معرفی فیلم/«متریکس ۴» ؛ کاش «نئو» زنده نمی‌شد


سایت بدون – سال‌ها بود که کمپانی «برادران وارنر» می‌کوشید قسمت تازه‌ای برای سه‌گانه «متریکس» بسازد اما خواهران واچوفسکی (لانا و لیلی) که سازندگان آن تریلوژی بسیار پرفروش در ژانر تخیلی – حادثه‌ای بودند، مقابل آن موج مقاومت می‌کردند. دلایل واچوفسکی‌ها برای آن ایستادگی، قابل فهم بود. آنها متذکر می‌شدند که هر چه درباره آن فیلم‌ها و کاراکترها می‌خواستند بگویند، گفته‌اند و دیگر نکته قابل توجهی برای مطرح کردن نمانده است. فراموش نکنیم که در پایان قسمت سوم متریکس که در سال ۲۰۰۳ اکران شد، کاراکتر اصلی یعنی نئو با بازی کیانو ریوز خود را فدا کرده بود تا انسان‌ها از اسارت موجودات ماشینی انسان‌نما رهایی یابند و ترینیتی هم که از شخصیت‌های اصلی فیلم بود به کل مرده و از گردونه خارج شده بود. با این حال وقتی استودیوی وارنر تأکید کرد که چه با واچوفسکی‌ها و چه بدون مشارکت آنها قسمت چهارم متریکس را به هر قیمت خواهد ساخت، یکی از واچوفسکی‌ها (لانا) به نمایندگی از هر دو نفر در این پروژه اجباری حاضر شد و اداره امور را در دست گرفت و این چنین بود که «متریکس ۴» هم بر پرده‌های نقره‌ای نشست. این فیلم بیش از آنکه ادامه‌ای بر اتفاقات سه فیلم قبلی باشد (که واچوفسکی‌ها همچنان معتقدند ادامه‌ناپذیر است) یک جمع‌بندی کلی و دوباره‌سازی متریکس و به قول غربی‌ها یک Reboot است و به همین سبب نیز اطلاق عنوان «احیاهای متریکس» به این فیلم کار بامسمایی به‌نظر می‌رسد. تردیدی وجود ندارد که فیلم تازه‌ای از هر دو قسمت دنباله‌ای قبلی که برای فیلم نخست ساخته و در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ اکران شدند، ضعیف‌تر و با جاه‌طلبی اندک‌تر است و اگر در آن دو فیلم تلاش می‌شد با تزریق سرعت هرچه بیشتر به ماجراها مغز بینندگان مسحور شود و آنها سرسام بگیرند و کمبودهای احتمالی را نبینند، در مورد فیلم اخیر چنین نیست و خلاقیت‌های درجه اول و هر نوع حلاوت و نوآوری بارز در فیلم، غایب به نظر می‌رسد. درنهایت این نیز بدیهی می‌نماید که نسخه جدید کمتر از قبلی‌ها فروخته و گیشه‌ای ضعیف‌تر داشته باشد. البته لانا واچوفسکی و همکارانش اضافه بر احیای نئو (ریوز)، ترینیتی (کری آن ماس) را هم از ورطه مرگ به درون گستره زندگی بازگردانده‌اند و زنده کردن مردگان در مورد مأموران ماشینی و غیرانسانی یعنی اسمیت و مورفئوس هم اعمال شده است، هرچند به بازیگران تازه و جوان‌تری برای ایفای این نقش در قیاس با سه فیلم قبلی روی آورده شده است.
بزنگاه‌های تازه اما مغشوش
شاید بهتر بود به جای جوان نگه‌داشتن چهره کیانو ریوز که به مدد گریم مفصل و جلوه‌های ویژه صورت گرفته، او را با شرایط و قیافه امروزش که مردی با ۵۷ سال سن است، به نمایش می‌گذاشتند و این استدلال منطقی پشتوانه این کار بود که وی طبعاً با گذشت بیست سال از اتفاقات سه فیلم نخست باید هم چنین سر و وضعی داشته باشد. آغاز سیاست‌هایی بجز این سبب شده که نه فقط نئو و دنیای او تازه‌تر و آینده‌نگرتر از سه فیلم نخست جلوه نکند، بلکه همه چیز غیرعقلایی‌تر، رنگ پریده‌تر و کهنه‌تر به نظر برسد. به واقع کیفیت و داستان قسمت چهارم متریکس دلیل و سند تازه‌ای در این خصوص است که خواهران واچوفسکی حق داشتند که با ایده تهیه فیلمی جدید از روی متریکس مخالفت کنند و این امر را مضر بدانند. اینک خیلی‌ها که این فیلم را در تماشاخانه‌های بزرگ در امریکای شمالی و اروپا می‌بینند و یا با استفاده از VOD و دانلود فیلم روی سایت‌های رسمی به تماشای آن می‌نشینند با خود زمزمه می‌کنند که‌ ای کاش نئو را زنده نمی‌کردند و به سوی این بزنگاه‌های تازه و مغشوش سوق نمی‌دادند و اجازه می‌دادند که او مرده و بدون جان بماند.
اگر مایل باشید از موضوع و اتفاقات «متریکس ۴» باخبر شوید، باید بگوییم رویدادهای این فیلم نوعی ادغام المان‌ها و ماجراهای قبلی این سری فیلم‌ها با رخدادهایی است که سازندگان قسمت چهارم آن را طراحی کرده‌اند و البته لبریز از کلی گویی و ابهام و چیزهای سطحی و بعضاً کودکانه است.
از یک‌سو کاراکتر توماس اندرسون یا همان «نئو» را در حالی می‌بینیم که بسختی می‌تواند خود را جمع و جور کند و از جانب دیگر مورفئوس که ایفای نقش‌اش نه با لارنس فیشبرن بلکه با یحیی عبدل متین است به اندرسون توصیه می‌کند راهی را برود که سایر اطرافیان او رفته‌اند و آن، تقویت حافظه و جوارح خود با مصرف قرص‌های ویتامینی است که به رنگ آبی هستند و در قسمت‌های قبلی متریکس هم استفاده وسیع از آنها مشاهده شده بود. هنوز تکلیف این قضیه و مسیر حرکت یک هرج و مرج‌گرای سایبری به نام باگز (با بازی جسیکا هنویک) مشخص نشده، نئو باید تصمیم‌های بزرگی بگیرد ولی انتخاب راهی که این بار از استهلاک مجدد وی توسط نیروهای بدخواه جلوگیری کند برای او سخت‌ترین کار است و البته فیلمسازان نمی‌گویند که همه این کاراکتر‌ها وقتی در یک مسیر قرار می‌گیرند، چه چیزی را جست‌وجو می‌کنند و هدف غایی‌شان چیست.
کم‌سو شدن نشانه اصلی فرانچیز
رنگ سبز که نشانه اصلی وجودی سه فیلم قبلی متریکس بود، در نسخه جدید به کمترین میزان مورد استفاده قرار گرفته حال آنکه کاراکترهای نئو و ترینیتی و حرکت‌شان به سوی یک ابدیت موهوم در سایه غلبه نسبی‌شان بر موجودات ماشینی و روبات‌های انسان‌نما در پس‌زمینه چنین رنگی و سوسو زدن دائمی آن تبدیل به مهم‌ترین وسیله شناسایی متریکس و وجه تفکیک آن از سایر کارهای ساینس فیکشنی طی تمامی این سال‌ها شده بود. این‌بار به رغم درخشش یحیی عبدل متین آدم بدهای قصه و کسانی که مثل نئو می‌توانند روی دیوار کج هم به چابکی حرکت و مثل آدم‌های فضایی طی طریق کنند، رنگ و نمای گذشته را ندارند و بینندگان دل‌شان برای مأمور اسمیت که دائماً با وسعت تکثیر و از یک نفر تبدیل به ۱۰۰ نفر می‌شد، به‌شدت تنگ می‌شود. این فقط تکراری بودن سوژه اصلی نیست که سبب شده بینندگان جای هوگو ویوینگ با آن چانه مکعبی را در نسخه تازه متریکس خالی ببینند بلکه حتی به لحاظ فنی هم که همیشه فقط قوت بزرگ این فرانچیز بود، فیلم‌های کمیک استریپی سه دهه اخیر به مرزهایی رسیده‌اند که نسخه جدید متریکس به وضوح مقابل‌شان کم آورد.

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونه‌است»

سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *