متهم در دادگاه: کاش همسرم درخواست قصاص می‌کرد

سایت بدون – پدری که متهم است پسر معتادش را به قتل رسانده در حالی پای میز محاکمه ایستاد که تنها ولی‌دم پرونده پیش از جلسه رسیدگی اعلام رضایت کرده بود.
رسیدگی به این پرونده از سال ۹۸ با تماس مردی که مدعی بود پسرش را به قتل رسانده آغاز شد. پس از این تماس مأموران خود را به محل اعلام شده رساندند و پس از بررسی‌های اولیه مشخص شد که مردی میانسال پسر ۳۳ ساله‌اش را خفه کرده است.
متهم در بازجویی‌ها ضمن اعتراف به قتل عمد پسرش گفت: سال‌های زیادی بود که به خاطر رفتارهای پسرم آزار می‌دیدم و دیگر از زندگی سیر شده بودم تا اینکه آخرین بار سر موضوعی با هم جر و بحث کردیم و من با دست گلویش را فشردم تا خفه شد. سازمان پزشکی قانونی نیز علت مرگ را فشار بر عناصر حیاتی گردن و خفگی اعلام کرد.
بعد از آن مأموران به سراغ مادر مقتول رفتند و او با اعلام گذشت از همسرش گفت: از همسرم می‌گذرم اما دیگر نه با او زندگی می‌کنم و نه می‌خواهم ببینمش. این پسری که از دست دادم اولین فرزند ما بود اما در نوجوانی معتاد شد. سال‌های زیادی من و همسرم و فرزندان دیگرم را اذیت می‌کرد تا اینکه یک روز قبل از حادثه من و دو فرزند دیگرم خانه را ترک کردیم. یک روز بعد هم همسرم با من تماس گرفت و گفت که پسرمان را کشتم. قبول دارم که او همه ما را اذیت می‌کرد اما همسرم حق نداشت زندگی‌اش را بگیرد.
با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی و با توجه به رضایت تنها اولیای دم پرونده، متهم به جایگاه رفت و گفت: من با کارگری ۳ فرزندم را بزرگ کردم. دخترم دانشجوی پزشکی است و پسر کوچکم هم تحصیلات دانشگاهی دارد، اما این پسر از همان نوجوانی رفتارش آزاردهنده بود و سرکشی می‌کرد. روزی که همسر و دو فرزند دیگرم خانه را ترک کردند می‌دانستم که اگر من هم بروم چیزی از وسایل خانه باقی نمی‌ماند و پسرم همه آنها را برای خرید مواد می‌فروشد به همین خاطر خانه را ترک نکردم. روز حادثه وقتی پسرم به خانه آمد دوباره درخواست پول کرد من هم که از دستش خسته شده بودم گفتم دیگر پولی برای خرید مواد به تو نمی‌دهم اما او با داد و فریاد وسایل خانه را شکست و من هم از شدت عصبانیت خفه‌اش کردم.
وی در ادامه افزود: چندین بار او را به کمپ ترک اعتیاد بردم اما فایده‌ای نداشت و به محض اینکه از کمپ خارج می‌شد دوباره به سراغ مواد می‌رفت و همه ما از دستش به ستوه آمده بودیم. هیچ‌کسی در خانه از دستش آرامش نداشت.
قاضی از متهم پرسید: آیا از کاری که انجام داده‌ای پشیمانی؟
متهم گفت: هیچ پدری راضی به مرگ فرزندش نیست اما ببینید به کجا رسیدم که دیگر توان ادامه دادن این وضعیت را نداشتم. حتی یکبار به او پول دادم و گفتم برو قرص برنج بخر تا هردوی ما آن را بخوریم و حداقل بعد از مرگ ما همسر و دو فرزند دیگرم راحت شوند. اما حالا نمی‌دانم که می‌توانم با این درد بزرگ دوباره زندگی کنم یا نه، کاش همسرم درخواست قصاص می‌کرد و از این زندگی راحت می‌شدم.
بعد از گفته‌های متهم، وکیل او به جایگاه رفت و گفت: با توجه به اینکه اولیای دم مقتول اعلام رضایت کرده‌اند خواستار تخفیف مجازات موکلم هستم.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *