سایت بدون _ روباهی بود که هر روز به یک تاکستان سر می زد
و از انگورهای آن می خورد باغبان از این مساله شاکی شد و برای او دامی گذاشت
وسط یک ریسمان بزرگ مقداری گوشت ریخت تا روباه را به دام اندازد
روباه با هوش تر از آن بود که در این دام بیفتد
برای همین از کنار دام گذشت
در همین حین به یک گرگ برخورد که حالش چندان خوش نبود
از گرگ پرسید چرا حالت خوب نیست
گرگ گفت: دو روز است که جیزی نخورده است
روباه چیزی به ذهنش رسید
به گرگ گفت: یک قدری صبر کن ،من الان روزه ام ماه را که دیدم من در میان تاکستان مقداری گوشت دارم با هم می خوریم
و از گرگ جدا شد
گرگ بلافاصله به طرف گوشت ها رفت و شروع کرد به خوردن
هنوز نخورده بود که ریسمان رها شد و در دام افتاد و گوشت از دهانش افتاد
روباه دوید و شروع کرد به خوردن گوشت
گرگ به روباه گفت: مگر تو روزه نبودی
روباه جواب داد: همین حالا ماه را دیدم، آقا گرگه عیدت مبارک
این ضرب المثل زمانی به کار می رود که یک نفر به خاطر طمع در دردسر می افتد