سایت بدون- ضربالمثل «عشق کور است» به معنای این است که وقتی فردی عاشق میشود، ممکن است توانایی قضاوت درست را از دست بدهد و نتواند نقاط ضعف یا عیوب محبوبش را به درستی ببیند. این ضربالمثل نشاندهندهی این است که عشق میتواند سبب شود که فرد از واقعیتهای منفی یا مشکلات در رابطه چشمپوشی کند و فقط زیباییها و خوبیها را ببیند.
این عبارت معمولاً به کار میرود تا به ضعفهای عاطفی و ناتوانیهای مربوط به قضاوت در دوران عاشقی اشاره کند. به عبارت دیگر، در حالت عاشقانه، فرد ممکن است تصمیمات نادرستی بگیرد یا نسبت به واقعیتها حساسیت کمتری نشان دهد.
این ضربالمثل به طور کلی به نقصهای عقلانی و منطقی در دوران عاشقی اشاره دارد و به معنای این است که عشق میتواند باعث شود فرد نسبت به مشکلات یا واقعیات ناخوشایند کور و نادیدهبین شود.
در مورد این ضرب المثل داستانی وجود دارد
می گویند همه خوبی و بدی ها داشتند با هم بازی قایم باشک می کردند. دیوانگی چشم گذاشت و بقیه رفتند قایم شوند.
لطافت، خود را بر شاخ ماه آویزان کرد. ضیافت، داخل زباله ها پنهان شد. اصالت، در میان ابرها مخفی شد. هوس، به مرکز زمین رفت. دروغ، گفت که زیر سنگی قایم می شوم، امّا به ته دریا رفت. طمع، داخل کیسه ای که خودش دوخته بود، مخفی شد.
اما عشق دودل بود و نمی دانست چه کار کند وقتی شمردن های دیوانگی رو به پایان بود، عشق پرید داخل یک بوته گل روز
دیوانگی همه را پیدا کرد اولین کسی را هم که پیدا کرد تنبلی بود و بعد بقیه را پیدا کرد دروغ را، هوس را، لطافت را و … اما هرچه گشت عشق را پیدا نکرد.
حسادت، در گوش های دیوانگی، زمزمه کرد: «تو فقط باید عشق را پیدا کنی؛ او پشت بوته گلِ رُز است».
دیوانگی، شاخه چَنگک مانندی را از درخت کَند و با شدّت و هیجان زیاد، آن را در بوته گلِ رُز فرو کرد و دوباره و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقّف شد.
عشق، از پشت بوته بیرون آمد. با دست هایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.
شاخه ها به چشمان عشق، فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند؛ چون عشق، کور شده بود.
دیوانگی گفت: «وای بر من! چه کار کردم؟ حالا چه طور می توانم تو را درمان کنم؟».
عشق، پاسخ داد: «تو نمی توانی مرا درمان کنی؛ ولی اگر می خواهی کاری بکنی، راهنمای من شو».
و این گونه است که از آن روز به بعد، عشق، کور است و دیوانگی، همواره همراه اوست.