سایت بدون – می گویند روز تاجگذاری سلیمان نبی، هر گونه از حیوانات و پرندگان برای او هدیه ای می آوردند
در میان مورچگان هم جلسه ای برگزار شد تا ببینند آن ها چه چیز باید ببرند
آن حیوانات کوچکی بودند که نمی توانستند هدیه ای بزرگ برای پیامبر و پادشاهی چون سلیمان تهیه کنند
یکی از مورچگان که از همه باهوش تر بود گفت: ما بهترین چیزی که می توانیم هدیه بدهیم، هدیه می دهیم
سلیمان آن چنان حکیم است که خواهد دانست که وظیفه هر کس به اندازه قدرت او است
برای همین مورچگان لذیذ ترین و عزیزترین چیز دنیای خود را به سلیمان هدیه کردند که ران ملخ درشتی بود
سلیمان همین طور که انتظار می رفت فهمید و از آن ها تشکر کرد
داستان ران ملخ و سلیمان بسیار در ادبیات فارسی دیده شده و به عنوان مثال در اشعار زیر آمده است:
همی شرم دارم که پای ملخ را
سوی بارگاه سلیمان فرستم .
انوری .
شعر فرستادنت دانی ماند به چه
مور که پای ملخ پیش سلیمان برد.
جمال اصفهانی .
پای ملخی پیش سلیمان بردن
عیب است ولیکن هنر است از موری .
سعدی .
لایق نبود قطره به عمان بردن
خار و خس صحرا به گلستان بردن
اما چتوان که رسم موران باشد
پای ملخی سوی سلیمان بردن .
تو سلیمانی و من مورم و جز مور ضعیف
نزل پای ملخی نزد سلیمان که برد.
ابن یمین .
این ضرب المثل بیشتر در مقام تعارف در هنگام هدیه دادن به کار می رود و می خواهند بگویند که شان و منزلت شما بزرگتر از تحفه و کادوی ما است