سایت بدون – در بهار ۱۳۹۵ تا زمستان ۱۳۹۸ فوتبال ایران یکی از تاریکترین دوران مدیریتیاش را سپری کرد؛ خلاصهترش میشود از زمانی که مهدی تاج بهعنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب شد تا زمانی که «قلبش» یا «اتفاقات قبلش» کاری کرد تا از این سمت استعفا کند و برود. تاج که در آخرین روزهای حضورش در فدراسیون فوتبال حسابی بهخاطر قرارداد «ویلموتسچای» تحت فشار قرار گرفته بود، صندلیاش را رها کرد تا مجبور نشود پیش از این «بار سنگین هستی فدراسیون» را به جان بخرد. او بعد از رفتنش و در پاسخ به منتقدانش که میگفتند بدترین قرارداد تاریخ را با یک مربی خارجی بسته، وعده افشاگری در آیندهای نزدیک داد. وعده او اگرچه چندان از لحاظ زمانی نزدیک نبود، ولی بالاخره با حضور در بخش خبری ۲۰:۳۰ گوشهای از انتقادها را پاسخ داد تا هم افشاگری کرده باشد و هم توپ را به زمین «دیگری» پاس داده باشد. او صراحتا اعلام کرد «ویلموتس را وزیر ورزش» معرفی کرده است! حرفی مهم که به ظاهر میتواند بار سنگین انتقادات را از دوش مهدی تاج بردارد. حالا اینکه بستن قرارداد عجیبوغریب با ویلموتس هم با نظارت وزارت ورزش صورت گرفته یا خیر، دیگر موضوع مبهمی است که فعلا پاسخی برایش پیدا نمیشود، ولی تا همینجا باید به این موضوع رسیدگی شود که نقش مهدی تاج در قرارداد ویلموتس چقدر بوده است؟ برای پاسخدادن به این سؤال کافی است سهسالواندی حضور مهدی تاج بر مسند قدرت فدراسیون فوتبال ارزیابی شود؛ مسندی که البته بیش از آنکه همراه با قدرت واقعی باشد، یک «توهم قدرت» در دلش داشته است!
واقعیت این است که انتخاب، مدیریت و رفتن مهدی تاج در فوتبال ایران از اول تا آخر ابهام دارد و به سختی میتوان برایش یک نکته مثبت پیدا کرد؛ مرور اتفاقاتی که در این چندساله بر فوتبال ایران رفته، نشان میدهد مهدی تاج بیشتر یک «بلهقربانگو» بوده که ماحصلش شد یک فدراسیون بیدروپیکر که هر روز دستهگل تازهای در آن رشد میکرد!
اردیبهشت ۱۳۹۵ مهدی تاج با اختلاف قابلملاحظهای نسبت به دو رقیب دیگرش بهعنوان رئیس انتخاب شد، ولی آن زمان هم حرفوحدیث دربارهاش زیاد بود؛ اول اینکه با شهابالدین عزیزیخادم لابی کرده تا رأیهای او به نفع تاج در صندوق ریخته شود (عزیزیخادم به دلیل نداشتن سابقه مدیریت تأیید صلاحیت نشد) و دوم اینکه با نفوذ یکی از مدیران ارشد دولتی توانسته به این پست برسد؛ موردی که اگرچه تأیید نشده، ولی مصطفی آجرلو، یکی از رقبای آن روز مهدی تاج، بهشدت چنین موضوعی را باور دارد و حتی به تازگی با نوشتن نامهای به آن مدیر ارشد از او خواسته مسئولیت کاری را که کرده تا مهدی تاج به ریاست فدراسیون برسد برعهده بگیرد.
پس تا همینجا مشخص است که مهدی تاج از همان ابتدا بدون دستگیری بقیه نمیتوانسته به چنین سمتی برسد؛ هرچند که دستآخر هم به عهدش با عزیزیخادم مبنیبر پستدادن به او در فدراسیون عمل نکرد و دستش را در پوست گردو گذاشت.
داستان مدیریتکردنش بر فدراسیون فوتبال هم که نیاز به واکاوی زیادی ندارد؛ ضعف در بخش اقتصادی و عدم توان در پیداکردن اسپانسری شایسته هر روز بحران مالی را بیشتر هم کرد؛ البته که تحریمها هم در این بین مزید بر علت شد.
تاج در این بازه زمانی بارها نشان داد اختیاری از خودش ندارد؛ بخش اعظم این کلمه «بارها» مربوط به سرمربیان تیم ملی است؛ او با وجود اینکه از کار کارلوس کیروش پرتغالی راضی بود، با فشار وزیر ورزش (موضوعی که خود تاج به صورت تلویحی و کیروش به صراحت به آن اشاره کردند) عذر این سرمربی پرتغالی را خواست. وزارت از مصاحبههای تندوتیز کیروش دل خوشی نداشت و نمیخواست دیگر او را بهعنوان سرمربی داشته باشد. نهایتا مهدی تاج که نمیخواست جایگاهش در فدراسیون فوتبال متزلزل شود، «انجام وظیفه» کرد و عذر سرمربی وقت تیم ملی را خواست؛ تصمیمی که گذر زمان نشان داد کاملا اشتباه بود.
فاجعه مدیریتی که فدراسیون را در آن زمان بیش از پیش نشان داد، ماجرای آدیداس و جام جهانی بود؛ در شرایطی که تیمهای درجهیک آسیایی و اروپایی از اسپانسرهای پوشاکشان پول درشتی گرفتند و پیراهن آنها را در جام جهانی به تن کردند، فدراسیونِ مهدی تاج به آدیداس پول داد (!) تا پیراهنهای این برند را در جام جهانی به تن کند؛ اتفاقی تلخ که برای ریختهشدن نیمهآبروی فوتبال ایران کافی بود.
البته شاهکاری که تیم مدیریتی تاج در اداره فوتبال باشگاهی، بهویژه در برگزاری فینال جام حذفی در اهواز هم رقم زدند هنوز برگ زرین دیگری برای آنهاست! فینالی که باز هم اگر دخالت وزارت ورزش و نهادهای بالاتر نبود، مشخص نمیشد چه عاقبتی داشته باشد.
بااینحال اگر قرار باشد فقط یک فاکتور برای بیعرضگی محض فدراسیون تاج انتخاب کرد، باید به همین موضوع آمدن مارک ویلموتس اشاره شود؛ جایی که مهدی تاج به صراحت میگوید وزارت ورزش این مربی را معرفی کرده و آنها هم دستبهکار شدهاند. تاج در این مورد میگوید: «وزیر ورزش و جوانان نامهای برای ما ارسال کرد و ویلموتس را معرفی کرده بودند. در نامه وزیر آمده بود برای بررسی؛ که این معرفی نیز از سوی مرکز فرهنگی ایران و هلند صورت گرفته بود. در این نامه لوپتگی، رنار و ویلموتس معرفی شده بودند که ویلموتس گزینه سوم بود». عجیب اینکه مهدی تاج بهترتیب با گزینههایی که وزارت ورزش معرفی کرده بود وارد مذاکره شد و بعد از آنکه از لوپتگی و رنار جواب منفی شنید، با ویلموتس به توافق رسید.
سؤال اینجاست که آیا مهدی تاج به همراه دوستان نزدیک و اعضای هیئتمدیرهاش در فدراسیون فوتبال حتی توان انتخاب یک مربی را هم نداشتهاند و باید با گزینههای وزارت ورزش وارد مذاکره میشدند؟ اصلا اگر اینطور بوده، چه نیازی به حضور مهدی تاج بود که برایش هزینه شود؛ بهویژه در ماجرای قانون بازنشستگی؟ رئیس فدراسیونی که نتواند حتی با یک گزینه برای هدایت تیم ملی وارد مذاکره شود و به صورت مستقل کارها را پیش ببرد، آیا به درد ریاست و مدیریت میخورد؟ انتخاب ویلموتس به کنار، حتی مهدی تاج توان پرداختکردن هزینههای این سرمربی بلژیکی را هم نداشت؛ زمانی که ویلموتس قهر کرد و حاضر نبود روی نیمکت بنشیند، چون پولش را میخواست، دوباره امداد دولت به دادش رسید تا با قرضگرفتن از «شستا» بتواند بخشی از هزینههای ویلموتس را بدهد. او دوباره دستش را برای یاری به سوی آنهایی دراز کرد که در آوردنش به فدراسیون نقش داشتند.
حالا با این شیوه مدیریت که حتی اختیار جابهجایی یک لیوان آب هم در فدراسیون فوتبال نداشت، آیا مهدی تاج میتوانست به این فدراسیون عزتی بدهد؟ آیا اجازهای برای انجام چنین کاری داشت؟ آیا تواناییای داشت؟ تاج آنقدر در مدیریت ضعیف بود که دستور از بالا را مانند دیکته پیدا میکرد؛ درست مثل همان داستان اساسنامهای که هرگز حاضر نشد روی رأی وزیر ورزش ضربدر بزند تا تهدیدی متوجه فدراسیون نشود.
داستان مدیریت بحثبرانگیز، شلوول و بلهقربانگویانه مهدی تاج کار را به جایی رساند که فدراسیون فوتبال را تبدیل به بیعرضهترین، متزلزلترین و وابستهترین فدراسیون تاریخ فوتبال ایران کند.
برچسببدون روزنامه شرق سایت بدون فدراسیون فوتبال مهدی تاج
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل«نگاه به دست ننه کن مثل ننه غربیله کن»
سایت بدون – غربیله کردن همان غربال کردن است و به به فرآیند الک کردن …