شبکه‌های اجتماعی چطور با ایجاد «حباب اطلاعات» ما را کم‌خبرتر می‌کنند

https://www.bitschool.ir/wp-content/uploads/2018/06/socialmedia_sm.jpg

سایت بدون -برایتان پیش آمده بعد از مدتی بودن در یک شبکه اجتماعی، کم‌کم حس کنید انگار همه مردم به موضوع خاصی توجه می‌کنند یا این‌که نظر خیلی از مردم در موردی خاص شبیه هم است؟ به اطرافتان نگاه کنید. آدم‌هایی که با آنها مرتبط هستید خیلی شبیه هم هستند؟ طبیعتا قیافه آنها را نمی‌گوییم! از لحاظ فکر، طبقه اجتماعی، گرایش سیاسی و حتی مدرک تحصیلی. در شبکه‌های اجتماعی که عضو هستید هم احتمالا همین حالت برایتان پیش آمده است. اگر این تجربه را داشته‌اید به شما پیشنهاد می‌کنیم این مطلب را بخوانید؛ بعید نیست در یک حباب گیرافتاده باشید!

بیایید به زندگی روزمرهمان فکر کنیم. اگر بخواهیم با کسی رفت و آمد داشته باشیم یا فردی را برای کسب اطلاعات از وقایع مختلف انتخاب کنیم سراغ چه کسی خواهیم رفت؟ طبیعی است اغلب سراغ آدمهایی میرویم که بیشترین نزدیکی روحی و فکری را با هم داشته باشیم. چرا؟ چون حس بهتری داریم، چون ما آدمها به شکل طبیعی علاقه نداریم مدام در حال چالش و درگیری با اطرافیانمان باشیم و به همین خاطر دست به انتخاب میزنیم. این خصلت آدمیزاد باعث شده رسانهها، چه از نوع قدیمی آنها و چه جدیدترهایشان که شبکههای اجتماعی باشند سعی کنند چیزی را عرضه کنند که ما دوست داریم این یعنی ما خودخواسته کانالیزه میشویم یا به بیان دیگر در یک حباب یا پیله اطلاعاتی قرار میگیریم.

میخوای فالت بگیرم؟

در یک تعریف ساده اگر بخواهیم بگوییم حباب اطلاعاتی، مجموعهای از اخبار، اطلاعات و اظهار نظرها هستند که شبکههای اجتماعی از روشهای مختلف از ما به دست میآورند و با تجزیه و تحلیل آنها سعی میکنند همان چیزهایی را برایمان نمایش دهند و پیشنهاد کنند که ما آنها را دوست داریم. احتمالا مثال فالگیر برای نزدیک به ذهن کردن این الگوریتمها و عملکرد شبکههای اجتماعی خوب باشد. فالگیرها ابتدا یک سری اطلاعات از خود ما به هر طریقی میگیرند بعد با پردازش این اطلاعات چیزی را به ما میگویند که در واقع از همان حرفهای خودمان درآمده اما به بیانی دیگر! شبکههای اجتماعی تقریبا همان کار را با ما انجام میدهند. وقتی شما کسی را دنبال یا پستی را میپسندید و بازنشر میکنید در حال به اشتراک گذاشتن بخشی از نظرات خود با مخاطبانتان و البته بستری که در آن فعالیت میکنید هستید و شبکه هم با استفاده از همین اطلاعات، پیلهای به دور شما میتند. هر قدر آدمهای همفکرتر و شبیه بههمتر را دنبال کنید، شبکه هم پستهای بیشتری از همان آدمها یا همان دیدگاهها برایتان نشان میدهد و کمکم به جایی میرسید که فکر میکنید همه شبکه یا حتی همه جامعه همان است که شما در حال مشاهده آن در «تایملاین» خودتان هستید!

همهچیز از شخصیسازی شروع شد!

احتمالا در سایتهای اینترنتی، برنامههای موبایلی و کامپیوتر خود عبارتی به نام Personalize یا همان شخصیسازی را دیدهاید. تقریبا همزمان با وقتی که اینترنت وارد دنیای ما شد سایتها تلاش کردند با ابزارهایی هرچند ساده نظیر استفاده از هشتگ (برچسب)، دستهبندی مطالب و پیشنهاد مطالب جذاب به مخاطبانشان آنها را هر چه بیشتر در سایت نگهدارند و کاری کنند که کاربر به مشتری ثابتشان تبدیل شود. البته این شخصیسازی برای خیلی از ما هم خوب بود و باعث میشد به جای اینکه وقت خود را میان میلیونها داده مجازی تلف کنیم با مطالب گلچین شده و باب میلمان روبهرو میشدیم و در وقت هم صرفهجویی میکردیم. این البته خیلی خوب بود، اما مهندسان وب و شبکههای اجتماعی به این میزان قانع نبودند. روز به روز الگوریتمهای پیچیدهتر و پیشرفتهتری طراحی میشد تا در جستوجوها و وبگردیها، کاربران وقت بیشتری را صرف کنند و به بیان خودمانیتر اعتیادشان به نت بالاتر برود و در این راه ابداعات جالبی هم داشتند. مثلا اگر شما در مورد قیمت امروز دلار سرچ کنید به شما قیمت سکه و اونس جهانی و صحبتهای مسؤولان در این باره هم پیشنهاد میشود تا کمکم آن سایت را به عنوان مرجع اطلاعاتی خودتان انتخاب کنید.

در شبکههای اجتماعی هم این الگوریتمها از مدلهای سادهای مانند پیشنهاد کردن «دوستانِ دوستان» و «فالوئرِ فالوئینگها» گرفته تا مدلهای پیشرفتهای مانند پیشنهاد مطلب یا کاربر از طریق آنالیز لایک، ریتوئیت یا حتی باز کردن لینک و عکس استفاده شده است. این شخصیسازیهاست که آنقدر جلو رفته و با مدلهای پیشرفته و پیچیده ادامه مییابد که کاربران را درون یک پیله محصور کرده و به این باور میرساند که آنها تنها صداهای موجود در شبکههای اجتماعی یا جامعه و حتی برحقترین آنها هستند!

خطر حباب اطلاعات جمعی برای کاربران فضای مجازی

برای اینکه بدانیم وضع چقدر برای خورههای فضای مجازی خطرناک است یک خبر بخوانیم. چندی پیش محققان دانشگاه ایندیانا دریافتند کاربران شبکههای اجتماعی بیش از افرادی که از موتورهای جستوجو استفاده میکنند در معرض خطر «حباب اطلاعات جمعی» قرار دارند.

در این پژوهش که در سطحی وسیع با بررسی صد میلیون وب کلیک و یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون مطلبی که در فضای مجازی منتشر میشود انجام شد پژوهشگران دریافتند، کسانی که اخبار را از طریق شبکههای اجتماعی دنبال میکنند، در «دام حباب اطلاعات جمعی» میافتند یعنی فقط از اخباری مطلع میشوند که در بین افرادی که ذهنیتی مانند آنها دارند، به اشتراک گذاشته میشود!

البته این موضوع خیلی عجیب است. شبکههای اجتماعی در نگاه اول به عنوان بستری برای دسترسی به دنیای آزاد اطلاعات دیده میشوند، اما آنچه در عمل روی میدهد محدود کردن و دور نگهداشتن عامدانه افراد از وقایع مختلف به صورت سازمانیافته توسط شبکههای اجتماعی است.

فجایع حبابها

حبابهای اطلاعاتی کارکردهایی بیش از دور نگاه داشتن افراد از چند خبر یا نظر متفاوت دارند. این حبابها یا پیلهها این قابلیت را دارند که تاثیرات بسیار مهمی روی جامعه و سیاست بگذارند.

حبابهای اطلاعاتی باعث جداسازی و قطبی کردن جوامع هم میشوند. افراد شبیه بههم بدون اینکه از «دیگری» اطلاع داشته باشند دچار توهم «اکثریت» بودن میشوند و همین باعث میشود به شکل فزایندهای سایر نظرات یا گروههایی که دیده نمیشوند یا قدرت کمتری دارند مورد تحقیر یا استثمار و تبعیض قرار گیرند و حرف آنها به دلیل اینکه ضریب زیادی در حبابهای مختلف نمیگیرد چندان «مهم» تلقی نشود. ماندن در معرض اخبار یک جانبه آفتی دیگر هم دارد و آن هم سلب قدرت تشخیص و قضاوت منصفانه و درست است. در مسائل خرد و کلانی که روایتها گوناگون است و افکار عمومی هم اهمیت پیدا میکند، حبابهای اطلاعاتی میتواند تکتک افراد را مورد بمباران اطلاعاتی و قرارگیری در پیله قرار دهد و باعث ایجاد قضاوت ناصحیح شود در حالی که فرد تصور میکند صدای هر دو طرف را شنیده اما آنچه در واقع رخ داده بازتاب پیاپی و مکرر نظر یک سو و بایکوت یا انعکاس ضعیف و مخدوش نظر دیگری است.

فقرا آنقدرها هم فقیر نیستند!

حباب اطلاعاتی از این هم میتواند بدتر و غیرانسانیتر شود. لیزا وینشتایگر در وبسایت گاردین مثالی تلخ از اثرات این حبابها میزند. او میگوید: «حبابهای اطلاعاتی نقش مهمی در سطح نابرابری اقتصادی جوامع دارد؛ اول آنکه بهسبب «تأثیرات شبکه»، کار ثروتمندان رونق میگیرد و علت آن نهتنها درآمد بلکه محلههای پولدارنشین و ارتباطات مهم آنهاست. به همین شکل، افراد فقیرتر شاید ضرر کنند و علت نهتنها درآمد پایین بلکه محلههای اغلب محروم، مدرسههای درجه دو و نداشتن ارتباطی تأثیرگذار است. آتشسوزی اخیر در برج گرنفل نمونه بارز چنین جداسازی سکونتی است. در این حادثه به نگرانیهای ساکنان درباره ایمنی آتشسوزی بیتوجهی شد، چون افراد تحتتأثیر آنقدرها «مهم» تلقی نمیشدند. حبابهای رسانهای باعث میشود ثروتمندان فکر کنند فقرا آنقدر هم که گفته میشود، فقیر نیستند و فقیرترها نیز نمیفهمند که ثروتمندان چقدر ثروتمند هستند. جداسازی سبب میشود همه سطح نابرابری را بیاهمیت جلوه دهند؛ فقرا درکی از حجم انبوه ثروت سرمایهداران و بالعکس ثروتمندان هم درکی از فقر مطلق فقرا نداشته باشند!»

چه کار باید کرد؟

منابع اطلاعاتی خود را گسترش دهید، عضو گروههای مختلف غیرهمفکرتان شوید و سعی کنید افراد متضاد با خودتان را دنبال کنید تا حرفهای مختلف را بشنوید. این کار حتما برای همه ما قدری آزاردهنده خواهد بود چون باعث میشود حرفها یا باورهایی ببینیم که خوشمان نمیآید یا آن را قبول نداریم، اما این کار باعث میشود تا حدی پیلهای که مغز پیچیده حاکم بر شبکه اجتماعی بر دور ما تنیده است را پاره کنیم و دیگران را هم ببینیم. دیگرانی که شاید در میان حرفهایشان، حرف به درد بخوری بزنند یا لااقل نقدهایشان را بشنویم و با حلاجی و تحلیل آنها به باوری مستحکمتر در مسائل مختلف دست یابیم. این کار بویژه اگر شما یک مدیر، خبرنگار یا سیاستگذار هستید بسیار مهم است، زیرا به اتخاذ درستترین و کمخطاترین تصمیم منجر خواهد شد فقط مواظب باشید با خروج از یک حباب به درون حبابی دیگر نیفتید!

علیرضا ملوندی

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «مادر را دل سوزد، دایه را دامن»

سایت بدون- این ضرب‌المثل یکی از پرمعناترین و عمیق‌ترین تعابیر در ادبیات فارسی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *