درباره «اوورلورد»، فیلم واقعی-خیالی تازه‌‌ای از جولیوس آوه‌ری/ جولان زامبی ها در یک جنگ جهانی

کمترین تحسین و کوچک‌ترین تعبیری که می‌توان از «اوورلورد» به دست داد، این است که یک فیلم پرشگفتی راضی‌کننده است. سال‌ها است که در ادامه روند ادغام رؤیا با واقعیت و توهم با اتفاقات تاریخی شاهد اضافه شدن زامبی‌ها به جریان جنگ جهانی دوم و به روال سیال رویارویی «متفقین» یعنی نیروهای مخالف آلمان با «متحدین» یعنی نازی‌های متجاوز و شرکایش بوده‌ایم اما تا امروز این پروسه فقط بازی‌های ویدئویی را در بر می‌گرفت و امروز در قالب یک فیلم سینمایی تازه به نام «اوورلورد» (OverLord) نیز روانه بازار شده است. حاصل کار نیز خوب و مساعد بوده و این فیلم که کارگردانی‌اش با جولیوس آوه‌ری بوده و یکی از تهیه‌کنندگان اصلی‌اش جی‌جی آبرامز غول فیلم‌های فضایی و تخیلی و ماوراءالطبیعه بوده، ذهن‌ها را مشغول و فروش زیادی در سطح جهان داشته و در زمره ابتکاری‌ترین فیلم‌های فصل رو به پایان پاییز برشمرده شده است. جالب‌تر اینکه این بزرگان برای ایجاد جذابیت در فیلم و کشاندن مردم به پای‌گیشه‌ها به‌دنبال جذب هنرپیشه‌های نامدار هم نرفته‌اند و بازیگران فیلم مشتی جوان هستند که در ابتدای راه خودنمایی در این هنر قرار دارند و بیش از آن‌که حضور و هنرشان این فیلم را دگرگون کند، بازی در این فیلم سبب شده که توسط سایر سینماگران شناسایی و ردیابی شوند و در کارهای بعدی آنان جایی را برای خود به دست بیاورند.

ماجراها بیشتر متمرکز بر دو کاراکتر اصلی با بازی جووان اده‌پو و ماتیلده اولیویر است که اولی در فیلم بویس نامیده می‌شود و دومی را هم چلو صدا می‌زنند. اده‌پو درباره ادغام عجیب و کم همتای ژانر جنگی با خیال‌های ماورایی و موجودات زشت پست مدرن در روند فیلم Overlord می‌گوید: برخلاف آنچه عده‌ای می‌گویند، بار خیال و توهم در این فیلم بر میزان واقعیت‌گرایی نمی‌چربد و ما با فیلمی طرف هستیم که روی جنگ جهانی دوم متمرکز و به تبع آن نوعی تاریخ‌نگاری است و همراه با آن بارقه‌هایی از خیال‌پردازی را هم رو کرده‌ایم. البته من از همان زمانی که سناریو را مطالعه کردم، پی به این بافت بردم و واقعیت امر این است که این فرآیند به‌رغم تمامی غیرمعمول و سخت بودنش بخوبی در فیلم پیاده شده است. مثل این می‌ماند که ابتدا یک سری وقایع معمول و آشنا را مقابل چشم مردم سبز کنید ولی ناگهان در جریان دیده شدن آن قالی زیرپای مردم را بکشید و آنها به هوا پرتاب و معلق و سرگردان شوند و نفهمند که چه رخ داده است. از همه جالب‌‌تر عکس‌العملی است که این آدم‌های نرمال رها شده در دل جنگ باید به این اتفاقات غیرمتعارف تازه که برایشان روی می‌دهد، بروز بدهند.
دلایل اصلی موفقیت
کارشناسان هنوز نتوانسته‌‌اند بفهمند چرا ادغام مذکور به‌رغم تمامی نچسب بودن دو سوی ماجرا و گره‌نخوردن فلسفی و بنیادین آنها به یکدیگر فیلم را سرکوب و ویران‌نکرده و برعکس دلیل اصلی موفقیت آن در گیشه‌ها تلقی شده است. ماتیلده اولیویر هم در این باره می‌گوید: برای ما هم این امر مایه حیرت شد ولی هر چه هست، یک توازن خوب در این زمینه حاصل آمده است. کاراکتر محوله به من یعنی چلو هم یک آدم شجاع و قوی است و برای نجات پل ‌‌دست به‌کارهای بزرگی می‌زند. شاید اگر لزوم کمک به پل در کار نبود، چلو در صحنه نمی‌ماند تا بهره‌های حضورش به بویس هم برسد و این چنین است که نیروهای همسو با چلو توان و زمینه انجام مأموریت‌های محوله را پیدا می‌کنند و چلو در پایان احساس می‌کند که آدم مؤثری برای سایر انسان‌ها و‌ نژاد و طبقه خود بوده است. البته فیلم آوه‌ری همان قدر که کمک‌رسانی کاراکتر چلو به پل و بویس را نشان می‌دهد، حکایتگر او برای ابقای خودش نیز هست. دوری این چند کاراکتر اصلی از یکدیگر و میل‌شان به رفع این دوری و زندگی کنار یکدیگر عاملی است که فیلم آوه‌ری را سرپا نگه می‌دارد و از فلسفه‌های اصلی و دلایل وجودی آن است. بویس هم فردی است که از اهمیت حضورش در آن شرایط سخت مطلع شده و می‌خواهد بهترین عملکرد را داشته باشد. او از بدو ورود به خانه چلو با حرف‌ها و اقداماتش‌ نشان می‌دهد که آمده است قدم‌های بلندی را برای نجات انسان‌ها بردارد و کارهای او یک عامل روحیه‌بخش برای سایر افرادی است که با زامبی‌ها می‌جنگند و درآمدن شرایط جنگ به سود انسان از اهداف اصلی آنها است.
انگیزه‌هایی بیشتر
بویس سرشار از ایده‌های مثبت است و در عین حال آمادگی دارد که افکار و طرح‌هایش را به سایرین منتقل کند تا یک نقشه مبارزاتی بهتر چه برای تقابل با نازی‌ها و چه برای رویارویی با زامبی‌ها ریخته شود. جووان اده‌پو در این باره اظهار می‌دارد: اینکه کارهای اده‌پو دائماً نادیده انگاشته می‌شود، یک اتفاق بد و چیزی است که انگیزه‌های بیشتری را به او برای موفقیت در اهدافش در جنگ جهانی دوم و تقابل با زامبی‌ها می‌بخشد، هیچ راه برگشتی برای بویس و سایرین در این اتفاقات وجود ندارد و هر لحظه شتاب خود را دارد و بسیاری از ضروریات در این شتاب گم شده است. انگار او هر دقیقه فریاد می‌زند که؛ دوستان به صدا و راهنمایی‌های من گوش کنید اما توجهی به این امر نمی‌شود. تنها خواسته او این است که به وی و نقشه‌های پیشنهادی‌اش برای نجات انسان‌ها توجه و روی آن کار شود، زیرا او بسیاری از راه حل‌ها را دارد که سایرین در پی آن هستند.
مثل سرباز رایان
یکی از صحنه‌های کلیدی «اوورلورد» نمایی است که هواپیمای حامل نیروهای کمکی را نشان می‌دهد و نقش مهم آن در شکل‌گیری و فهم اتفاقات به همان حدی می‌رسد که صحنه آغازین واردشدن سربازان قوای متفقین به ساحل در شروع فیلم «نجات سرباز رایان» ساخته استیون اسپیلبرگ در روند فهم این فیلم مؤثر است. جولیوس آوه‌ری و همکارانش نیز با درک این موقعیت هر کاری را که برای ترسیم هر چه بهتر این بخش لازم بود، انجام داده‌اند و حاصل تلاش‌شان سکانسی است که در آن سربازان در هواپیما و بواقع روی هوا معلق و بلاتکلیف مانده‌اند. آنها مصمم‌اند که به سطح زمین برگردند و نقش مهم خود را در تقابل با سربازان هیتلری و همچنین زامبی‌ها در جنگ جهانی دوم ادا کنند. البته همه اینها قبل از آن است که زامبی‌ها سربرآورند و حضورشان تبدیل به اتفاق اصلی و بزرگ فیلم شود. از آن پس است که مرگ و میر انسان‌های درگیر در جنگ بیشتر می‌شود و غلیان احساسات هم فزونی می‌گیرد. در مجموع برخی صحنه‌های فیلم به لحاظ بصری چنان جذاب است که در میان کارهای ارائه شده امسال در سینماهای جهان نظایر آن کمتر رؤیت شده است.
لوکیشن‌های واقعی و بزرگ
ماتیلده اولیویر هم معتقد است که وسعت این تصاویر و عظمت این موقعیت‌ها و اتفاقات به حد چشمگیری می‌رسد و سازندگان فیلم نیز در همین راستا محل‌های مناسب و بزرگ و لوکیشن‌های مطلوبی را در نظر گرفته‌اند و به جای بازسازی محل و مشخصه‌های آن در داخل استودیو، به لوکیشن‌های حقیقی روی آورده‌اند. وی می‌گوید: البته در همان محل‌های حقیقی هم چیزهایی اضافه و برخی دیگر حذف شد و اینها کمک کرد تا حس ما نسبت به محیط کامل‌تر و اوضاع مساعدتر شود. شاید تصور شود که چون تمهیدات کامل بوده، رنجی شامل حال ما نشده اما سختی‌های تهیه این فیلم فراوان و جانکاه بود زیرا وسعت موضوع و فراگیری اتفاقات به گونه‌ای بود که باید دائماً رو به تصاویر عظیم‌تر و صحنه سازی‌های شگرف‌تر می‌آوریم و توقفی بر این قضیه متصور نبود.
لحظه ورود زامبی‌ها
اولیویر می‌افزاید: یکی ازوجوه اصلی فیلم عکس‌العملی است که باید از ما در مرتبه اول تقابل‌مان با زامبی‌ها سر بزند و در این زمینه بحث زیادی شد و شرایط را تصور و در ذهن خود حلاجی و سرانجام اقدام کردیم. این یک بخش کلیدی است زیرا قرار نبوده و نیست که وسط یک جنگ جهانی واقعی موجوداتی به شکل و روال زامبی‌ها سر بر بیاورند. آن عصر (سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵) به کلی با چنان اتفاقاتی بیگانه است و زامبی‌ها ظاهراً به زمانه فعلی تعلق دارند و به همین خاطر است که فیلم «Overlord» به اثری تازه و ابتکاری در سینمای کنونی جهان تبدیل می‌شود. 
منبع: Entertainment  Weekly

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «تا باران نیاید، رنگین‌کمان پیدا نمی‌شود»

سایت بدون – ضرب‌المثل «تا باران نیاید، رنگین‌کمان پیدا نمی‌شود» اشاره به این دارد که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *