بدون دانستن حق شماست ، بیشتر بدانید
سایت بدون – روزی مردی که شترش را گم کرده بود، به پسر بچه ای رسید که سر دو راهی نشسته بود و از او پرسید:«شتر من را ندیدی»
پسرک پرسید :« همان شتر که چشم چپش کور است و در یک لنگه بار آن شیرینی و در لنگه بار آن ترشی است » مرد گفت:« بله ! از کدام طرف رفت؟» پسرک گفت من آن را ندیدم !
مرد که شک کرد پسرک دارد دروغ می گوید:« خر او را چسبید و به پیش قاضی برد. قاضی از پسرک پرسید:« تو اگر واقعا شتر را ندیدی این مشخصات را از کجا می دانی
پسرک جواب داد که من دیدم فقط علف های طرف راست جاده خورده شده در حالی که طرف چپ جاده علف های تازه تری دارد، پس حدس زدم که او چشم چپش کور است . بعد دیدم در یک طرف راه مگس بیشتر است و یک طرف دیگر پشه بیشتر است . و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم که شاید یک لنگه بار شتر شیرینی و یک لنگه دیگر ترشی بوده است
قاضی گفت: تو پسر باهوشی هستی اما گاهی باید چیزهایی که می بینی را نادیده بگیری تا دچار دردسر نشوی
بعضی این حکایت را به سعی نسبت می دهند
سعدیا چند خوری چوب شترداران را تو شتر دیدی؟ نه جا پاشم ندیدم!
این ضرب المثل زمانی به کار می رود که می خواهد بگویند گاهی برای دوری از دردسر باید دیده را نادیده گرفت .
