سایت بدون – مردی که متهم است به اتفاق همدستانش خانه مصدق را بدون اجازه صاحبش فروخته برای بار دوم پای میز محاکمه رفت.
این مرد متهم است خانه شخصی دکتر مصدق را در نزدیکی پارک نیاوران با جعل سند فروخت. براساس محتویات پرونده شکایت از متهم و همدستانش از سال ۹۰ به جریان افتاد و مردی که تاجر بزرگی در ایران است، شکایتی را مطرح کرد و مدعی شد فردی به نام فرید خانهباغش در پشت پارک نیاوران را فروخته است. این مرد گفت: من تاجر هستم و به کشورهای مختلف صادرات دارم و بیشتر اوقات در ایران نیستم. سالها قبل به خاطر ارادتی که به دکتر مصدق داشتم، خانه او را از وارثانش خریداری کردم. حتی اموال داخل خانه را هم که همگی ارزش تاریخی داشت خریداری کردم، بعد یک سرایدار در خانه گذاشتم و خودم به سفر رفتم. بعد از مدتی که برگشتم متوجه شدم سرایدارم نیست و وسایل خانه سرقت شده است. یک شب سرایدارم تماس گرفت و گفت فردی که مدعی است خانه را خریده است، او را از خانه بیرون انداخته و حتی مدتی او را ربوده بود.
با شکایت این مرد، سرایدار مورد تحقیق قرار گرفت و گفت: یک روز چند نفر آمدند، دستوپایم را بستند و برای چند روزی من را در جایی نگهداری کردند. آنها مدعی بودند خانه را خریدهاند. بعد من را بیرون انداختند. من سعی کردم با صاحب خانه تماس بگیرم اما نتوانستم.
با توجه به این شکایت تحقیقات گستردهای آغاز و مردی که مدعی بود صاحب جدید خانه است، شناسایی شد. او ادعا کرد خانه را از خواهر مرد شاکی خریداری کرده و صلحنامه دارد اما بررسیهای مأموران نشان داد مدرکی که تهیه شده، جعلی است و ادعای این مرد درست نیست. همچنین مشخص شد علاوه بر این متهم سه نفر دیگر نیز از جمله یک وکیل در پرونده نقش داشتهاند و آنها با توجه به خالیبودن خانه از فرصت استفاده کرده و با اسناد جعلی خانه دکتر مصدق را به نام خود کردهاند؛ البته این تنها مدرک مأموران نبود؛ چراکه به فاصله اندکی چند مرد جوان شکایت جدیدی مطرح کردند. آنها مدعی شدند اموال پدرشان بعد از مرگ تصاحب شده است.
این افراد گفتند: ما همگی در خارج از کشور زندگی میکنیم. پدرمان ملکی چندهزارمتری در مازندران داشت و یک ملک بسیار ارزشمند هم در لواسان داشت. وقتی ما برای مراسم تدفین پدرمان به ایران آمدیم، متوجه شدیم افرادی اموال پدرمان را به نام خود کرده و فروختهاند.
سپس شکایت دیگری در پرونده مطرح شد و مرد کارمندی اعلام کرد دستهچک او جعل شده و افرادی به نام او چک چندینمیلیاردی صادر و در بازار خرج کردهاند.
وقتی مأموران تحقیقاتی در این خصوص انجام دادند، در دو شکایت دیگر نیز به همان متهمان پرونده منزل دکتر مصدق رسیدند. بهاینترتیب متهمان بازداشت شدند. با توجه به اینکه سرایدار خانه دکتر مصدق اعلام گذشت کرده و سپس ایران را ترک کرده بود، امکان تحقیق مجدد از او وجود نداشت؛ اما درباره سایر پروندهها بررسیهای گستردهای صورت گرفت و مردی که متهم است با جعل سند اقدامات مجرمانه انجام داده بعد از تحقیق با قرار وثیقه آزاد شد. سایر متهمان نیز با قرار آزاد شدند. پرونده برای بررسی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه اول رسیدگی مالک جدید خانه دکتر مصدق در خارج از کشور بود و در ایران حضور نداشت، به همین دلیل وکیل او در جایگاه قرار گرفت و شکایت را مطرح کرد و گفت: موکل من در زمان اتفاق ایران نبوده و متهم ردیفاول و همدستانش بعد از اینکه سرایدار منزل را ربودند و با سند جعلی ادعا کردند خانه به آنها واگذار شده است، اموال قیمتی خانه را هم به غارت بردند. ما بابت همه این موارد شکایت داریم.
در ادامه دو شاکی دیگر شکایت خود را مطرح کردند و خواستار محکومیت متهمان شدند. وقتی متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت، اتهام را رد کرد و مدعی شد خواهر صاحب جدید خانه دکتر مصدق منزل را با وکالتی که از برادرش داشته به او فروخته و جعلی در کار نبوده است. متهم در خصوص دو شاکی دیگر نیز اظهار بیاطلاعی کرد.
با توجه به اینکه احتمال باندیبودن این کلاهبرداریها مطرح بود، دادگاه ادامه رسیدگی را متوقف کرد و پرونده را با چند ایراد به دادسرا برگرداند. دادگاه از دادسرا خواست تا درباره احتمال سازمانیافتهبودن این کلاهبرداریها را با توجه به سه شکایت مطرحشده بررسی کند. دادگاه همچنین درباره اتهام آدمربایی نیز درخواست بررسی کرد؛ چراکه هرچند شاکی خصوصی رضایت داده اما جنبه عمومی مطرح بود.
با تکمیل تحقیقات در دادسرا پرونده یکبار دیگر به دادگاه کیفری استان تهران برگردانده شد. در جلسه دوم رسیدگی شکایت مرد تاجر دوباره مطرح شد. او گفت: من این ملک را ۵۰ سال قبل از وارثان دکتر مصدق خریده بودم. خودم خارج از کشور بودم که مرد سرایدار به من تماس گرفت و ماجرا را برایم تعریف کرد. من اصلا متهم و همدستانش را نمیشناسم و هیچ مراوده مالی با آنها ندارم. این افراد با اسناد جعلی ملک مرا فروختهاند و به همین دلیل از آنها شاکی هستم.
سپس متهم ردیف اول که با قرار وثیقه آزاد بود، روبهروی قضات ایستاد. او گفت: من مرد شاکی را میشناختم و پولم را به او داده بودم تا با آن تجارت کند. آخرین بار وقتی پولم را از او خواستم، خانه مصدق را به جای طلبم به من صلح کرد و با هم صلحنامه نوشتیم. من اتهاماتم را قبول ندارم.
متهم دیگر پرونده وقتی روبهروی قضات ایستاد منکر مشارکت در کلاهبرداری و جعل شد. او گفت : من اصلا از ماجرای جعلیبودن صلحنامه اطلاعی نداشتم. من فریب حرفهای متهم ردیفاول را خورده بودم. حالا دو مجرم دیگرم فراری هستند و من نشانی از آنها ندارم.
سه متهم ربودن مرد سرایدار نیز یکبهیک از خود دفاع کردند و جرمشان را منکر شدند. آنها همگی گفتند رضایت مرد سرایدار را جلب کردهاند و حالا از قضات دادگاه تقاضای کمک دارند.
قضات بعد از پایان جلسه دادگاه برای تصمیمگیری درخصوص پرونده وارد شور شدند.
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «کارکردن خر و خوردن یابو»
سایت بدون – ضربالمثل «کار کردن خر و خوردن یابو» به وضعیتی اشاره دارد که …