سایت بدون – خانهها و آپارتمانها غالبا با این انتظار ساخته میشوند که حجم قابل توجهی از زمان شما، خارج از آن بگذرد. آنها برای این ساخته نمیشوند که همه، دائما در آن حضور داشته باشند. حضور ٢۴ساعته زوجها در کنار هم در شرایطی که معلوم نیست چه زمانی این شرایط به پایان میرسد، میتواند باعث ایجاد تنش حتی در میان صمیمیترین خانوادهها شود و قطعا این تنشها در میان خانوادههای کمتر صمیمی، بسیار بیشتر است. اینها نخستین چیزهایی است که آسیب میبینند و اکثرا بدون خشونت و غیرقابل گریز
[مجتبی
پارسا] هنوز هیچ واکسنی برای جلوگیری از ابتلا به ویروس کرونا و هیچ
دارویی هم برای کاهش علایم بیماری، ساخته نشده است. تنها گزینه پزشکی و
بهداشتی برای ما یک چیز است: «فاصلهگذاری اجتماعی».
به عبارت دیگر، گرچه قرنطینه به معنای ایجاد موانعی برای افرادی بود که به
بیماری مبتلا شدهاند، اما این قرنطینه به همه افراد تعمیم داده شد. در
شدیدترین شکل خود، قرنطینه به این معنا بود: به همراه خانواده خودتان در
خانه بمانید و ریسک نکنید. حتی شکل متوسط آن، که در آن به مردم توصیه
میشود ۶ فوت (١٨٠ سانتیمتر) با دیگران فاصله داشته باشید، باز هم
سختگیرانه به نظر میرسد و مشکلاتی را ایجاد کرده است.
جورج فریدمن، تحلیلگر ژئوپلیتیک، در یادداشتی که در وبسایت
«ژئوپولیتیکالفیوچرز» منتشر شده، میگوید، راهکار بهداشتی باعث ایجاد
بحران اقتصادی شده است. بسیاری از افراد نمیتوانند سر کار بروند، خرید
کنند، بیرون از خانه غذا بخورند و سایر فعالیتهای آنها هم محدود شده است.
آمار بیکاری بالا رفته، زنجیره منابع قطع شده، درخواست برای کالاها و
خدمات کاهش پیدا کرده است. ساختار سیاسی برای کاهش این بحران، کاهش بیکاری و
جلوگیری از نابود شدن مشاغل، استراتژیهایی را مانند بستههای کمکی در
نظر گرفته است. میزان پولی که آمریکا متعهد به پرداخت آن شده، حدود
١٠درصد تولید ناخالص ملی این کشور است و قطعا این تعهد بیشتر هم خواهد شد.
مشخص نیست که این وقایع باعث فروپاشی اقتصادی شود، اما قطعا مشکلات و
اختلالاتی را برای اقتصاد ایجاد خواهد کرد. به گفته فریدمن، کارکرد اقتصاد
دیگر مانند قبل نخواهد بود و اختلالات بهوجود آمده به سرعت تمام نخواهد
شد.
تبعات اجتماعی اما شدیدتر خواهد بود. در اصل، جامعه یک خانواده است. کارکرد
خانواده به این شکل است که کودکان به مدرسه میروند، یکی از والدین یا
هردوی آنها به سر کار میرود و همه اعضای خانواده باید زمانهایی برای
تنهایی و مکانهایی برای بودن با دیگران داشته باشند. فریدمن میگوید: «در
شکلی وسیع، جامعه درهمآمیختگی غریبههاست، از رفتن به سینما و ایستادن در
صف و گفتوگو کردن گرفته تا بحث و چانه زدن با یک فروشنده لوازم
کامپیوتری.»
میلیاردها مدل تعامل اجتماعی وجود دارد و هرکدام، آداب و رسوم خود را دارد.
ما میدانیم که نحوه پیدا کردن صندلی در سینما چگونه است و خوب بلدیم که
چگونه خودمان را توجیه کنیم و رد شدن از مقابل مردمی که در سینما
نشستهاند، بهانه بیاوریم. ما میدانیم در صف، چطور رفتار کنیم که دوستانه
به نظر برسیم. ما قواعد خرید کردن و چانه زدن را بلدیم.
فریدمن معتقد است که آداب و رسوم، واسطه روابط انسانها با افراد دیگر است
که گاهی به آنها منش میگویند و گاهی هم اسم ندارند: «ما قواعد و آداب و
رسوم در خانه خودمان را هم بلدیم. ما میدانیم که چه چیزی پدر و مادرمان
را ناراحت میکند، ما میدانیم که چگونه سر میز شام حاضر شویم یا برای یک
چت آنلاین، شام را سریع تمام کنیم. ما وقتی به یک سازمان اجتماعی نگاه
میکنیم، خانواده، چه دارای نقص باشد چه قدرتمند، عمیقترین تجربه ما در
زندگی است. این تجربه، مملو از فرصتها و آیینها و مراسمی است و سوپاپهای
اطمینان مثل مدرسه و کار و میهمانی یا هرچیز دیگری که میتواند فرصتی
برای دور ماندن از خانواده به ما بدهد. اگر فاصلهگذاری اجتماعی و بحران
اقتصادی، قرار باشد تأثیری اجتماعی داشته باشد، این تأثیر در نخستین جایی
که خود را ظاهر میکند و لرزههای آن احساس میشود، در ظریفترین و
دقیقترین لرزهنگاری است که انسانها در اختیار دارند: خانه.
در هیچکجا، این فشارها و استرسها شدید و مداوم نیست و در هیچکجا مانند
خانه، سوپاپهای اطمینان تا این اندازه مورد تأیید و تجویز نبوده است.
بنابراین وقتی ساختار پزشکی نیازمند آن است که افراد رفتار خود را به طرز
چشمگیری تغییر دهند و سیستم اقتصادی چنین ترس و عدم اطمینانی را ایجاد
میکند، نخستین جایی که فشارها احساس میشود، در خانواده است. فشارها
میتواند در خارج از خانه پخش شود، اما درحال حاضر تنها مکان موجود، خانه
است؛ جایی که همه ترسها و نگرانیهای ما وارد آنجا میشود و راهی برای
خروج ندارد.
سیستم اجتماعی، ازجمله خانواده، در نخستین هفتههای فاصلهگذاری اجتماعی به
خوبی عمل میکرد. نظرسنجیهای گالوپ نیز احساس شادی و رضایت را در میان
مردم در سطح عادی نشان میدهد. اما در زیر این ظاهر، ما میتوانیم نخستین
علامتهای اختلال عملکرد در نهاد خانواده را ببینیم. بهعنوان مثال، دبیرکل
سازمان ملل هشدار داده که خشونتهای خانگی درحال افزایش است. گزارشهای
پراکندهای از ایتالیا تا اوهایو به گوش میرسد.
خشونت در خانواده که بهطور معمول از سوی مردان علیه زنان یا علیه کودکان
صورت میگیرد، یک واقعیت است. افرادی که از نظر روانشناختی، دچار مشکل
هستند و خانوادههایی که متلاطم هستند، باعث سطح مداوم و قابل پیشبینی از
خشونت میشوند. هنگامی که خشونت در سطح جهان شدت میگیرد، بعید است که این
خشونت تصادفی باشد. خانهها و آپارتمانها غالبا با این انتظار ساخته
میشوند که حجم قابل توجهی از زمان شما، خارج از آن بگذرد. آنها برای این
ساخته نمیشوند که همه، دائما در آن حضور داشته باشند. حضور ٢۴ساعته زوجها
در کنار هم در شرایطی که معلوم نیست چه زمانی این شرایط به پایان میرسد،
میتواند باعث ایجاد تنش حتی در میان صمیمیترین خانوادهها شود و قطعا
این تنشها در میان خانوادههای کمتر صمیمی، بسیار بیشتر است.
اینها نخستین چیزهایی است که آسیب میبینند و اکثرا بدون خشونت و غیرقابل
گریز. در بعضی موارد، هردو زوج در خانه ماندهاند و کار نمیکنند. این دو
باید درنهایت با یکدیگر و با فرزندان یاغیشان روبهرو شوند. این خانواده
از درون، یعنی جایی که راه فراری ندارد، ازهم میپاشد. خشونت خانگی امر
معمولی نیست. بسیاری از خانوادهها با عشق خود را با یکدیگر تطبیق میدهند
و البته بسیاری هم نه.
وقتی به فشارهای وارد شده به برخی از آداب و رسوم نگاه میکنیم، باید حرف
دکتر آنتونی فاوسی را هم به خاطر داشته باشیم که میگوید: «شاید دیگر
هیچگاه نتوانیم با یکدیگر دست بدهیم.» آیا قرار است تمام آداب و رسوم
زندگی ما مثل دست دادن و در آغوش گرفتن یا روبوسی از بین برود؟ هنوز کسی
نمیداند. وظیفه جامعه پزشکی، محافظت از سلامت و زندگی ماست. اما موضوع
سلامت صرفا به پزشکی مربوط نمیشود؛ بلکه تا حد زیادی به آداب و رسوم
فردی و پیچیده هم مربوط است. هفته گذشته، یهودیان عید فصح را جشن گرفتند و
بار دیگر خدا را شکر گفتند که آنها را از بردگی نجات داد. روز یکشنبه،
مسیحیان، عید پاک را جشن گرفتند. اینها همگی جشنهای جمعی خانوادههاست که
با دست دادن و در آغوشکشیدن همراه است.
ما درحال حاضر در موقعیت سختی قرار گرفتهایم. ما نمیتوانیم مرگ انسانهای
دیگر را که ممکن بود نجات پیدا کنند، بپذیریم. ما همچنین به راحتی
نمیتوانیم با محدودیتهای لازم به جهت کاهش مرگومیر کنار بیاییم و زندگی
کنیم و البته ما باید رنج و مرگ ناشی از رکود اقتصادی را محاسبه کنیم. یک
واقعه بسیار واقعی. راهحل آشکار، پزشکی است. دارویی که نیاز به قرنطینه
را از بین ببرد و به ما امکان بازگشت به محل کار را بدهد. مشکل اینجاست که
وقتی فاصلهگذاری اجتماعی کنار گذاشته شود، ویروس دوباره شیوع پیدا کند.
مسأله مهم این است که خشونتهای خانگی، افزایش پیدا کرده و این خشونتها به
خاطر اقداماتی افزایش یافته که ما به علت جلوگیری از شیوع بیماری انجام
دادهایم. گرچه افزایش خشونت، واقعی است اما مقطعی است. به زودی، با سقوط
اقتصادی، خرابی اجتماعی دیگری روی خواهد داد و زندگی همه ما را فلج خواهد
کرد. آن زمان باید انتخاب کنیم.