در باب نمایش «مشق شب» که در تالار مولوی اجرا می‌شود/ در ستایش روحیه انقلابی

سایت بدون -اغلب شورش‌های درونی شخصیتی که در تاریخ ماندگار شده‌اند، تابع یک احساس شورانگیز و هیجانی است که به یکباره فوران می‌کنند و تمام نظم و تعادل موجود تا به آن لحظه را برهم می‌زنند. چنین شخصیت‌هایی می‌توانند بین خیل عظیمی از مردم که هر روز در شهر با آنها رو‌به‌رو می‌شویم زندگی کنند، اما در یک لحظه این توانایی را دارند که تمام پیش فرض ما را نسبت به خود تغییر دهند. روث بندیکت انسان‌شناس امریکایی، جوامع انسانی را به دو دسته آپولونی و دیونیزوسی تقسیم می‌کند. این تقسیم‌بندی بر اساس اسطوره‌های آپولون که نشانه تعقل و نظم است و دیونیزوس که نمایانگر زایایی و شوریدگی در یونان باستان تلقی می‌شود، ارایه شده است. بندیکت اعتقاد داشت جوامع بشری به ‌صورت گروهی یا دیونیزوسی هستند یا آپولونی. یعنی یا شوریده و هیجانی هستند یا اهل تعقل و نظم. این شکل رفتاری در تصمیم‌گیری‌ها، مراودات و رفتارها و کنش‌های هر روزه این افراد دیده می‌شود. در هنرهای نمایشی اغلب شخصیت‌های دیونیزوسی به خاطر بیرون‌زدگی‌هایی که از هنجارهای اجتماعی دارند، جذاب‌تر هستند. این تقسیم‌بندی شخصیتی می‌تواند کلیدی برای خوانش تئاتر «مشق شب» باشد. روندی که اجرا طی می‌کند یک روند پازل‌گونه است که برای فهم دقیق داستان، مخاطب باید تا واپسین لحظه در انتظار بماند تا تکه‌های پازل کامل شود. آنگاه در هنگام خروج از سالن با مرور اتفاقات پیشین، داستان به صورت کامل در ذهن او شکل می‌گیرد. نمایش از جایی آغاز می‌شود که یک خانواده برای شام شب عید دور میز جمع شده‌اند. از همان صحنه ابتدایی، با خانواده‌ای مقید طرف هستیم که پدر خانواده به عنوان راس آن روی تمام رفتارهای مادر و فرزندان نظارت تام دارد. سرعت بستن پیشبند، تنبیه‌هایی که برای فرزندان در نظر می‌گیرد و قوانین سخت‌گیرانه‌اش او را در زمره جوامع آپولونی قرار می‌دهد. او به صورت وسواس‌گونه‌ای خواهان یک نظم افراطی است. حتی باری که از پدر بودن انصراف می‌دهد و سکان هدایت خانواده را به دست دختر کوچک می‌سپارد، از این اطمینان کامل دارد که اعضای خانواده توان برقراری نظم را ندارند، زیرا به صورت برده نظامی بار آمده‌اند که توان اداره کردن امور را بدون ناظر ندارند. اما نکته‌ای که وجود دارد برهم زدن نظم اولیه در درام است. این همان نکته‌ای است که به صورت پازل باید به دنبال آن بود. تمام خانواده به صورت مشکوکی دچار گرفتگی عضلانی می‌شوند و توان ترک کردن میز شام و بلند شدن از روی صندلی‌ها را ندارند. نخستین قربانی این امر نیز خواهر بزرگ است که از فرط گرسنگی در همان نیمه اولیه نمایش از حال می‌رود. در این لحظه پدر خانواده که فردی عقل‌گرا و منضبط است باید دلیل و چاره‌ای برای این اتفاق بیان کند وگرنه سخت متضرر شده و ایدئولوژی‌ای که طبق آن سال‌ها بر خانواده حکم رانده زیر سوال می‌رود. به همین علت به دنبال گناهکاری می‌گردد تا او را قربانی کند. در این لحظه است که اندک اندک چهره شخصیتی دیگر پررنگ می‌شود. شخصیتی که می‌توان گفت «مشق شب» داستان اوست. برادر بزرگ خانواده که از نظر فیزیکی نیز با بقیه تفاوت دارد، از همان شخصیت‌های دیونیزوسی مدنظر بندیکت است. برادر بزرگ، بیش از مابقی خانواده به پدر اعتراض و از همه زودتر شروع به غذا خوردن می‌کند. بازی هوش قبل از شام را به سرعت حل می‌کند و از همه مهم‌تر گرایش به هنر و نقاشی دارد. شوریدگی درونی برادر بزرگ‌تر در قالب نظام انضباط محور پدر گهگاه خود را نمایان می‌کند. اما این شوریدگی در نقطه‌ای فوران کرده و تمام نظام عقل محور پدر را چنان سیل با خود می‌برد. این فوران نه در انتهای نمایش بلکه در پیش داستان به وجود آمده و نمودش در پایان به چشم می‌خورد. طرح و توطئه دقیق برادر بزرگ تمام خانواده را به سوی پرتگاه می‌کشاند. دیالوگ «من در جریان نیستم» که در ابتدای نمایش با فواصل کم زمانی از او می‌شنویم، نوید یک پنهانکاری را می‌دهد و هر چه در طول نمایش پیش می‌رویم بسامد این دیالوگ کم می‌شود، به همین میزان تشویش او نیز کاهش می‌یابد تا جایی که جرات می‌کند پیشنهاد تغییر پدر خانواده را دهد. همچنین برادر بزرگ تنها شخصیتی است که با قاطعیت در جواب اینکه گناهی انجام داده، نه نمی‌گوید و با پرسشی نظیر «مثلا چه کاری؟» این تشکیک را به وجود می‌آورد که شاید گناهی مرتکب شده است. در نهایت نیز که توطئه‌اش به بار می‌نشیند، انتقامی سخت از پدر و کل خانواده می‌گیرد. عمق شخصیت و شوریدگی او زمانی اوج می‌گیرد که می‌داند تمام اعضای خانواده به دیکتاتوری عقل محور عادت کرده‌اند و دیگر راهی برای بازگشت ندارند. بنابراین باید با یک کودتای احساسی، عاطفی و شورانگیز تمام خانواده را به کام سیاهی و نیستی بکشاند. به بیانی ساده‌تر برخاستن برادر بزرگ از روی صندلی در پایان نمایش، انقلاب و کودتای شوریدگی علیه ایستایی انضباط محوری است که در طول تمام یک ساعت نمایش شاهدش بودیم.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *