مرد جوان که به خاطر سوءظن به همسرش او را به قتل رسانده و فرار کرده بود پس از ۹ روز خود را به پلیس معرفی کرد.
سایت بدون -ساعت ۸ صبح نخستین روز شهریور خبر قتل زنی جوان و مجروح شدن دو نفر دیگر به بازپرس رحیم دشتبان و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد و آنها برای بررسی ماجرا راهی محل حادثه شدند.
با حضور تیم جنایی در طبقه دوم خانهای در شهرک ولیعصر، آنها در سالن پذیرایی با جسد زنی ۲۷ ساله و بدن نیمه جان مادرش و یک مرد دیگر که با چاقو مورد حمله قرار گرفته بودند، مواجه شدند.
پدر مقتول که گزارش جنایت را به پلیس داده بود، گفت: دامادم خسرو عامل این جنایت است. او در یک کارگاه مبلسازی کار میکند و مدتی بود که به رفتارهای دخترم مشکوک شده بود. میگفت با یکی از همکارانش ارتباط پنهانی برقرار کرده است.
شب گذشته خسرو با ما تماس گرفت و خواست من و همسرم به خانهشان برویم. وقتی به آنجا رفتیم ماجرای ارتباط دخترم با مردی جوان را مطرح کرد اما دخترم منکر شد با این حال او را مجبور کرد با آن پسر تماس بگیرد و از او بخواهد تا به خانهاش بیاید.
ساعت حدود ۷ صبح بود که پسر جوان به خانه دخترم آمد اما به محض ورود دامادم با چاقو به او حمله کرد و همزمان هم به دخترم چندین ضربه زد. همسرم، با دیدن ماجرا قصد میانجیگری داشت که خسرو از شدت عصبانیت دو ضربه هم به او زد. بعد با سرعت از خانه فرار کرد.
بهدستور بازپرس شعبه یکم دادسرای امور جنایی پایتخت جسد زن جوان به پزشکی قانونی منتقل شد و پسر جوان و مادر مقتول نیز برای درمان به بیمارستان انتقال داده شدند. تحقیقات برای دستگیری قاتل فراری ادامه داشت، تا اینکه صبح ۹ شهریور، مرد جوانی به اداره آگاهی یکی از شهرهای گیلان رفت و مدعی شد که همسرش را در تهران به قتل رسانده و پس از جنایت متواری شده است.
به دنبال این ادعا پلیس آگاهی استان گیلان وارد عمل شده و با استعلام از پایتخت مشخص شد متهم خسرو، همان داماد فراری است. بدین ترتیب پس از هماهنگیهای قضایی با بازپرس رحیم دشتبان متهم به پایتخت منتقل شد و در مقابل بازپرس جنایی به قتل اعتراف کرد. با اعتراف متهم به دستور بازپرس شعبه اول دادسرای امور جنایی پایتخت، وی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.
گفتوگو با متهم
چه شد که همسرت را به قتل رساندی؟
نمیخواستم او را بکشم. وقتی مرد غریبه وارد خانهام شد با چاقو به او حمله کردم اما همسرم سعی داشت مرا آرام کند که ناخواسته چاقو به او خورد.
مرد جوان را از کجا میشناختی؟
همسرم در یک کارگاه تولیدی کار میکرد و او همکارش بود.
چرا به همسرت مشکوک شدی؟
چند روز قبل از این حادثه وقتی پیامک پرداخت هزینه قبض تلفن همراه همسرم آمد متوجه شدم که این ماه مبلغش نسبت به دفعات قبل خیلی بالاست. آن زمان بود که کمی شک کردم.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
تلفن همسرم را بررسی کردم و متوجه شدم با یک شماره تماسهای زیادی داشته است. شماره را برداشتم و تماس گرفتم که دیدم مرد جوانی جواب داد. بعد بیشتر مشکوک شدم و به همسرم گفتم اما او قبول نمیکرد تا اینکه به پدر و مادرش زنگ زدم که به آنجا بیایند بعد هم وادارش کردم به آن مرد زنگ بزند و او را به خانه بکشاند.
پسرتان کجا بود؟
چون پسرم ۴ ساله است و من و همسرم سر کار میرفتیم او را در خانه مادرزنم میگذاشتیم اما آن شب به آنها گفتم بچه را با خودشان نیاورند.
چه شد که خودت را معرفی کردی؟
عذاب وجدان. وقتی فهمیدم همسرم کشته شده، تصمیم به فرار گرفتم. چند روزی در تهران سرگردان بودم و بعد به یکی از شهرهای گیلان که زادگاهم بود رفتم. آنجا دیگر نتوانستم تحمل کنم. عذاب وجدان لحظهای دست از سرم برنمیداشت، درنهایت خودم را
معرفی کردم.
مطلب پیشنهادی
حتما باید خواند/ کمدی انسانی؛ پروژه جاه طلبانه آقای بالزاک
“کمدی انسانی” (La Comédie Humaine) مجموعهای عظیم از رمانها و داستانهای کوتاه است که توسط …