سایت بدون – می گویند فردی میهمان دوستش بود
صاحب خانه داشت سفره را می چید و یکی یکی غذاها را روی آن می گذاشت
اولین چیزی که روی سفره گذاشت، یک ظرف بزرگ آش بود
در فاصله ای که صاحبخانه برای آوردن باقی چیزها رفته بود
مرد حس کرد که دندانش درد می کند برای همین دستش روی دهانش بود
صاحبخانه واردشد و فکر کرد مرد در این فاصله به ظرف آش ناخونک زده است
برای همین شروع به شماتت کرد که چرا منتظر نمانده با هم غذا را بخوریم یا الااقل صبر می کرد که غذا سرد شود، اگر قدری تحمل می کردی دهانت نمی سوخت
مرد مهمان گفت که من آش نخوردم اما دهانم سوخت
یعنی سوزش دهان من از حرف هایی که تو می زنی بی آن که اصل ماجرا را بدانی
این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند که به فرد بی گناهی تهمت یا اتهامی وارد شده است