معرفی فیلم/«مرد آزاد» ؛پلی به مکتب فرانکفورتی‌ها

ادمر

سایت بدون – در عصر امروز ،هوش مصنوعی تقریبا بیشتر فیلم‌های علمی – تخیلی را قبضه کرده است و ما هر بار شمایل جدیدتری از آن را می‌بینیم و این روند رفته‌رفته پررنگ‌تر می‌شود، روندی که ربات‌ها دارای حس و درک شده و کاملا به انسان تبدیل می‌شوند پس نابود کردن و اذیت و آزار آن‌ها فرقی با انسان آزاری ندارد که موضوع اصلی و فرعی تعداد بی شماری از سریال‌ها و فیلم‌های علمی- تخیلی نسل امروز شده است. این بار قرار است به دل یک بازی رایانه‌ای برویم و در عین لذت بردن از فضای بازی، رنگ و بویی واقعی به آن بدهیم. فیلم سینمایی «مرد آزاد» Free Guy 2021، داستان لوپی است که خودآگاه می‌شود و این شروع داستان است.

«گای» با جرقه عشقی که در وجودش روشن می‌شود از روتین برنامه‌ای که برایش کدنویسی شده بود خارج شده و تجربه چیزهای جدید شروع زندگی واقعی او می‌شود و این تقابل عجیبی با نظریه فرانکفورت دارد که جلوتر به چطور و چرای آن می‌رسیم. ابتدا اجازه بدهید از کلیات فیلم بگوییم که نمی‌توان آن را عالی دانست اما کاملا سرگرم‌کننده است و فضای آن طوری طراحی شده که حتی اگر اهل بازی‌های رایانه‌ای نباشید هم لذت خواهید برد. می‌توانم فضای فیلم را شبیه به فیلم سینمایی 
«جریان اصلی» محصول سال۲۰۲۱ معرفی کنم اما جذاب‌تر و هدفمندتر از آن.
 به نظر می‌رسد موضوعی که فیلم سینمایی فری گای را به‌عنوان یک فیلم تخیلی و فانتزی نجات می‌دهد ایده فرانکفورتی آن است که خودآگاه یا ناخودآگاه هدفمندی بالایی را ایجاد کرده است، اینکه می‌گویم عمدی یا سهوی به این دلیل است که معتقدم ممکن است کارگردان یا نویسنده بعد از ساختن اثر، چیزی را در آن کشف کنند که برای آن برنامه‌ای نداشتند. رییس بدجنس یک فضای بازی ایده جدیدی نیست و ما او را از فیلم پینوکیو بارها و بارها تجربه کردیم، درکل می‌توان گفت فضای واقعی فیلم حرف جدیدی ندارد و بهتر است مستقیم به سراغ لوپ‌های بازی برویم.
 
جهان تحت کنترل است
برسیم به قالب فیلم که منطبق بر ایده فرانکفورتی است. چیزی که هربرت مارکوزه، مارکس هورکهایمر، تئودور آدرنو و دیگر فرانکفورتی‌ها به آن باور دارند این است که جهان تحت کنترل است؛ جهانی که ازسوی سرمایه‌داران از طریق هژمونی رسانه براساس منافع خود کنترل می‌شود. یعنی سرمایه‌داران منافع خود را از طریق رسانه به‌صورت نرم و قابل‌قبولی به ذهن توده مردم تزریق می‌کنند؛ نظریه‌ای که مارکس مطرح کرد و در مکتب فرانکفورت شکل کامل‌تری به خود گرفت و به نئومارکسیسم تبدیل شد. فرانکفورتی‌ها موسیقی، هنر، مد و کلا سبک زندگی را یک پکیج فرهنگی معرفی کردند که این پکیج از طریق سرمایه‌داری و وابسته به منافع آن‌ها در اختیار توده مردم قرار می‌گیرد و باور داشتند که کمترین آسیب این پکیج حاضر و آماده، مرگ خلاقیت توده است. برگردیم به فیلمنامه، شخصیتی که هر روز از خواب بیدار می‌شود یکی از لباس‌هایی که هیچ تنوعی در آن‌ها نیست انتخاب می‌کند و قهوه‌ای با طعم مشخص و غیرقابل تغییر را می‌نوشد و از جملات مشخص‌شده استفاده می‌کند و به سرکار مشخصی می‌رود. در خیابان‌هایی که از آن می‌گذرد اتفاقات عجیب می‌افتد، در محل کارش که بانک است هر روز دزدی می‌شود و دائما انفجارهای عجیب رخ می‌دهد و اطرافیانش می‌میرند اما برای او یک روتین است و تعجبی ندارد. درواقع او یک کاراکتر است که ازسوی طراحان بازی کنترل می‌شود و زندگی او همان کدهایی است که طراحان بازی برای او نوشته‌اند. از نظر مکتب فرانکفورت، این کدها حکم پکیج فرهنگی را دارند که دراختیار توده قرار می‌گیرد. اگر از دریچه فرانکفورت نگاه کنیم، گویی زندگی توده مردم، یک بازی است و سرمایه‌داران، طراحان این بازی هستند که باورش خیلی تلخ است.
 
گای، واقعیت را بازی می‌کند
حالا نوبت بیدار شدن است، نوبت تغییردادن این رویه و به‌هم‌زدن روتین روزانه است. «گای» عینکی که واقعیت را نشان می‌دهد بر چشم می‌زند و چیزهایی را می‌بیند که قبل از آن ندیده بود. پس تصمیم می‌گیرد متفاوت از قبل زندگی کند و بعد از این، گای روتین قدیمی نیست اما این تغییر راحت نیست چراکه از طرفی کدهای تغییر آن دست طراحان بدجنس است و از طرفی دوستان و اطرافیان او حاضر نیستند این قانون را بشکنند و عینک واقعیت را به چشم بزنند و ترجیح می‌دهند در همان نادانی بمانند. گای با اطرافیان خود فرق می‌کند و همین تفاوت او را قهرمان می‌کند. او دنبال واقعیت است درحالی‌که لوپ‌های دیگر ترجیح می‌دهند همان مسیر همیشگی زندگی خود را داشته باشند.
با این توضیحات به این نتیجه می‌رسیم که شاید فری گای به ما می‌گوید که نترسیم و فراتر از موسیقی و مد و کتاب‌هایی برویم که به ما پیشنهاد می‌شود تا خلاقیت‌مان بیش‌ازپیش تقویت شود اما اگر از چشم فرانکفورتی‌ها نگاه کنیم یعنی ایده پکیج فرهنگی را درست و پایه فرض کنیم که زندگی یک روتینی است که باید آن را دور بزنیم؛ چطور اطمینان کنیم که از خلاقیت‌های جدید یک پکیج دیگر نمی‌سازند؟ مثلا سراغ ساخت یک نوع موسیقی با سبک جدید می‌رویم و این سبک، به منافع سرمایه‌داران تبدیل می‌شود و وارد پکیج فرهنگی آن‌ها می‌شود، این اتفاقی است که در فری گای درحال رخ‌دادن بود اما از طریق طراحان اصلی گای شکست خورد. باوجوداین اگر قرار باشد مفهومی از فری گای بردارم ترجیح می‌دهم این را یک باور درست بدانم که زندگی یک بازی است و اگر خلافکاری، مسیر پیشرفت را باز می‌کند و باعث کسب امتیاز می‌شود، کارهای خوب، انسان را به قهرمان تبدیل می‌کند و همین یک مفهوم درست از این فیلم برای من کافی است.

به نظر می رسد موضوعی که فیلم سینمایی فری گای را به‌عنوان یک فیلم تخیلی و فانتزی نجات می‌دهد ایده فرانکفورتی آن است که خودآگاه یا ناخودآگاه هدفمندی بالایی را ایجاد

مطلب پیشنهادی

ریشه و داستان ضرب المثل «کف دست مو نداره»

سایت بدون – این ضرب‌المثل به طور غیرمستقیم به شرایطی اشاره دارد که فرد هیچ‌چیز …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *