سایت بدون- داستانی در مثنوی مولوی وجود دارد که می تواند معنای این ضرب المثل را مشخص کند
روزی زاهدی به یک آسیاب می رود
و رو می کند به آسیابان و می گوید : من مردی هستم که خیلی عبادت خدا را می کنم
و به همین دلیل است که دعاهایم زود مستجب می شود و مستجاب الدعوه هستم
اگر گندم من را زود آرد کنی؛ دعا می کنم به کسب و کار تو برکت داده شود
پولدار شوی و اوضاعت خوب شود
آسیابان می گوید: من مرد زحمتکشم ، نیاز به این چیزها ندارم
برای من فرقی نمی کند تو چه کسی هستی، نوبتت شد گندم تو را آرد می کنم
در مرامم هر کسی را حرمتیست / آسیابم هم همیشه نوبتیست
نوبتت چون شد کنم بار تو باز / خواه مومن باش و خواهی بی نماز
زاهد عصبانی می شود و می گوید: من دعا می کنم که آسیابت بر سرت خراب شود
مرد آسیابان می گوید: تو که دعایت می گیرد، خب دعا کن گندم هایت آرد شود
از قصه مولانا که بگذریم
در زمان قدیم همه خانواده های کشاورز در خانه تنور داشتند و نان خود را می پختند
برای همین لازم بود گندم مزرعه تبدیل به آرد شود
حجم گندم یک مزرعه زیاد بود
و هنگام رسیدن محصول ، تمام گندم یک روستا یا چند روستای نزدیک به آسیاب آرد شود
برای همین ممکن بود چندین روز طول بکشد تا نوبت هر کس برسد
بعضی می خواستند زرنگی کنند و این نوبت را دور بزنند
که به آن ها تذکر داده می شد: آسیاب به نوبت
یعنی نوبتت برسد؛ گندم تو هم آرد می شود
این ضرب المثلی زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند، هر چیزی نوبتی دارد ، زمانش که برسد اتفاق می افتد