سایت بدون – پر کردن یعنی زیاد انجام دادن
پر کردن یک کار یعنی این که آن کار به دفعات متعدد و چندین بار انجام دهی به گونه ای که تبدیل به عادت شود
این ضرب المثل می خواهد بگوید برای این که یک کار درست و نیکو انجام شود نیاز به آن دارد که پیش از آن تمرین زیادی درباره آن انجام شود
این ضرب المثل داستانی هم دارد که نظامی گنجوی در هفت پیکر آورده است
داستان مربوط به بهرام گور و یک کنیزک چینی است
بهرام گور یکی از پادشاهان ساسانی بود که مدام به شکار گورخر می پرداخت برای همین در این کار مهارت زیادی داشت
روزی با یک کنیز چینی نشسته بود و خواست مهارت خود را به رخ بکشد
برای همین وقتی گوری را دید به او گفت: این شکار متعلق به تو است ، دوست داری چگونه او را شکار کنم
دخترک هم کم نیاورد و گفت : خواهم که پای گورخر را با تیر به گوش او بدوزی
گفت باید که رخ برافروزی/سر این گور در سمش دوزی
بهرام منتظر ماند و همین که حیوان سم پای راستش را برای خاراندن به گوش خود نزدیک کرد نشانه گرفت و تیر را رها کرد و تیر به سم حیوان خورد و سپس از گوش او خارج شد و همانطور که کنیز خواسته بود پای گور به گوشش دوخته شد.
کنیز گفت: «ای پادشاه، تو بر اثر تمرین زیاد به این کار موفق شدی نه بر اثر قدرت بازو.»
گفت پر کرده شهریار این کار/کار پر کرده کی بود دشوار
هرچه تعلیم کرده باشد مرد/گرچه دشوار شد بشاید کرد
بهرام با شنیدن این سخن بسیار عصبانی شد و به یکی از مامورانش دستور داد تا دست و پای کنیز را ببندد و سرش را از تنش جدا کنند.
اما بالاخره بهرام دخترک را بخشید و به عمارتی دور فرستاد
دخترک در قصر تازه گوساله ای دید که تازه به دنیا آمده بود
دخترک از گوساله خیلی خوشش آمد و او را با خود به پشت بام برد
تا پشت بام شصت پله راه بود
و دختر هر روز گوساله را به پشت بام می برد
و این کار شش سال طول کشید
درست است که گوساله در این مدت بزرگ شده و تبدیل به گاو بزرگ و سنگینی شده بود
اما چون کنیز هر روز این کار را می کرد برایش سخت نبود و به همان نسبت قوت بازویش زیاد شد
روزی بهرام به قصد شکار بیرون رفت و در مسیر خود به همان قصر شصت پله رسید، ترجیح داد مدتی را در آن محل استراحت کند کنیز که پادشاه را دید روی خود را پوشاند گاو را به دوش گرفت و از پله ها بالا رفت!
بهرام که چنین دید گفت: «این کار بر اثر تمرین زیاد است نه زور بازو.» کنیز که منتظر همین جمله بود خود را معرفی کرد و گفت: «آن روز در شکارگاه، من همین جمله را گفتم و تو دستور مرگ مرا صادر کردی.»
بهرام که با حقیقت روبه رو شده بود از خون او درگذشت و گفت: «درست است؛ کار نیکو کردن از پر کردن است.»
خوب بود
اما همه سایتها یک داستانی میارند
ولی این بهتره