سایت بدون – روزی ملانصرالدین سفره غذایش را پهن کرده بود و غذا می خورد ، گربه ای از راه رسید و شروع کرد به میو کردن ، ملا نصرالدین دلش را سوخت و لقمه ای برای گربه انداخت، گربه آن را خورد و دوباره شروع کرد به میو کردن و باز ملا تکه ای دیگر انداخت و این داستان چندین بار تکرار شد گربه نمی گذاشت ملا غذا بخورد تا بالاخره اعصاب ملا خرد شد و سفره غذا را مقابل گربه انداخت و گفت:..حالا من میو! یعنی من حالا میو می کنم و تو برای لقمه بیانداز…
این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند یک نفر دارد از محبت او سو استفاده می کنند و نمی گذارند خودش بهره لازم را ببرد.