سایت بدون – زن جوانی که با شکایت برادرشوهرش و دو زن دیگر متهم به کلاهبرداری شده است در تحقیقات اولیه منکر این اتهام شد و آن را پاپوش دانست.
چند روز قبل مرد جوانی به پلیس مراجعه و از همسر برادرش شکایت کرد. او گفت: از زمانی که برادرم به اتهام کلاهبرداری و غصب عنوان مأمور به زندان افتاده هرازگاهی به دیدار همسرش میرفتم تا اگر کاری داشت انجام دهم. حدود سه هفته قبل که برای دیدن فرنوش، همسر برادرم به خانهاش رفتم ناگهان سه نفر وارد شدند و مرا با کتک و به زور از خانه خارج کرده و به کمپ ترک اعتیاد اجباری بردند. من اعتیاد دارم اما در این حد نیست که بخواهم در کمپ بستری شوم. سه هفته در کمپ شکنجه میشدم و در نهایت مسئولان کمپ زمانی که دیدند حالم وخیم است، ترسیدند و مرا آزاد کردند . این سناریو به دستور فرنوش بود و من از او شکایت دارم.
کلاهبرداری به بهانه وام
با شکایت مرد جوان؛ تحقیقات به دستور بازپرس حبیبالله صادقی آغاز شد. همزمان با این شکایت زن جوانی به پلیس رفت و گفت: مدتی قبل پسرم را به پارکی در نزدیکی خانهام بردم. در پارک با زن جوانی بهنام فرنوش آشنا شدم. فرنوش خودش را روانشناس معرفی کرد و گفت کارشناس حقوقی نیز هست و اگر کسی مشکلی داشته باشد میتواند آن را حل کند. من که مدتی بود با همسرم دچار اختلاف شده بودم از مشکلاتم گفتم.
او ادامه داد: کمکم رابطه من و فرنوش صمیمیتر شد و حتی به خانهام آمد. او گفت برای برطرف کردن مشکلات زندگیات نیاز به مشاوره و انجام کارهای حقوقیداری و باید مبالغ زیادی پول بپردازی. فرنوش گفت برادر شوهرش در بانک کار میکند و میتواند برایم وام ۵۰۰ میلیون تومانی بگیرد که نه تنها مشکل مالی مرا برطرف میکند بلکه میتوانم با این پول کاری برای خودم دست و پا کنم. آنطور که فرنوش میگفت سود این وام خیلی کم بود و من تصمیم گرفتم وام را بگیرم. فرنوش گفت که برای گرفتن وام ۵۰۰ میلیونی باید ۵۰ میلیون تومان پول به حسابش واریز کنم. از آنجایی که ۵۰ میلیون تومان برای پرداخت نداشتم ۲۰۰ گرم طلایم را به او دادم اما بعد از آن دیگر از فرنوش خبری نشد.در ادامه نیز زن جوان دیگری شکایتی مشابه مطرح کرده بود.با انجام تحقیقات و چهره نگاریهای صورت گرفته مشخص شد زن جوانی که از او شکایت دارند، فرنوش است.
بدین ترتیب زن جوان به دادسرا احضار شد، اما او سناریوی متفاوتی را مطرح کرد و گفت: چندین سال قبل دانشجوی روانشناسی بودم اما بعد از مدتی ترک تحصیل کردم و دلم میخواست در رشته حقوق ادامه تحصیل دهم. تا اینکه با همسرم آشنا شدم او خودش را مأمور پلیس و کارشناس حقوقی معرفی کرد و میگفت که میتواند به من در ادامه تحصیلم کمک کند. اما مدتی بعد از ازدواجمان همسرم به اتهام غصب عنوان مأمور و کلاهبرداری بازداشت شد.او ادامه داد: در این مدت هم برای اینکه بتوانم خانه اجاره کنم و درآمدی داشته باشم از برادرشوهرم کمک میگرفتم. او خودش را جای همسرم معرفی میکرد و به خاطر شباهتی که به شوهرم داشت کارت شناسایی او را نشان میداد. برادرشوهرم اعتیاد دارد و خودش خواست که برای ترک به کمپ برود و به خواسته خودش رفته و ادعای او را قبول ندارم. دو زن جوانی هم که از من شکایت کردهاند دروغ گفتهاند و میخواهند از من اخاذی کنند.
با اظهارات زن جوان، تحقیقات به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی پایتخت در این خصوص ادامه دارد.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «کارکردن خر و خوردن یابو»
سایت بدون – ضربالمثل «کار کردن خر و خوردن یابو» به وضعیتی اشاره دارد که …