سایت بدون – در سال ۱۹۷۳ دو مرد وارد بانک کردیت در استکهلم سوئد شدند و قصد دزدی از آن را داشتند. وقتی پلیس وارد بانک شد، سارقان به سمت آنها شلیک کردند و وضعیت به یک گروگان گیری منتج شد. برای شش روز، سارقان چهار نفر را به زور اسلحه، در یک انباری قفل شده در زیر سقف نگهداشتند. گاهی اوقات به آنها مواد منفجره می بستند و دفعه های دیگر مجبورشان می کردند طناب دور گردنشان ببندند.
هنگامی که پلیس سعی کرد گروگان ها را نجات دهد، گروگان ها با پلیس مبارزه کردند و از گروگان گیرانشان دفاع کردند و به سرزنش پلیس پرداختند. سپس یکی از گروگان های آزاد شده صندوقی را برای دفاع از گروگان گیران خود در مقابل قانون راه اندازی کرد. از اینجا نام «سندرم استکهلم» متولد شد.
اصطلاح «سندرم استکهلم» اولین بار به وسیله روانپزشکی به نام نیلز بجروت، که در سال ۱۹۷۳ در جریان مذاکرات گروگان گیری استکهلم در زمینه اعمال قانون مشاوره می داد به کار رفت. در آن زمان مردم و رسانه ها از احساسات همدلانه و تدافعی گروگان ها نسبت به گروگان گیرانشان گیج شده بودند. دکتر فرانک اشبرگ در دهه ۱۹۷۰ میلادی جزئیات بیشتری از سندرم استکهلم ارایه داد. وی رفتار گروگان های بانک استکهلم را مورد مطالعه قرار داد و عوامل روانی ای که به ایجاد پیوند عاطفی آنها با به اسارت گیرندگانشان انجامیده بود شناسایی کرد.
سندروم استکهلم چیست؟
سندرم استکهلم یک عارضه یا بیماری روانی است. شاید پیش آمده است که در زندگی خود یا اطرافیانتان افرادی را مشاهده نمایید که هرچند از طرف فردی مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار میگیرد اما با این وجود وی این فرد را دوست دارد. احتمالاً نمونه رایج آن را در روابط زن و شوهری یا والد فرزندی دیده باشید. برای مثال، مردی دایم همسر خود را مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار می دهد اما زن با وجود این، همسر خود را ترک نمی کند و شاید چندین سال نیز با همین شرایط به زند گی خود ادامه دهد.
در سندرم استکهلم برای ایجاد رابطهی دوستی نه در فرد شکنجهگر و نه در فرد قربانی نیت قبلییی وجود ندارد. مثلاً در مورد گروگان و سارق، ذهن طرفین به دنبال «بقا»ست و در این حالت است که سندرم استکهلم شکل می گیرد.
روانشناسان میگویند فرد قربانی، به دوران نوزادی خود بازمیگردد و در وضعیت وابستگی فرو میرود. وقتی فرد شکنجهگر یا گروگانگیر، به قربانی خود اندکی محبت نشان میدهد، قربانی آنها را به عنوان خصایص مثبت وی درک مینماید. مثلاً وقتی گروگانگیر به قربانی خود اجازهی استحمام، غذا خوردن، و دستشویی رفتن را میدهد راه برای بروز عارضه سندرم استکهلم باز میشود. یا امتیازات کوچکی که شکنجهگر برای همسر خویش – که درواقع حق طبیعی اوست – قائل شده به عنوان خصایص مثبت و حتی مهربانی او در نظر آورده میشود. قربانی در اقلترین محدودیتها و امکانات به سر میبرد و کوچکترین مفر و امتیاز را رحمانیت تام میپندارد.
در این میان (شاید) گروگانگیر یا شکنجهگر مدتی از گذشتهی تاریک خود حرف میزند و موجب بروز احساس همدردی در قربانی میشود. و دلسوزی قربانی باعث نزدیکی بیشتر وی به فاعل و عامل میشود.
نکتهی بسیار مهم این است که در سندرم استکهلم، قربانی برای اینکه نجات یابد همه چیز را از دریچهی چشم گروگانگیر یا شکنجهگر خود میبیند و سعی میکند هر آنچه که او را خوشحال میکند انجام دهد. یقیناً چنین رفتارهای مثبتی از سوی قربانی، چرخهی ارایه رفتارهای مثبت بین گروگانگیر/شکنجهگر و قربانی را به وجود میآورد و آنها را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک میکند.
مثال برای سندروم استکلهم
مثال مشهور سندرم استکهلم، مورد ربوده شدن «پتی هرست» دختر یک میلیونر است. او در سال ۱۹۷۴ توسط عدهای آدم ربا اسیر شد اما در نهایت با ارسال یک نوار صوتی اعلام کرد به آدم ربایان پیوسته است. او با آدم ربایان سمپاتی پیدا کرده بود و حتی بعدها در سرقت از یک بانک با آنها همکاری کرد که نتیجه آن محکوم شدن به ۲ سال حبس بود.
او وقتی ۱۹ ساله و دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بود به وسیله یک گروه تروریست چپ گرا ربوده شد.در انزوا نگهداشته شد و به مرگ تهدید شد اما بعد برای این گروه تبلیغ می کرد و وارد کارهای خلافشان شد. پتی هرست ۱۹ ماه بعد پیدا شد و با اتهامات سنگینی مواجه گشت. داستان وی این پرسش را نزد عموم مردم مطرح کرد که آیا گروهی که پتی هرست را اسیر کرده بودند وی را شست و شوی مغزی داده بودند یا او خودش به این اقدامات دست می زده است؟ یا چه چیزی نوه یک سرمایه دار را از گروگانی بی گناه به یک جنایتکار و عضو رادیکال یک گروه تروریستی تبدیل کرده است؟
نشانه های سندرم استکهلم
برای این که نام سندرم استکهلم به وضعیتی داده شود، دست کم باید سه ویژگی وجود داشته باشد:
۱⇐ رابطه قدرت به شدت نامتوازن که در آن به اسارت گیرنده به اسیر دیکته می کند چه کاری را می تواند و چه کاری را نمی تواند انجام دهد.
۲⇐ تهدید به مرگ یا آسیب فیزیکی از سوی زندانی ای که در دست به اسارت گیرنده است.
۳⇐ غریزه حفاظت از خود در بخشی که مربوط به زندانی است.
احساسات مثبت قربانی به گروگان گیر یا زندانبان احساسات منفی قربانی نسبت به خانواده، دوستان و مقاماتی که سعی در نجات آنها دارند و موفق هم میشوند. پشتیبانی از دلایل و رفتارهای گروگان گیر احساسات مثبت زندانبان یا گروگان گیر نسبت به قربانی رفتارهای حمایتی قربانی در زمانی کمک به زندانبان
در صورتی که این ویژگی ها وجود داشته باشد زندانی عقیده دارد که چه بتواند فرار کند و چه نتواند بقایش در چارچوب قوانین تعیین شده به وسیله فرد به اسارت گیرنده قدرتمند تأمین می شود.
درمان سندرم استکهلم
درمان سندرم استکهلم مشابه درمان اختلال استرس پساآسیبی است. معمولا ترکیبی از داروهای مربوط به درمان اختلالات خواب کوتاه مدت و جلسات روان درمانی جهت بهبود علائم بلندمدت تجویز می شود.
هوالرزاق
سلام جالب بود موفق باشید
به ما هم سری بزنید
به نظر می آید کلا چیزهای بی ربطی باشند
آسمان ریسمان بافته شده و نام سندرم بر آن نهاده شده
خیلی از روابط عاشق و معشوقی با این نگاه ناموحه حلوه میکند
روابط فرزند و والدین
روابط پزشک و بیمار
و ….
در کل در پی اغفال خواننده است
در کل یک مشت چرند و پرند از یک عقل مالیخولیایی
حالت خوب نیس،
یه سر ب خودت بزن.
یک مثال دیگه این سندروم رابطه ملت ایران و ترامپه. با وجودی که شاید علت اصلی مشکلات حال حاضر ما مربوط به سیاست های ترامپه ولی باز هم خیلی از مردم ما دوست داشتن ترامپ رای بیاره.
اسرائیلی ها بهش میگن دکترین ضاحیه یعنی هرچقدر مردم کشور دشمنت ضربه بزنی به جای این که از تو بدشون بیاد از حکومت خودشون بدشون میاد :)) مثلا تحریم میکنن گرونی میشه مردم به جای این که به تحریم کننده واکنش نشون بدن و دشمن بشن از حکومت خودی بدشون میاد و دشمن میشن. اسرایلی ها میگن این فقط تو جهان سوم جواب میده.