درباره فیلم پادشاه یاغی که ادامه ای بر داستان شجاع دل است /پس از ویلیام والاس

https://cdn.vox-cdn.com/thumbor/VSXw7ApPcX3qAp6gqkGs5kEzo3A=/0x0:1200x600/1200x800/filters:focal(482x113:674x305)/cdn.vox-cdn.com/uploads/chorus_image/image/61263549/outlawking_still_01_2.0.jpg

سایت بدون -کار تازه دیوید مکنزی کارگردان اسکاتلندی که «پادشاه یاغی» نام دارد، قصه خود را از همان جایی آغاز می کند که «شجاع دل» فیلم حماسی سال ۱۹۹۵ مل گیبسون به پایان رسانده بود. آن فیلم زندگی پرشکوه و همراه با آن فرجام تلخ ویلیام والاس را به تصویر کشید که اولین مبارز بزرگی بود که بر علیه دولت مرکزی انگلیس بپا خاست و در راه استقلال اسکاتلند به کوششی عظیم دست زد و البته به دست مأموران مزدور دولت لندن و خائنان در اردوگاه خودی کشته شد و حالا فیلم جدید مکنزی برروی رابرت دبروس تمرکز می کند که کوشنده بزرگ بعدی در راه استقلال اسکاتلند بود و کارهایش ویلیام والاس بزرگ را به یاد آورد.
هر چه هست، «پادشاه یاغی» به سبک و سیاق فیلم های دیوید لین با تصاویری عظیم تماشای خود را در سالن های بزرگ و به روش های سنتی می طلبد حال آن که توسط نت فلیکس که از سرکرده های نهضت دانلود فیلم های تحت حمایت و تملک خویش به طور همزمان با اکران فیلم در سالن های سیما است و به تبع آن بسیاری از دوستداران و مشتریان فیلم های نت فلیکس این فیلم را هم روی صفحه کوچک کامپیوتر خود مشاهده خواهند کرد و این جای دریغ فراوان دارد زیرا مکنزی با کمک پری اکروید مدیر تصویربرداری فیلمش تصاویری را فراهم آورده که فقط با واژه های اولترا وایداسکرین قابل توصیف اند.
پرهیز از تکرار گذشته ها
مکنزی با ساختن «Outlaw King» فرصت تجدید همکاری با کریس پاین را نیز برای خود به وجود آورده و کار مشترک قبلی آنان همان فیلم معروف و تحسین شده «اگر از آسمان سنگ ببارد» بود که در سال ۲۰۱۶ اکران شد و درباره دو برادر در یکی از ایالات جنوبی آمریکا بود که نیازهای زمانه و بازار کساد آنها را به سوی سرقت از بانک ها سوق داد و کاراکترسازی مکنزی در آن فیلم به قدری خوب بود که فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم سال شد. آن موفقیت بزرگ که با ارائه فیلمی مستقل و با مؤلفه های یک فیلمساز صاحب سبک حاصل آمد، سبب نشده که مکنزی یک بار دیگر آنچه را در فیلم قبلی اش بر جای نهاده بود به گونه ای تکرار کند. او در این راستا فضای قدری شاعرانه و تصاویر عظیم آن فیلم را می زداید و تصاویری با گستره وسیعتر ولی بدون تمرکزی که در فیلم قبلی اش روی محیط ها و چهره ها رویت می شد، پیش روی بینندگان می گذارد. عجیب تر آنکه حدود یک چهارم تصاویر فیلم با هلی شات و بهتر بگوییم از فراز هلیکوپتر و از فاصله ای دست کم برابر با نیم مایل گرفته شده و تعداد دیگری هم طوری از دل حوادث بیرون آمده که بینندگان خواه ناخواه به یاد «بازگشته» فیلم درخشان و چند اسکاری اله خاندرو گونزالز ایناریتوی مکزیکی محصول ۲۰۱۴ می افتند.
فاصله و تفرقه
«پادشاه یاغی» خواه ناخواه پای «پادشاه ادوارد اول» (با بازی استفان دیلانی) را به وسط می کشد و افراد و کاراکترهای مختلف را گرداگرد وی می پراکند و یکی از آنها همان رابرت دپروس با بازی کریس پاین است و البته دپروس فقط در اوایل دوران زمامداری ادوارد اول با او همراه است و به سرعت بین آنها فاصله و تفرقه می افتد. در سکانس آغازین «Outlaw King» ادوارد، ریچارد و سایر سران دربار و فرمانداران مناطق را گرد آورده تا به آنها بگوید به دولت مرکزی و به واقع به سلطنت وی وفادار بمانند و تک رو نباشند و استقلال طلبی نکنند. زیرنویس ها به بینندگان می گوید که تا قبل از مداخله ادوارد و بالا کشیدن هزاران هکتار از زمین های سرسبز اسکاتلند و در آوردن آنها از چنگ کشاورزان سرسخت این منطقه، اسکاتلند در دست نیروها و مردم خودی قرار داشت و هنوز ویلیام والاس که قرن ها بعد به درجه Sir نایل آمد مجبور به مداخله و ایستادن مقابل دولت زیاده خواه لندن نشده و سپس پرچم مبارزه را به دست های جوان تر رابرت دبروس انتقال نداده بود. حتی در یک سکانس ۸ دقیقه ای که مکنزی در مورد سلطه انگلیسی ها بر اسکاتلند تا قبل از بپاخیزی های فوق بدست می دهد، ادوارد این باور را که اسکاتلندی ها را قلع و قمع کرده و به تبع آن لقب درهم کوبنده اسکاتلندی ها برازنده اوست، به دیگران انتقال می دهد و سپس در یک رویارویی مستقیم با اسکاتلندی ها طوری یک قلعه بزرگ در اختیار آنها را با پرتاب چند نیزه بزرگ مشتعل به آتش می کشد که توگویی وی ۵ قرن پیشتر به سلاح های اتمی دسترسی داشته است.

اینجا وادی شکسپیر نیست
اگر انفجارها و بیرحمی ها اصل ثابت و بارز اینگونه سکانس ها است، به این خاطر است که کارگردان فیلم می خواهد به همگان هشدار بدهد در انتظار آن دسته از فیلم های تاریخ نگر بریتانیایی که در آنها خطابه ها بر سلاح ها می چربند و حرف ها و کارها شکسپیرگونه است نباشند و در «پادشاه یاغی» با خونریزی وسیع و تلاقی های رودررو مواجه هستند و شمشیرهای سرخ شده از خون به راحتی بر فرق انسانها فرود می آید.
با این وجود اگر محسناتی جالب همچون ارتباط ها و مراودات رابرت و همسر دومش الیزابت دی برگ (با بازی فلورانس پیو) در کار نبود، تماشا و تحمل «پادشاه یاغی» تا آخر کار سختی بود زیرا کمتر می توان حالات حماسی و ملی و میهنی و رویکردهای جذاب اسکاتلندی بسط یافته به جای «شجاع دل» را در این فیلم احساس می کرد و با اینکه در فیلم تماشایی مل گیبسون هم خونریزی ها اندک نبود اما حس ناب قهرمانانه آن فیلم عنصر بزرگ غایب در «Outlaw King» است و حسرت آن را در ذهن و روح تماشاگر می توان ردیابی و احساس کرد.
در«شجاع دل» به رغم حضور صدها مبارز و همراه در اطراف ویلیام والاس او تک قهرمان تنهایی بود که صدایش بر دل حتی افراد بی تفاوت در خصوص مسائل بریتانیا می نشست اما اینجا تماشاگر به سختی با رابرت دبروس همذات پنداری می کند و چشم امید نت فلیکس به محبوبیت فردی نه چندان اندک کریس پاین نزد برخی سینماروها هم برای حل این مشکل و تأمین این نیاز بی حاصل است.

گره ای که باز نمی شود
وقتی هم که پای آرون تیلور جانسون در قالب جیمز داگلاس دستیار اول رابرت دبروس به میان می آید، باز گره ای گشوده نمی شود و پیشینه روشن دیوید مکنزی در گرفتن بهترین بازی ها از بعضی هنرپیشه های آثارش (نمونه: اوان مک گرگور در «آدام جوان» و جک اوکانل در «Starred Up» نیز این فیلم تازه را به جایگاهی نمی رساند که سازندگان آن می خواسته اند و به قول برخی نکته سنج ها این فیلم ورسیون مکنزی از «نجات سرباز رایان» فیلم قهرمانانه سال ۱۹۹۸ استیون اسپیلبرگ است که به جای رخ دادن در مناطقی مثل نورماندی فرانسه در بطن زمین های سرسبز بریتانیا روی می دهد و چشم نواز بودن صحنه ها فقط پوششی ناکافی بر جوی خونی است که دائماً بر سر اهداف تحقق نیافته در منطقه ریخته می شود.

وصال روحانی

تریلر این فیلم را می توانید ببینید

مطلب پیشنهادی

حتما باید دید/ بابل؛لایه های زیرین ارتباطات انسانی

سایت بدون – فیلم بابل (Babel) محصول سال ۲۰۰۶، به کارگردانی الخاندرو گونزالس اینیاریتو، یکی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *