ریشه و داستان ضرب المثل «تو نیکی کن و در دجله انداز»

سایت بدون- ریشه این ضرب المثل از بیتی از سعدی علیه الرحمه است که در مواعظ خود گفته است:

تو نیکویی کن و در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز

این ضرب المثل می خواهد بگوید که انسان باید بدون هیچ چشمداشت و انتظاری به دیگران کمک و خوبی کند، او جواب این خوبی ها را در جایی انتظارش را ندارد دریافت می کند

برای این ضرب المثل داستانی هم هست

می گویند یکی از نزدیکان متوکل خلیفه عباسی وقتی تعلیم شنا می دید

توسط موج دجله برده شد

وهر چه دنبالش گشتند پیدا نشد

درست در زمانی که همه فکر می کردند که او اگر در رودخانه غرق نشده باشد، از گرسنگی مرده است

خبر رسید که پیدا شده است، صحیح و سالم است

از او پرسیدند که چطور زنده ماندی؟

گفت: موج من را به ساحل انداخت

گرسنه بودم و نا امید که روی رودخانه یک سینی نان دارد می آید

نان را برداشتم و خوردم

و همه هفته این سینی می آمد و من این گونه زنده ماندم

روی سینی نامی نوشته بود که حفظ کردم:محمد بن الحسین الاسکاف

متوکل با شنیدن این خبر به خانه «محمد اسکاف» رفت و جریان نان‌ها را جویا شد.

او گفت: من هر روز مقداری از در آمدم را برای کمک به فقیران اختصاص می دهم

و برای آن ها نان می خرم

هر چقدر هم که اضافه می آید در یک طبق می گذارم و در رود دجله می اندازم تا ماهی ها از آن بخورند

خلیفه به او پاداش قابل توجهی داد و گفت: نیکی که تو در دجله انداختی اکنون این گونه جواب داده می شود

ضرب المثل های بیشتر را می توانید در لینک زیر پیدا کنید

مجموعه ای بی نظیر از ضرب المثل‌های فارسی همراه با داستان و کاربرد

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *