سایت بدون – پرونده مرد جوانی که به اتهام قتل یکی از هم محلهایهایش به قصاص محکوم شده بود با اعدام وی در زندان رجایی شهر بسته شد.
رسیدگی به این پرونده از ۲۴ مرداد سال ۹۴ و با کشف جسد مردی ۳۰ساله در پارک چیتگر آغاز شد. مأموران کلانتری ۱۸۱ عوارضی موضوع را به پلیس اعلام کردند و با حضور تیم جنایی در محل مشخص شد که وی با ضربه چاقویی به گردن کشته شده است.
زن جوانی که در محل جنایت حضور داشت راز این جنایت را برملا کرد و گفت: همسرم با مقتول درگیر شد و با چاقو به او ضربه زد و با موتورسیکلتی از اینجا فرار کرد. به دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی و الهام نیز برای تحقیقات بیشتر به اداره آگاهی منتقل شد. زن ۲۴ ساله گفت: مقتول، همسایه سابق ما بود و من با او پنهانی ارتباط داشتم. اما همسرم متوجه ماجرا شد. مقتول مدتی قبل از همسرش جدا شده بود و اصرار داشت که من هم از همسرم جدا شوم تا بتوانیم باهم زندگی جدیدی داشته باشیم. روز جنایت با مقتول تماس گرفتم، میخواستم به او بگویم که دست از سر من بردارد. با او قرار گذاشتم و او سوار بر خودروی پراید به محل قرار آمد. سوار خودرواش شدم و به پارک چیتگر رفتیم، داخل ماشین در حال صحبت بودیم که همسرم با موتور به ما نزدیک شد. هر دو با دیدن او از ماشین پیاده شدیم و شوهرم با چاقو ضربهای به مقتول زد و متواری شد.
درحالی که تحقیقات برای دستگیری حمید، همسر الهام ادامه داشت مرد جوان به اداره آگاهی رفت و خود را معرفی کرد.
با تکمیل تحقیقات و اعتراف متهمان به جنایت، هر دو آنها در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند. متهم به قتل در دفاع از خود گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم و وقتی پسر دو سالهمان به خاطر بیماری فوت شد اختلافهای ما بیشتر شد. مدتی بعد مادرم هم فوت شد و پدرم نیز بیمار بود. به همین خاطر بیشتر وقتها به خانه پدرم میرفتم و فقط شبها به خانه بر میگشتم. در دو سال آخر زندگیمان به همسرم زیاد توجه نمیکردم. روز حادثه خیلی اتفاقی همسرم را دیدم که سوار خودروی پراید مرد غریبهای شد. کمی که بیشتر دقت کردم، راننده را شناختم، علی اصغر، یکی از هم محلیهایمان بود. آنها را با موتورسیکلتم تعقیب کردم تا به چیتگر رسیدند. با موتور جلوی خودرو پیچیدم، علی اصغر با پرخاشگری از ماشین پیاده شد و به رویم چاقو کشید. من چاقو را از دستش گرفتم که او به داخل ماشین برگشت و قفل فرمان آورد. میخواستم قفل فرمان را از دستش بگیرم که ناخواسته چاقو به گردنش خورد.
قضات دادگاه کیفری حمید را به قصاص و همسر او را به شلاق محکوم کردند. همچنین زوج جوان به ۱۲۰ساعت کار اجباری در خانه سالمندان و استحمام آنها محکوم شدند.
با تأیید این حکم در دیوانعالی کشور، متهم جوان چند روز قبل پای چوبه دار رفت و به درخواست اولیای دم به دار مجازات آویخته شد.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونهاست»
سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …
در صورتی که مسئله ناموس بوده واقعیت داشته باشه اعدام قاتل حسب قانون درست وحقی برای خانواده مقتول واما مگر اعدام نمیشد اصلان نمی مرد بله روزی میرسد اجل بر همه ماها ولی کاری کرد کارستان صد حیف که زنه رو هم نکشت حیف شد روحش شاد