دیدنی های ایران /آرامگاه شمس تبریزی در شهرستان خوی

https://tripyar.com/uploads/picture/2276/2.jpg

سایت بدون – شمس تبریزی مراد مولانا بود ، تا آن جا که مولوی دیوان غزلیات خود را به نام این عارف که سهمی غریب در تحول زندگی اش نام گذاری کرده است ، اما از زندگی این عارف که همچون خورشید بر زندگی مولوی اطلاعات کمی در دست است و همین قدر می دانیم که

محمد بن علی بن ملک‌داد تبریزی ملقب به شمس‌الدین یا شمس تبریزی (زاده ۵۸۲ – درگذشته ۶۴۵ هجری قمری) از صوفیان ایرانی مسلمان مشهور سدهٔ هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کرده‌اند که به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف است.

از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد خبر مهمی در دست نبود. قدیمی‌ترین مدارک دربارهٔ شمس تبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریده‌ای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان می‌داشت و خویش را در پرده اسرار فرو می‌پیچید»

شمس تبریزی عاشق سفر بود و عمر را به سیر و سیاحت می‌گذرانید و در یک جا قرار نمی‌گرفت، آنچنان که به روایت افلاکی «جماعت مسافران صاحبدل او را پرنده گفتندی جهت طی زمینی که داشته‌است.»

شمس تبریزی در ۲۶ جمادی‌الثانی ۶۴۲ به قونیه رسید. با مولوی ملاقات کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت مولانا را دگرگون کرد. تا پیش از دیدار شمس تبریزی، مولوی از عالمان و فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود، و در چهار مدرسهٔ معتبر تدریس می‌کرد و اکابر علما در رکابش پیاده می‌رفتند. اما شادمانی‌ها دیری نپایید. باز آتش کینه و تعصب بالا گرفت و رنج‌ها و آزارها به شمس تبریزی رسید. او با همه عشق و علاقه‌ای که به صحبت مولانا داشت تصمیم به ترک قونیه گرفت.

در سال ۶۴۵ شمس تبریزی بی‌آنکه کسی آگاه شود قونیه را رها کرد و راه سفر در پیش گرفت. مولوی بی‌تاب مدام در جستجوی خبری از شمس تبریزی بود

آرامگاه شمس تبریزی

https://images.kojaro.com/2017/11/4b687747-e83f-4897-9707-6a7f3fd1e40d.jpg

همچون زندگی شمس تبریزی محل دفن او نیز هم با سووال های زیادی همراه است ، تبریز و قونبه هر دو مدعی هستند که این آرامگاه را میزبان هستند اما از قدیم روایت بر این بوده که این آرامگاه در خوی است .

دربارهٔ مقصد واپسین سفر شمس تبریزی از قونیه، در منابع چیزی نیامده است، اما از اینکه در منابع قدیمی مزار او را در شهر خوی، نشان داده‌اند معلوم می‌شود که مستقیماً یا به‌طور غیر مستقیم به خوی رفته‌است. قدیم‌ترین جایی که از وجود مدفن شمس تبریزی در خوی ذکری رفته در مجمل فصیحی (تألیف شده در ۸۴۵) است که در حوادث سال ۶۷۲ می‌نویسد: «وفات مولانا شمس‌الدین تبریزی مدفوناً به خوی.»

اما گزارش معتبر دیگر در اینباره، در منشآت‌السلاطین فریدون بیک است که در گزارش لشکرکشی سلیمان اول سلطان عثمانی به ایران در بازگشت او از تبریز به دیار روم آورده‌است که در سه روزی که در تابستان ۹۴۲ در خوی گذرانیده سلطان عثمانی «با حضرت سرعسکر سوار شدند و به زیارت مزار شریف حضرت شمس تبریزی مشرف گردیدند.» با گذشت قرن‌ها آرامگاه شمس تبریزی ویران گردید و از آن منار آجری به نام شمس تبریز بر جای مانده بود.

مدارک و تصاویر مینیاتوری باقی‌مانده از مقبره شمس تبریزی در شهرستان خوی نشان می‌دهد، این بنا در ابتدا از ۳ مناره دور قبر شمس تشکیل شده بود و تصویر سه منار در کتاب بیان «منازل سفر عراقین» که توسط همراه سلطان سلیمان امپراتور عثمانی که خود در سفر خوی‏، به زیارت آرامگاه شمس تبریزی رفته، کشیده شده است‏، که مسیر لشکرکشی وی را نشان می‌‏دهد و با زیر‏نویس تاریخ ۹۴۲ قمری در آن کتاب آمده است‏. سال‏‌های بعد یکی از منارها خراب شده، اما سیاحان دوره قاجار و جهانگیر میرزا (متوفی ۱۲۸۷ ه.ق) که مطالبی در مورد خوی دارد و در ترجمه کتاب آثار البلاد و اخبار العباد قزوینی از دو منار صحبت می‌‏شود. بنا به نقل معتمدین و پیرمردان محل در حدود ۱۲۰ سال پیش یکی دیگر از منارها تخریب شده و هم‌اکنون فقط یکی از آن‌ها باقی‏مانده است.

درباره معماری منار

https://images.kojaro.com/2017/8/d8345660-5565-4a84-a0df-12b0eedc1d13.jpg

ساختمان منار برج استوانه‌ای شکل است و به سبب عدم شناسایی و مطالعات لازم تاکنون هیچگونه نشان و اثری از وجود بقایای ساختمانی که به احتمال قوی این اثر در رابطه با آنها ساخته شده (‏مقبره شمس تبریزی یا کاخ شاه اسماعیل اول) به دست نیامده است. منار به‌صورت مجوف بوده و پلکان مارپیچی از ورودی منار که در قسمت پایین آن قرار دارد، به انتهای منار و به قسمت مؤذن آن منتهی می‌شود که روی به قبله دارد. پی و حدود ۵۰ سانتی‌متر از بنای قسمت تحتانی با سنگ ساخته شده است. البته با در نظر گرفتن اینکه مقداری از پی آن توسط رسوبات سیل و غیره زیر خاک مانده است، از این قسمت به بعد تمام منار از آجر می‌باشد که در وسط آجرها کله‌های قوچ گذاشته شده و از نظر فرم به سه دسته تقسیم شده، قسمت تحتانی و انتهای آن که کوچک‌تر از بخش میانی است خالی، ولی قسمت میانی را با شاخ قوچ وحشی آرایش داده‌اند که فلسفه وجود منار نیز وجود این تزئینات است که به عنوان یادبود ساخته شده است. به قولی هدف از آن به احتمال زیاد نمایش قدرت پادشاه بوده که در یک روز توانسته به قدری قوچ وحشی شکار کند که از شاخ آن‌ها تمامی سطح خارجی منار را تزئین کند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل«نگاه به دست ننه کن مثل ننه غربیله کن»

سایت بدون – غربیله کردن همان غربال کردن است و به به فرآیند الک کردن …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *