سایت بدون – این ضرب المثل زمانی به کار می رود که بخواهند بگویند همیشه آدمی قوی تر و جایگاهی بالاتر وجود دارد
برای این ضرب المثل داستانی قدیمی وجود دارد
روزی یک سنگ تراش، داشت با وسایل خود یک سنگ را با زحمت شکل می داد
در همین حال کمی آن طرف تر بازرگانی را دید که در ثروت بسیار در کنار خانواده اش آسوده نشسته است
آرزو کرد که کاش منم بازرگانی بودم و راحت می شدم
در آن واحد بازرگان شد
از بازرگان بود لذت می برد که حاکم شهر عبور کرد
احترام و قدرت حاکم را دید ، آرزو کرد که حاکم باشد و شد
هنوز از حاکم بودن لذت نبرده بود که خورشید نور خود را بر او تابید و اذیتش کرد
پیش خودش گفت حاکم بودن به چه درد می خورد وقتی از پس یک نور خورشید برآید
کاش خورشید بودم و خورشید شد
خورشید بودن خوب بود تا وقتی که ابری سیاه آمد و جلوی او را گرفت
ابر شد
اما ابر را بادها این ور و آن ور می کنند پس بادها قویتر هستند
آرزوی بادشدن، او را باد کرد
باد در مقابل یک صخره هیچ کاری نمی توانست کند
پس آرزوی بعدی صخره شدن بود
صخره شده بود که دید یک نفر دارد از پایین خردش کند؛ یک سنگتراش
با این حساب همیشه یک نفر قوی تر هست