وصال روحانـی
روزنامه نگار
در درخشش اولیویا کولمن که «ملکه آن» را به یک شمایل ناپایداری تبدیل کرده، شکی وجود ندارد و فقط باید جوایز پرتعدادی را شمارش کرد که در ماههای آینده به این هنرمند انگلیسی تعلق خواهد گرفت. «محبوب» سومین فیلم بلند انگلیسی زبان یورگوس لانتیموس سینماگر شاخص یونانی، یک کار تاریخی و دراماتیک و به منزله گشتی در دربار پرفراز و فرود انگلیس در اوایل قرن هجدهم و سرشار از نکات بکر است و درعین رعایت جنبههای بصری آن دوران و ارائه تصاویری همچون رنگآمیزی تابلوهای کلاسیک، بر مضمون خود و افشای فسادهای دربار تمرکز میکند و از هر دو فیلم قبلی وی به زبان انگلیسی صریحتر و بهتر است و بهجای اینکه ماجراها را پیچ بزند و مبهم سازد، پرترهای بیواسطه را از گذشته بریتانیا ارائه میدهد که روشنگر حقایق و یک روایتگویی سرشار از طعنههای اجتماعی است.دو کار قبلی انگلیسی زبان یورگوس لانتیموس از حس رئالیستی فیلم فعلی وی بیبهره بودند. اولی که «Lobster» نام داشت، مسائل زندگی خانوادگی و فشارهای اجتماعی را به تصویر میکشید و دومی که نامش «کشتن یک گوزن مقدس» بود، تراژدی معروف یونانی «ایمی ژنیا در اولیس» را به روز کرده و به زندگیهای حومه شهری در امریکا پیوند زده بود. بنابراین ویرانسازی دربار بریتانیا و بهتر بگوییم ترسیم خرابیهای رفتاری و لغزشهای حکومتی آن در فیلم «محبوب» هم نوعی تنوع و نوجویی در قیاس با دو کار قبلی لانتیموس و هم یک اطلاعرسانی مفید و شاید دقیق درباره اتفاقات یک دربار در پهنه اروپا است که بریتانیاییها همیشه بهشکلی ناموفق کوشیدهاند آن را برای کل اروپا یک پدیده الزامی و الگویی کامل بینگارند.
توأم با اغماض
اکثر محصولات سینمای امریکا پیرامون اتفاقات و لغزشهای دربار بریتانیا یک نگاه توأم با اغماض و بیشتر با هدف ترسیم زیباییهای بصری آن بوده و برخی اصلاً به عمق ماجراها نفوذ نکرده و در سطح ماندهاند اما لانتیموس تعارف را کنار گذاشته به قلب قضایا میزند و از لرزان بودن بسیاری از چیزها و قصورهای تعدادی از مهمترین عناصر حکومتی بریتانیا میگوید. در این راه لانتیموس از بازی قوی هنرپیشههای فیلمش و بویژه سه زنی که نقشهای مرکزی «محبوب» را برعهده دارند، بهره میگیرد و نمایش آنان چیزی است که اگر در کار نبود، «محبوب» به درجات ارشد فعلیاش نمیرسید.
دربار شگفتانگیز
«محبوب» تماشاگران را به اوایل قرن هجدهم میبرد و به عصر کوتاه سلطنت «ملکه آن» (با بازی اولیویا کولمن) وارد میسازد و بینندگان بلافاصله از آنچه درباره وی و اطرافش میبینید، در شگفت میشوند. خبری از حکومت و یک حضور سیاسی قوی از او نیست زیرا او پیوسته بیمار است و اضافه بر چند دسته از خدمتکاران و بهیاران کلکسیونی از سگهای محبوب ملکه نیز وی را در برگرفتهاند. قرار است او همسری هم داشته باشد اما فیلم لانتیموس وی را از ملکه دور نگه میدارد و اصولاً صحبت زیادی درباره همسر همیشه غایب ملکه شنیده نمیشود. با توجه به این نکات، حکومت بر کشور و اداره دربار عملاً بهدست سارا چرچیل (راشل وایز) افتاده که عنوان درباری او دوشس مارلبورو است و اوست که باید هر روز با حزب مخالف دولت در پارلمان ستیزکند و این نهادی است که هدایت آن در دست یک رئیس دغلباز (با بازی هنرمندانه نیکولاس هولت) است و باز این بانو مارلبورو است که باید طراحیهای مؤثری را برای جنگی که بریتانیا با فرانسه و اسپانیا دارد، صورت بدهد و جالبتر اینکه مارلبورو اصرار زیادی به گسیل همسرش جان چرچیل (مارک گتیس) به جبهه این جنگها دارد تا بلکه از شر وی راحت شود.
طبق رسم و روال انگلیسیها
اگر صبحها به این شکل میگذرد، بعدازظهر و غروبها هم شاهد چای و کیک خوردن سارا و ملکه به رسم و روال سنتی انگلیسیها و گشت زدن ملکه در دربار هستیم و البته در شرایطی که وی در یک صندلی چرخدار قرار دارد و سارا صندلی او را در سطح دربار به حرکت درمیآورد.
این بساط خنثی و کنترل شده زمانی به هم میریزد که ابیگیل هیل (اما استون) که دختر یکی از بزرگان ساقط شده دربار است، به آنجا بر میگردد، او ابتدا از انجام هرکاری در دربار استقبال میکند تا مفید تشخیص داده شود و عذرش را نخواهند اما دیری نمیپاید که ابتدا به مشاور و رازدار سارا چرچیل و سپس به رقیب اصلی و بزرگ وی برای در دست گرفتن قدرت در حضور یک ملکه مریض و منفعل تبدیل میشود. این چنین است که سارا میبیند هر چقدر که جبهه جنگهای خارجی و پیکار سیاسی با این و آن مهم و گاه ضررخیز است، اوجگیری خطرات ابیگیل برای او نیز میتواند همانقدر مضر باشد و بازی قدرت را از دست او درآورد.
مردان درجه دوم
هرچه هست «The Favourite» در تضاد با فیلمهای پر تعدادی است که قبلاً درباره دربار بریتانیا و کج رویها و سهلانگاریهای حاکم بر آن دیدهایم و در بسیاری از آنها به جای اینکه نفوذ به عمق ماجرا صورت گیرد، بیشتر به ظواهر امر پرداخته شده و فیلمها سرشار از لباسهای چند رنگ بودهاند و چشمها میهمان کلکسیونی از تجملات و اشرافیگریها شده است. در فیلم لانتیموس نه مردان توطئهگر و بیرحم بلکه زنان جاه طلب و دغلباز حرف اول را میزنند و با اینکه مردان هم گرداگرد آنها فراوانند اما آنها اغلب برای جلب نظر این زنان مشغول تلاش هستند و کمتر ابتکار و فعالیت با ارزشی از سوی آنها شکل میگیرد.
دیالوگها به همت لانتیموس و بواقع به انتخاب دو سناریست او که یکی زن (دبورا دیویس) است و دیگری مرد (تونیمک نامارا) با استعارههای لازم همراه شده و یکی از نقاط اوج آن در گفتارهای کاراکتر نیکولاس هولت خطاب به کارگران درباری است که وی آنها را ضعیف بر میشمرد و نمونه روشن دیگر آن در محاورههای بین ابیگیل و سارا که طوری تند و بیواسطه است که تو گویی سلاح گرم به روی یکدیگر و سایرین گشودهاند.
برای حفظ جان
تصویربرداری جالب رابی رایان مدیر فیلمبرداری منتخب لانتیموس هم سبب شده با تصاویر وایدشات نمایی از دربار ارائه شود که متفاوت با کارهای قبلی مرتبط با فیلمهای درباری انگلیس است و لنز او زنان مورد بحث را به گونهای به تصویر میکشد که انگار در یک ظرف تنگ حاوی ماهیهای کوچک گرفتار آمدهاند و فقط دور خود چرخ میزنند و اوضاع «ملکه آن» از همه بدتر است زیرا چنان ضعیف و فاقد کنترل بر اوضاع است که اعمالش مثل هنری هشتم دیگر سلطان به حاشیه کشیده شده دربار بریتانیا ابتدا برای حفظ جان و سلامت خویشتن است تا محفوظ نگه داشتن حکومتی که به معنای واقعی کلمه به لرزش افتاده است.
در درخشش اولیویا کولمن که «آن» را به یک شمایل ناپایداری تبدیل کرده، شکی وجود ندارد و فقط باید جوایزی پر تعداد را شمارش کرد که در اواخر سالجاری میلادی و سه ماه نخست سال ۲۰۱۹ بهخاطر این نمایش شاهانه برملاکننده به وی تعلق خواهد گرفت و قطعاً یک تبلیغ بزرگ مثبت برای لانتیموس و فیلم تازه اوست.
منبع: