ریشه و داستان ضرب المثل « برو کشکتو بساب»

سایت بدون – برو کشکتو بساب در فرهنگ عامه ایرانی یعنی سرت در کار خودت باشد و رویا پردازی نکن یا در کاری که به تو ارتباط ندارد دخالت نکن

ریشه این داستان از یکی از قصه های فرهنگ عامه برمی گردد، می گویند روز مرد کشک سابی وجود داشت که می خواست از شیخ بهایی «اسم اعظم» را یاد بگیرد، اسمی که هر کس آن را بداند درمانده نمی ماند و به همه آرزوهایش می رسد. شیخ بهایی به آن شخص توضیح می دهد که نمی شود اسم اعظم را به هرکسی یاد داد ممکن است اهل نااهلش بیفند برای همین تو را امتحان می کنم ، اول دستور پخت فرنی را به تو یاد می دهم.

و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای می‌خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود.کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همون کشکت را بساب.»

لطفا صفحه اینستاگرام سایت بدون را دنبال کنید

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گاف دادن»

سایت بدون – اصل کلمه گاف از زبان فرانسه است و به معنای حرف ناپسند …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *