مرگ او می‌گذرد، درباره‌اش نوشته‌اند. درباره سینماگری که به نسلی تعلق داشت که یک بار دیگر سینمای بریتانیا را بدل به قطبی در سینمای جهان کردند. با این تفاوت که پارکر برخلاف بیشتر سینماگران بریتانیایی که موفقیت‌شان به نحو تناقض‌آمیزی به معنای مهاجرت به ‌هالیوود بود، سینمای بریتانیا را رها نکرد. او که ورودش به سینما از راه ساخت فیلم‌های تبلیغاتی بود و به گفته خودش در آن روزگار از سینما و کارگردانی چیزی بیشتر از «اکشن» و «کات» بلد نبود، خیلی زود مسیر موفقیت را طی کرد و تبدیل شد به یکی از مهم‌ترین نام‌های سینمای بریتانیا و اروپا و جهان.

صدای یک نسل
در روز و روزگاری که سینمای جهان برای عده‌ای تنها در قالب نسخه‌های بی‌کیفیت وی‌اچ‌اس معنا داشت که همان هم باید پنهانی و قاچاقی دیده و دست به ‌دست می‌شد، آلن پارکر با فیلم «دیوار»ش با نام کامل «دیوار پینک فلوید» یکی از ستارگان نسلی بود که دلداده سینمای متفاوت و هنری با اعتراض عریان «دیوار» همذات‌پنداری می‌کرد.  
آلن پارکر البته حتی بدون فیلم دیوار هم از بزرگان سینمای دنیاست. با «بردی»، «اجاق سرد آنجلا»، «قطار سریع نیمه‌شب»، «می‌سی‌سی‌پی می‌سوزد»، «اویتا»، «باگزی مالون» و البته «شلیک به ماه» و «زندگی دیوید گیل». با این حال کارنامه این فیلمساز که خودش در گفت‌وگویی زندگینامه‌ای به بی.بی.سی گفته که «در سال‌های آخر جنگ، دو هفته بعد از آخرین بمباران لندن لندن، در چهاردهم فوریه ۱۹۴۴ متولد شده» تا حد زیادی مدیون «دیوار» است. فیلمی کالت در بیشتر نقاط دنیا که از نظر بسیاری از دوستدارانش مصداق کامل و عالی «زدن به سیم آخر» است. فیلمی که عده زیادی آن را صدای یک نسل می‌دانند. نسلی که هنوز امید به آزادی و یک دنیای بهتر را از دست نداده بود و امیدوار بود که با اعتراض و فریاد این مسیر را به خوبی طی خواهد کرد. امیدها اما خیلی زود رنگ باختند تا جایی که فردای مرگ آلن پارکر نیویورک تایمز نوشت که «تماشاگر امروز سینما با تماشای دوباره و چندباره «دیوار» نیز نمی‌تواند معمای محبوبیت توضیح‌ناپذیر این فیلم را درک کند و توضیح دهد».

دیواری به بلندای آسمان
وقتی چهل‌ویک ‌سال پیش گروه افسانه‌ای پینک فلوید داشت یازدهمین آلبوم استودیویی‌اش را آماده می‌کرد، شاید هیچ‌کدام از اعضای گروه و به‌خصوص راجر واترز که گفته می‌شود آلبوم «دیوار» کلا از زندگی و سرنوشت او الهام گرفته، فکرش را هم نمی‌کردند که این آلبوم نه فقط بدل به افسانه‌ای در دنیای موسیقی راک خواهد شد که خواهد توانست موسیقی دنیا را تحت‌ تأثیر قرار داده و تبدیل به یکی از شمایل‌های اواخر قرن گذشته و ترجمانی از سال‌های آخر جنگ سرد خواهد شد. اما این اتفاق افتاد و حالا چهار دهه بعد از آن روزها «دیوار» هنوز و همچنان هست و مهم هم هست؛ به‌خصوص با تم اعتراضی- سیاسی‌اش که باعث شده در جوامعی که هنوز از التهابات اواخر قرن گذشته دور نشده‌اند، همچنان در مرکز توجه قرار داشته باشد. ماجرای این آلبوم از زمانی آغاز شد که «پینک فلوید» در اوج موفقیت و شهرت در حضور بیش از ٨٠‌هزار نفر در ورزشگاه المپیک مونترال به اجرای کنسرت پرداخت. در این بین، گروهی از تماشاگران شروع کردند به آتش‌بازی و ایجاد سروصدا که این موضوع اعتراض شدید راجر واترز را در پی داشت و بعد از پایان اجرا هم گفت که دوست داشت دیواری بین خودش و مخاطبان می‌کشید تا می‌توانست به‌خوبی موسیقی‌اش را اجرا کند. در گزارشی که «بی.بی.سی» در چهلمین سالگرد ساخت «دیوار» منتشر کرد، آمده که همین اتفاق، زمینه‌ای بود برای واترز تا به روایت داستان پینک‌ در آلبوم بعدی گروه بپردازد: «پینک در کودکی پدر خود را در جنگ جهانی دوم از دست می‌دهد. مادرش با سختگیری تمام او را بزرگ می‌کند و معلم‌ها در مدرسه اشعار او را مسخره می‌کنند. درنهایت پینک ستاره موسیقی راک می‌شود، اما این‌بار شهرت او را از پای درمی‌آورد و او در تنهایی بی‌انتهایی غرق می‌شود.»

دیوار پارکر
زندگی آلن پارکر و «دیوار» نقاط عطف و مشترک بسیاری دارد. درواقع به گفته منتقدی، فراز و فرودهای زندگی پارکر (دوران فیلم‌های تبلیغاتی، تجربه جنگ جهانی دوم، ریشه‌های کارگری، کار با کودکان، سینمای موزیکال و…) کمابیش همان عناصر سازنده «دیوار» است. برای همین هم پازل نهایی خوب چیده شد و فیلمی حاصل آمد که از آن به‌عنوان «بیانیه مشترک نسل کودکان آسیب‌دیده از جنگ که تجربه سیاه جنگ دوم هنوز رهایشان نکرده» نام برده می‌شود.  در این بین برخلاف موفقیت تاریخی تثبیت‌شده «دیوار» و درخشش این نام در کارنامه آلن پارکر، شاید باورکردنی نباشد که در دوران خودش دیوار را بسیاری از آکادمیسین‌های سینما مورد لعن و نفرین قرار دادند. در گزیده نقدهایی که از آن روزها به جای مانده، می‌توان به نقدهایی بر خورد که از «دیوار» به‌عنوان «بیش از حد بادشده»، «شعاری و سطحی» و البته فیلمی که «خودش را خیلی جدی می‌گیرد» یاد کرده‌اند. عده‌ای نیز مقام آلن پارکر را در این دیده‌شده‌ترین فیلم کارنامه‌اش در حد یک «گردآورنده» و «تدوین کننده» عنوان کرده‌اند که به‌خوبی توانسته از موسیقی درخشان «پینک فلوید» استفاده کند و با قرار دادن سکانس‌های انیمیشنی، که نیروی حیاتی فیلم مدیون‌شان است (و البته آنها را پارکر نساخته و بیشتر کار کاریکاتوریست سیاسی، جرالد اسکارف هستند)، در کنار این موسیقی، فیلمی حاصل آورد که در تاریخ هنر اعتراضی می‌توان فصلی را به‌طور کامل به آن اختصاص داد. فیلمی محبوب که تماشاگران یک نسل تنهایی، ناامیدی، طغیان، رویاها و آرزوهای سرکوب‌شده خود را در آن دیده و یافته‌اند.

آخرین گفت‌وگو
آلن پارکر در یکی از آخرین گفت‌وگوهایش در پاسخ به خبرنگار سایت موسسه فیلم بریتانیا- که متن گفت‌وگو در گاردین منتشر شده- می‌گوید: «فیلمسازی خیلی کار سختی است. درواقع فیلمسازی یعنی دو ‌سال از زندگی فیلمساز. من خودم در زمان ساخت هر کدام از فیلم‌هایم حداقل دو سال، همه روزه کار کرده‌ام. هنوز هم اگر قرار باشد فیلمی را شروع کنم همان کار را خواهم کرد و به این نوع زندگی هم افتخار می‌کنم، چرا که می‌دانم برای هر کدام از فیلم‌هایم نهایت تلاشم را کرده‌ام و بهترین فیلمی که پتانسیل آن را داشته‌ام، ارایه داده‌ام. تماشاگر هم این را به‌خوبی می‌فهمد. با این حال، همیشه بعد از هر فیلمی تردید داشته‌ام که دوباره این راه را ادامه دهم یا نه.»  آلن پارکر می‌گوید دلیل تردیدهایش این بوده که «با فیلم و فیلمساز خیلی بی‌رحمانه برخورد می‌شود. این مسأله به‌خصوص در بعضی از سرزمین‌ها از جانب دولت هم رخ می‌دهد و آنها نمی‌توانند کسی را تحمل کنند که خارج از سیستم درباره ناکارآمدی‌های سیستم نظر می‌دهد و انتقاد می‌کند.»

مطلب پیشنهادی

حتما باید خواند/ کمدی انسانی؛ پروژه جاه طلبانه آقای بالزاک

“کمدی انسانی” (La Comédie Humaine) مجموعه‌ای عظیم از رمان‌ها و داستان‌های کوتاه است که توسط …

یک دیدگاه

  1. منتظر بودم همش که بالاخره یک جا به آنجل هارت هم اشاره کنید که نکردید سهوا یا عمدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *