زندگی پردرد نوجوانی که به تولید مواد مخدر متهم است


سایت بدون – مادر پسری نوجوان که متهم است در تولید صد کیلو مواد مخدر همکاری کرده از زندگی پردرد خودش و فرزندانش گفت و از دادگاه درخواست کرد به‌خاطر کم‌سن‌بودن فرزندش و زندگی پررنجی که داشته است، به او رحم کرده و پسرش را آزاد کنند.
پسر نوجوان مدعی شده روز بازداشت برای سر‌زدن به دایی‌اش به خانه ویلایی او رفته بود که دستگیر شد و نقشی در نگهداری مواد مخدری که کشف شده، نداشته است.
مدتی قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید خانه‌ای ویلایی تبدیل به کارگاه تولید ماده مخدر هروئین شده است. مأموران پلیس خانه ویلایی را تحت نظر گرفتند و چند متهم را بازداشت کردند. در این میان پسر ۱۷‌ساله‌ای به‌نام امین که قصد داشت وارد ویلا شود نیز بازداشت شد.
پرونده متهمان به دادگاه انقلاب فرستاده شد. متهمان بزرگ‌سال به‌ دلیل داشتن کارگاه تولید مواد مخدر در دادگاه انقلاب پای میز محاکمه رفتند و مدعی شدند نقشی در تولید هروئین نداشتند و مواد متعلق به کسی است که فرار کرده است. در این میان پرونده امین چون او زیر ۱۸ سال است، به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران که ویژه رسیدگی به جرائم متهمان زیر ۱۸ سال است، فرستاده شد تا وی در برابر اتهام مشارکت در تولید ۱۰۹ کیلوگرم هروئین از خود دفاع کند. وقتی پسر نوجوان از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شد و در جایگاه متهم ایستاد، جرمش را گردن نگرفت. امین گفت: من اصلا از ماجرای تولید هروئین در خانه ویلایی هیچ اطلاعی نداشتم. دایی کوچکم مدتی قبل فوت شد. بعد از آن دایی بزرگم به بیماری افسردگی مبتلا شده بود و به‌ همین‌ خاطر تریاک می‌کشید. آن‌ روز به خانه ویلایی ‌رفتم تا به دایی‌ام سر بزنم و به او تریاک بدهم که یکباره مأموران پلیس من را بازداشت کردند. من از ماجرای تولید مواد در آن ویلا هیچ خبری نداشتم. تریاکی که همراه داشتم، به‌ اندازه مصرف دایی‌ام بود، اما چون در میان متهمان بودم پلیس فکر کرد من هم از تولیدکنندگان مواد هستم؛ درصورتی‌که من نه در آن باند بودم و نه اینکه مواد مصرف می‌کنم.
در این هنگام قاضی پرسید: در زمان دستگیری تو، پسر دیگری همراهت بود، او که بود؟ متهم پاسخ داد: او دوستم بود. من در یک بنگاه خرید‌و‌فروش ماشین کار می‌کردم. ماشینی را امانت گرفته بودم تا همراه دوستم به دایی‌ام سر بزنم که بازداشت شدم.
قاضی گفت: مأموران در گزارش اولیه اعلام کرده‌اند از داخل ماشین بوی مواد اولیه تولید هروئین به مشام می‌رسیده است؛ در‌این‌باره چه دفاعی داری؟
متهم پاسخ داد: پشت ماشین کود گیاهی بود و بویی که به مشام می‌رسید ناشی از همین بود و ربطی به مواد مخدر نداشت.
در ادامه قاضی سؤال کرد: اگر از تولید مواد مخدر در خانه ویلایی خبر نداشتی چرا کلید آنجا را در اختیار داشتی و می‌خواستی در ویلا را باز کنی؟
متهم نوجوان گفت: من کلید ویلا را نداشتم. زنگ را زده بودم تا دایی‌ام در را برایم باز کند که دستگیر شدم.
قاضی دوباره سؤال کرد: کارت عابربانک متعلق به یکی از متهمان دستگیرشده در اختیار تو بود؛ در‌این‌باره چه دفاعی داری؟
متهم نوجوان جواب داد: من از وجود کارت اطلاعی نداشتم.
قاضی در ادامه جلسه خطاب به امین گفت: چند سیم‌کارت و گوشی از تو کشف شده که یکی از آنها پیش‌شماره ۹۱۴ دارد که متعلق به ارومیه است. ردیابی گوشی نشان داده شماره تلفن متعلق به فردی بوده که در زمینه خرید‌و‌فروش مواد اولیه هروئین فعالیت داشته است؛ در‌این‌باره چه می‌گویی؟
متهم در دفاع گفت: گوشی متعلق به من بود، اما من هرگز با کسی که در ارومیه بوده هیچ تماسی نداشته‌ام.
سپس قاضی گفت: چند نفر از متهمان که در خانه ویلایی بازداشت شدند، همشهری تو هستند. آنها را می‌شناختی؟
متهم جواب داد: من اصلا نمی‌دانستم داخل خانه ویلایی چه کسانی هستند. باور کنید من در این ماجرا هیچ دخالتی نداشتم.
سپس وکیل پسر نوجوان به دفاع پرداخت و گفت: موکلم در هیچ جای پرونده به مشارکت در جرمش اعتراف نکرده است. او رفته بود تا به دایی‌اش سر بزند. از‌این‌رو تقاضای صدور حکم برائت برایش را دارم. موکل من زیر ۱۸ سال است و زندگی پردردی داشته است. او نان‌آور خانواده‌اش بوده است.
سپس مادر امین در‌حالی‌که اشک می‌ریخت، وارد دادگاه شد و به قضات گفت: شوهرم چند سال قبل فوت شد و من غیر از امین یک فرزند معلول دارم. امین نان‌آور خانه‌مان است و با کار‌کردن در یک بنگاه خریدوفروش ماشین، خرج زندگی من و فرزند معلولم را تأمین می‌کند. او در ماجرای تولید هروئین دستی نداشته است و من از دادگاه تقاضا دارم کمک کنید تا پسرم زودتر آزاد شود. من زندگی پردردی داشتم، یک برادرم در جوانی فوت شد و برادر دیگرم که به ما خیلی کمک می‌کرد، افسردگی شدید گرفت و به‌ همین‌ دلیل معتاد شد. چون بچه‌های من یتیم بزرگ شدند، برادرم برای آنها پدری کرده بود. امین آن‌ روز سراغ برادرم رفته بود تا به او سر بزند. پسرم به‌خاطر رابطه خوبی که با دایی‌اش داشت، هر روز این کار را انجام می‌داد. ضمن اینکه من هر روز برای برادرم غذا می‌فرستادم. دستگیری پسرم من را که بسیار نیازمند و بدبخت هستم به بدبختی مطلق برده است. خواهش می‌کنم امین را آزاد کنید تا به خانه برگردد و بتواند به من کمک کند.
در پایان جلسه، قضات دادگاه متهم را به پزشکی قانونی معرفی کردند تا کارشناسان درباره رشد عقلی او هنگام ارتکاب جرم اظهارنظر کنند. پس از اظهارنظر کارشناسان پزشکی قانونی، قضات برای امین حکم صادر خواهند کرد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *