سایت بدون – کارآگاهان جنایی پلیس پایتخت در تعقیب سارقان مسلحی هستند که شامگاه شنبه یک مأمور پلیس را با شلیک گلوله به شهادت رساندند و فرار کردند.
از چند روز قبل درپی وقوع چندین فقره سرقت منزل در محدوده کلانتری گاندی، دستگیری عاملان این سرقتها بهصورت ویژه در دستور کار مأموران کلانتری قرار داده شد و مأموران در تلاش بودند تا ردی از عاملان این دزدیها به دست بیاورند و آنها را دستگیر کنند. تلاشهای پلیس برای ردیابی سارقان ادامه داشت تا اینکه در ساعت۲۲:۱۰ شامگاه شنبه، مأموران واحد گشت کلانتری ۱۰۳ گاندی هنگام انجام مأموریت به یک دستگاه خودروی وانت در خیابان جردن مظنون شدند. از آنجا که احتمال داشت سرنشینان این خودرو با دزدیهای اخیر مرتبط باشند، یکی از مأموران برای بررسی موضوع به خودرو نزدیک شد. در همین هنگام راننده وانت به محض مشاهده مأمور کلانتری، بهسرعت از محل متواری شد. مأموران کلانتری که دیگر تردیدی نداشتند با افرادی خلافکار مواجه شدهاند، اقدام به تعقیب خودرو کردند. راننده وانت بدون توجه به اخطارهای پلیس با سرعت زیاد به فرار ادامه میداد و سعی داشت راه گریزی پیدا کند، اما بعد از چند دقیقه وانت در گره ترافیکی گیر افتاد و متوقف شد. در شرایطی که دیگر راه فراری برای مظنونان باقی نمانده بود، استوار یاسر طاهری از خودروی گشت پیاده شد تا سراغ وانت برود و به بررسی موضوع بپردازد، اما هنوز به این اتومبیل نرسیده بود که از پشت هدف گلوله قرار گرفت و غرق در خون بر زمین افتاد. همکار استوار طاهری در این لحظه مشاهده کرد گلوله ازسوی سرنشینان یک خودروی مشکیرنگ شلیک شده است. ضاربان و همچنین وانتسواران بعد از این تیراندازی بهسرعت محل حادثه را ترک کردند و گریختند. از سویی مأمور مجروح کلانتری گاندی که هدف دو گلوله قرار گرفته بود، به بیمارستان انتقال یافت. اگرچه پزشکان تلاش خود را برای نجات جان این مأمور به کار بستند، در نهایت او به دلیل جراحات وارده و شدت خونریزی به شهادت رسید.
پس از آن، پروندهای ویژه در این زمینه تشکیل شد و اکنون تحقیقات برای دستگیری ضاربان در جریان است. آنطور که به نظر میرسد، سرنشینان خودروی مشکی که از همدستان وانتسواران بودند، در جریان تعقیبوگریز دنبال راهی برای فراریدادن همجرمان خود بودند و در نهایت دست به اسلحه بردند و این جنایت را رقم زدند. استوار طاهری در حالی به شهادت رسید که روز نهم مرداد نیز یک سرباز کلانتری شهدا به نام عبدالجبار مختومزاده، با ضربات چاقوی یک متهم به شهادت رسید. عامل آن جنایت خیلی زود دستگیر شد و به جرمش اعتراف کرد. این متهم سارقی سابقهدار است که به اتهام دزدی دستگیر شده بود. او که اکنون در بازداشت بهسر میبرد، گفته است: آن روز صبح سرباز وظیفه من و متهم دیگری را به دادسرای جشنواره منتقل کرد. قاضی، متهم اولی را آزاد کرد و برای من هم صد میلیون تومان وثیقه نوشت که بههمراه سرباز به کلانتری برگشتیم. در نزدیکی کلانتری به سرباز گفتم گرسنهام و از او خواستم برای من ساندویچ فلافل بخرد که او قبول کرد و هر دو از تاکسی پیدا شدیم. او دستبند مرا از دستش باز کرد و به دست خودم زد و کیسه لوازم جرم من را که چاقو هم داخل آن بود، به دستم داد و سفارش ساندویچ داد. قرار بود ساندویچ بگیریم و به کلانتری ببریم و آنجا بخوریم. درحالیکه او مشغول سفارش بود، وسوسه شدم فرار کنم؛ به همین دلیل از فرصت استفاده کردم و کلید پابند را مخفیانه برداشتم و پابندم را باز کردم و چاقویم را از داخل کیسه برداشتم و داخل جیبم گذاشتم. وقتی ساندویچ را گرفتیم و به طرف کلانتری به راه افتادیم، ناگهان شروع به دویدن کردم که سرباز وظیفه هم پشتسرم دوید و مدام دستور ایست میداد، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم و به فرار ادامه دادم تا اینکه او به من رسید و مرا گرفت و وقتی میخواست دستبند بزند، چاقو را از جیبم بیرون آوردم و به او ضربه زدم. از کوچهها خودم را به خیابانی رساندم و آنجا خودروی دربستی به مقصد خاتونآباد پاکدشت کرایه کردم. برای اینکه راننده به من شک نکند، باند کتفم را باز کردم و روی دستبند کشیدم که فکر کند دستم زخمی شده است. در خاتونآباد قیچی آهنبری خریدم و دستبندم را بریدم و از آنجا دوباره راهی خانهام در کرج شدم. میدانستم مأموران خیلی زود رد مرا میزنند؛ به همین خاطر سوار موتورسیکلت سرقتی که در خانه داشتم شدم و به خیابان آمدم و در نهایت هم ساعت ۹:۳۰ همان شب شناسایی و دستگیر شدم.
در همان روز نهم مرداد یک مأمور پلیس در دزفول نیز در درگیری با سارقان مسلح به شهادت رسید. در زمان حادثه افراد مسلح در محور شوش– دزفول به سمت گشت خودرویی پاسگاه صفیآباد تیراندازی کردند که درپی آن سجاد دالمن جان باخت. تحقیقات برای دستگیری عاملان آن تیراندازی مرگبار نیز همچنان ادامه دارد.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «معما چو حل گشت آسان شود»
سایت بدون – وقتی مشکلی پیش می آید موضوع پیچیده است ، فکر همه درگیر …