معرفی فیلم/شادروان؛سالم اما ناقص


سایت بدون – «شـادروان» به نویسنـــــــــدگی و کارگردانـی حسین نمــــازی در فضا و ساختـــــار یک کمـــدی معــرفی می‌‌شود و دو سوم ابتدایی فیلم هم با همین قالب پیش می‌‌رود. یک کمدی سرحال و ساده که سازنده‌اش تلاش کرده با تکیه بر همین سادگی، قصه خود را روان تعریف و کارگردان کند. فیلم مبتنی بر الگوهای کمدی موقعیت پیش می‌‌رود. یک موقعیت محوری و مداوم هست و در اطراف آن و در روند پیشبرد دراماتیک آن توسط مجموعه‌‌ای از تیپ‌‌های نمایشی، موقعیت‌های متنوع بیشتری شکل می‌‌گیرد. موقعیت‌ها از ابتدا بواسطه تیپ‌‌هایی که در فیلمنامه نوشته شده‌‌اند، آشناسازی می‌‌شوند و میان‌شان مجموعه‌‌ای از روابط و شوخی‌‌ها جریان می‌‌یابد که همین سرراستی و نظام یافتگی هم موجب کشش داستان و جاذبه صحنه‌‌ها شده است.
فیلم درباره یک خانواده فقیر پنج نفره است که پدر دیابتی خانواده بر اثر خوردن زیاد شیرینی خامه‌‌ای به بیمارستان می‌‌رود و پس از دو ماه می‌‌میرد. حال این خانواده فقیر پولی برای ترخیص پدر ندارد، جز کارت بانکی خود پدر که پیش از مرگ به همسرش داده تا آن را خرج کفن و دفنش کند، اما با مرگ او حساب مسدود شده و خانواده تلاش دارد تا این پول را هر چه زودتر به‌دست بیاورد. شوخی با مرگ و ایجاد خنده در موقعیت تجربه یا مواجهه با آن، از الگوهای آشنای گونه کمدی است. امکانات زیاد موقعیت رویارویی با مرگ در ایجاد اغراق و تضاد و معناهای کنایی و فرامتنی، چنین موقعیتی را در تاریخ سینما میان کمدی‌‌سازان محبوب کرده است. این تضاد حتی در زندگی واقعی بسیار رخ می‌دهد؛ همه ما در فضای عزاداری و سنت‌های آن نیز با به وجود آمدن ناگزیر موقعیت‌های خنده‌آور آشناییم. «شادروان» هم در همین مسیر حرکت کرده و تلاش می‌‌کند تا از این تضادها بیشترین بهره را ببرد. ترکیب بازیگران و اجرای متناسب آنها، دکوپاژ ساده، روان و ریتم یکدست فیلم از نقاط قوت آن است. همچنین فیلم توانسته تیپ‌های دلپذیر و جالبی خلق کند که در شکل دادن به کمدی نقش مهمی دارند.
اما در کنار نقاط قوت قابل توجه، «شادروان» از مشکلی رنج می‌‌برد که در کمدی‌های سینمای ایران بسیار آشناست و به نوعی ویروسی همه‌‌گیر و نازدودنی در سینمای ما به نظر می‌رسد. «شادروان» هم مثل اغلب کمدی‌های ایرانی در محدوده گونه خود آرام نمی‌‌گیرد و گویی که کمدی برایش قفسی است که مدام می‌خواهد از آن رها شود و به دامن ملودرام فرو برود. این ضعف در انتها به اوج خود می‌‌رسد به طوری که در اقدامی عجیب در نهایت فیلم بستری تلخ دارد. این میل به در غلتیدن در یک ملودرام خانوادگی در میانه یک کمدی، هم از میزان لحظه‌‌های کمیک کاسته و هم به یکدستی ساختاری فیلم ضربه زده است.
حجم و اندازه لحظه‌‌های کمیک از نکات مهم در این ژانر است. هر چه این حجم بیشتر باشد فیلم به مثابه یک اثر کمدی موفق‌‌تر است و هرچه کمتر باشد فیلم در ساخت تجربه خود ناقص می‌‌شود. از دیگر سو اعوجاج ژانری به ساختار فیلم ضربه می‌زند. فیلم نمازی یک داستان اصلی دارد که همین حل و فصل مسأله ترخیص و خاکسپاری پدر است و چند داستان فرعی در کنار آن، اما همین اعوجاج ژانری باعث شده داستان اصلی با داستان‌های فرعی جابه‌جا شود و فیلم و اولویت‌هایش گیج‌کننده و مختل گردد. در نهایت فصل پایانی فیلم به داستانی اختصاص پیدا می‌‌کند که در واقع داستان اصلی فیلم نیست چرا که مدتی پیش از پایان فیلم، داستان اصلی حل و فصل گردیده است. این نقصان اساسی در ساختار داستانگویی به آن سلامت و سادگی دلپذیر پرده اول و دوم فیلمنامه لطمه زده و در نهایت یک روند سالم را به یک فیلم ناقص تبدیل کرده است.

علیرضا نراقی/منتقد سینما

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند»

سایت بدون – ضرب‌المثل «گربه تنبل را موش طبابت می‌کند» نمادی از وضعیت‌هایی است که …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *