سایت بدون – شهر کوچک هاکس برگن آرام و خوابآلود است. سه برابر جمعیتش اولدترافورد را پر نمیکند و برای همین خلوتی و آرامش این شهر تعجببرانگیز نیست. این هم تعجب ندارد که مشهورترین چهره شهر اریک تن هاخ است که وقتی در شهر دور میزنی فامیلی مربی بعدی منچستریونایتد را در محل فروش مستغلات میبینی؛ این شغل خانوادگی آنها است.
اریک اگرچه دفتر بزرگی در انسخده دارد و زندگی راحتی برای خانوادهاش فراهم کرده اما اندیشههای بزرگی در سر دارد. او نخواست شغل خانوادگی را ادامه دهد و برادرهایش میشل و ریکو راه پدر را دنبال کردند و اریک مسیر خود را در پیش گرفت.
این مسیر البته حالا او را به یک شهرت جهانی رسانده و باعث افتخار هاکس برگن هم شده. از اولین کسی که سؤال میکنی، این را در مییابی:«اوه بله، ما در مدرسه ابتدایی با هم فوتبال بازی میکردیم.» اگر همسن تن هاخ باشد ۵۲ سال دارد و برخوردهایی با او داشته اما اریک معمولاً با کسانی بازی میکرد که دو سه سال از خودش بزرگتر بودند.
او از اس وی بن بویز شروع کرد که فاصله مقرش تا مرکز شهر ۲۵ دقیقه پیادهروی بود، هنوز هم در این تیم عضویت دارد. از هر کسی که میپرسی، جواب مشابهی میدهد:«یک چیز درباره اریک… او یک برنده است. حتی وقتی بچه بود همیشه برنده بود.» یکی دیگر میگوید:«او فوتبال را خیلی خوب میشناسد، منچستریونایتد با او به مسیر برمیگردد.»
بیش از ۳۰ سال قبل وقتی اریک توسط آکادمی توئنته، بزرگترین باشگاه این منطقه انتخاب شد، هر روز ۱۵ کیلومتر را رکاب میزد. دوران بازی او شباهتی به مربیگریاش نداشت اما از همان ابتدا قدرت مدیریت خود را به رخ کشید. در سال ۱۹۸۹ اولین بازیاش برای توئنته را زیر نظر تئو فونک انجام داد. در سه دوره بیش از ۲۰۰ بازی برای این تیم انجام داد که موفقترینش ۲۰۰۱-۱۹۹۶ بود. وقتی الری کایرو در سال ۲۰۰۰ از فاینورد آمد، تن هاخ کاپیتان تیم و بازیکن کلیدی فرد روتن بود که تیم را به فینال جام حذفی رساند اما ۱۱ روز تا این بازی بزرگ یک فاجعه در انسخده رخ داد.
داستان یک انفجار
یک انفجار بزرگ در کارخانه تولید مواد آتشزا جان ۲۳ نفر را گرفت، نزدیک هزار نفر را مجروح و ۴۰۰ خانه را ویران کرد و به ۱۵۰۰ خانه آسیبهای جدی وارد کرد. شهر سوگوار بود و به امید نیاز داشت. کایرو میگوید:«توئنته سالها قهرمان جام حذفی نشده بود و لحظه بالای سر بردن جام توسط اریک برای مردم شهر اهمیت زیادی داشت.» این اوج دوران بازی تن هاخ بود اما او خیلی زود نشانههای تواناییاش برای مربیگری را بروز داد. سیاک پولاک همتیمی او میگوید:«در رختکن یک لیدر واقعی بود و میدانست چگونه و چه زمانی حرف بزند. بردن جام حذفی لحظه بزرگی بود، اریک قبل از مسابقه گفت امروز میخواهیم هدیه بزرگی به مردم انسخده بدهیم. اهل داد و بیداد نبود اما وقتی هم که عصبانی میشد کلمات درستی برای بیان پیدا میکرد. او باشخصیت و محترم است و این مهمترین مسأله در فوتبال است.»
چقدر حال بههم زن!
چند ماه قبل تن هاخ و پولاک یادبود آن قهرمانی را جشن گرفتند. پسر جوان پولاک، مربی آژاکس را در تلویزیون دیده و میشناخت و خوشحال بود از اینکه عکس بگیرد و امضا بدهد.
کایروی جوان در اوایل حضور در توئنته وضعیت خوبی نداشت و در تستهای تابستانی آخر شد. خودش اینطور به یاد میآورد:«اریک گفت در فاینورد کسی نمیدود؟! او میخندید و توی دلم میگفتم چقدر حال به هم زن است. این برداشت اول من بود اما او کاپیتان بزرگی بود. بازیکن خوبی بود اما واقعاً هنر مربیگری را بلد است. میدانست تک تک ما باید کجا بدویم و کجا بایستیم، کی توپ بخواهیم و کی توپ بدهیم. او میدانست و میخواست ما هم بدانیم.»
همه اطرافیان تن هاخ میدانستند، او یک روز مربی میشود بخصوص به خاطر رابطه خوبی که با فرد روتن داشت، کسی که در سالهای اول کارش تنهاخ مشاورههای خوبی به او داد. کایرو میگوید:«معلوم بود، تمرین دهنده روتن بود و آنها به هم خیلی نزدیک بودند. وقتی اریک از دنیای فوتبال خداحافظی کرد، کار با هم را شروع کردند.» پولاک ادامه میدهد:«اریک از نظر تاکتیکی پدیده بود. خیلی با فرد روتن حرف میزد و چیزهای زیادی یاد گرفت. اریک و فرد دائماً درباره پیداکردن راهحل با هم حرف میزدند و همه جنبهها را در نظر داشتند. اریک مثل رابطی میان ما و مربی بود. فرد به او فرصت بزرگی داد وقتی بهعنوان دستیارش در پی اس وی معرفی شد و فکر نمیکنم هیچ یک از ما از اینکه او مربی بزرگی شده، شگفتزده شده باشیم.»
تن هاخ از یک ذهن درخشان در منطقه انسخده عبور کرده اما خانوادهاش هنوز همانجا زندگی میکنند در حالی که میراث بزرگی به یادگار گذاشته. خیلیها از پیشرفت او شگفتزده شدند اما آنها که تن هاخ را خوب میشناختند میدانستند او تواناییهای متفاوتی دارد.
یکی از اهالی هاکس برگن در پایان حرفهایش میگوید:«اینجا شهر کوچکی است. البته که ما به او افتخار میکنیم.»
منبع: میرر