سرقت مسلحانه برای انتقام از همسایه


سایت بدون – پسر جوان برای انتقام از همسایه‌اش با اجیر کردن سه مرد نقشه سرقت مسلحانه از خانه وی را طراحی و اجرا کرد.
رسیدگی به این پرونده از اواسط خرداد و با تماس تلفنی مرد جوانی مبنی بر سرقت مسلحانه خانه‌اش در شمال تهران آغاز شد.
با ورود مأموران آنها با خانه‌ای بهم ریخته مواجه شدند و زن صاحبخانه در تحقیقات گفت: صبح همسرم برای خرید از خانه بیرون رفت. لحظاتی از رفتن او نگذشته بود که صدای چرخیدن کلید را در قفل در شنیدم‌. اول فکر کردم همسرم برگشته اما ناگهان با دیدن ۵ مرد نقاب دار که وحشیانه وارد خانه شدند شوکه شدم. صورتش‌هایشان با نقاب سیاه پوشیده شده بود و تمامی آنها دستکش داشتند. یکی از آنها کلتی به‌دست داشت و با تهدید مرا در اتاق خواب حبس کردند. آنها دست و پا و دهانم را بستند و هر چه طلا و پول در خانه داشتیم سرقت کردند و پا به فرار گذاشتند. وقتی شوهرم برگشت مرا نجات داد.
صدایی آشنا
زن جوان با اینکه ترسیده بود و هنوز در شوک سارقان نقاب دار بود، سرنخی را در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار داد و گفت: صدای یکی از سارقان آشنا بود. فکر می‌کنم صدای پسر همسایه‌مان بود. ما با او اختلاف شدید داریم. از زمانی که به این ساختمان آمدیم با این همسایه‌مان مشکل داشتیم. کولر خانه‌شان آب می‌داد ولی توجه نمی‌کرد. سر و صداهایشان ما را اذیت می‌کرد و حتی از آنها شکایت هم کرده بودیم.
بازداشت پسر همسایه
با شکایت زن جوان و اطلاعاتی که او در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده بود، به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای ویژه سرقت، کارآگاهان راهی خانه پسر همسایه شدند. اما بررسی‌ها نشان می‌داد سامان از زمان سرقت مسلحانه، متواری شده است.
فرار پسر جوان، مهر تأییدی بود در دست داشتن او در این سرقت مسلحانه و بدین ترتیب بررسی‌ها برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه متهم جوان در خانه یکی از دوستانش بازداشت شد.
سامان ابتدا منکر سرقت بود اما مدارک پلیسی باعث شد تا راز سرقت مسلحانه را برملا کند. با اعتراف او به سرقت، بازپرس بهشتی دستور بازداشت ۴ همدست او را نیز صادر کرد.
گفت‌و‌گو با متهم
چه شد که به فکر سرقت از خانه همسایه افتادی؟
آنها خیلی ما را اذیت می‌کردند هر روز به بهانه‌ای مزاحم من و خانواده‌ام بودند و حتی از ما شکایت کرده بودند. تا اینکه یکی از دوستانم پیشنهاد سرقت مسلحانه را مطرح کرد.
کلید را از کجا آوردی؟
کاملاً اتفاقی. یک روز مرد همسایه از خانه خارج شد یک دستش کیفش بود و با دست دیگرش تلفن همراهش را گرفته بود، نزدیک خودرواش که شد، می‌خواست سوئیچ خودرواش را از جیب بیرون بیاورد که کلید خانه‌اش افتاد و متوجه نشد و رفت من هم آن را برداشتم.
همدستانت چه کسانی بودند؟
یکی از آنها که از اقوامان بود و سه نفر دیگر را هم برای این کار اجیر کردیم.
با طلاها چه کردی؟
من نیاز مالی نداشتم و طلاها دست همدستانم است. فقط می‌خواستم همسایه‌مان را بترسانم تا دست از کارهایش بردارد.

مطلب پیشنهادی

پایداری باور؛ چرا ما مقابل تغییر در عقایدمان مقاومت داریم

سایت بدون – مقاومت در برابر تغییر باور، که به اثر بازگشتی یا محافظه‌کاری مفهومی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *