رمان «پس از بیست سال» درباره سلیم بن هشام است که فرزند یکی از یاران علی (ع) در یمن بوده و ابتدا در گروه یاران معاویه قرار داشته اما با گذشت سالها، خود را به سپاه امام حسین (ع) میرساند.
به راستی چرا حسین را کشتند؟ اینرمان تلاشی است برای یافتن پاسخ این پرسش. رمانی که از کربلا آغاز میشود و با یک چرخش زمانی به روزگار خلافت خلیفه سوم و حکمرانی معاویه در شام میرود و دسیسههای پسر هند را به خواننده نشان میدهد.
نویسنده با این داستان کوتاه ششصفحهای به صید مخاطب میپردازد و سپس مخاطب را به ۲۵-۲۰ سال قبل برمیگرداند و به روایت چگونگی بالندگی سلیم در دل دشمن علی علیهالسلام و زمینههای پیوستن او به مولایش و حوادث و جریانات مختلف زندگی او میپردازد.
رمان «پس از بیست سال» رمانی است که توسط سلمان کدیور تالیف شده است و حجمی بالغ بر ۷۰۰ صفحه دارد. این رمان روایتی است تاریخی در صدر اسلام که از دوران امام علی(ع) آغاز و به پس از حادثه عاشورا ختم میشود.
سلمان کدیور در رمان تحسین شده «پس از بیست سال» تلاش کرده تا این پرسش را پاسخ بدهد و مخاطب را در معرض جوابهایی برای این سوال قرار دهد. پرسشی که آخرین کلمات رمان سترگ او است و کتاب با آن به کار خود پایان میدهد. رمانی که از کربلا آغاز میشود و با یک چرخش زمانی به روزگار خلافت خلیفه سوم و حکمرانی معاویه در شام میرود و تصویری از آن روزگار در کنار دسیسهها و کلکهای «پسر هند» را به خواننده نشان میدهد که چگونه برای حفظ قدرت دست به هر توطئه و حیلهای میزده تا بتواند دو روز بیشتر بر مسند حکومت شام بنشیند. در واقع کدیور در این اثر ریشه و پاسخ پرسش پایانی خود را در سالهایی میداند که راحتطلبی و زیادهخواهی خواص زمینه پدید آمدن انحراف در جامعه اسلامی را دامن زد.
کدیور در این رمان ۷۵۰ صفحهای خواننده را به کوچه پس کوچههای شام میبرد. کوچههایی که در آن جوانان شامی که روزگاری رومیان بر آنها مسلط بودند، حالا در روزگار اسلام به همان اعمال و رفتارهایی مشغول هستند که سابق بودند و تمام اینها از دولت حکومت بنیامیه است که برای حفظ قدرت و البته نابود کردن آثار اسلام، اسلامی اموی را ترویج کردند و آنها را از معارف ناب دینی دور نگه داشتند. معارفی که منبع و سرچشمه آن ۲۵ سال خانهنشین بود ولی توسط معاویه و خاندانش چنان تبلیغاتی علیه حقیقت او صورت گرفته بود که هیچکس تصور نمیکرد که اسلام علی(ع) همان اسلام محمد(ص) است تا جایی که برخی در زمان شهادت مولای متقیان در محراب مسجد کوفه، گفتند «مگر علی نماز میخوانده؟» و این کاری است که کدیور در رمانش انجام داده و تصویری از روزگار خلافت عثمان برمسلمین و حکمرانی معاویه بر شام را نشان میدهد و در واقع سراغ ریشههای انحراف در امت اسلام رفته که زمینه به قتل رساندن سبط پیامبر را فراهم کرد.
کتاب با ملاقات سلیم و برادرش زید در شب عاشورا، در چادر و خرگاه زید آغاز میشود. سلیم در سپاه امام حسین علیهالسلام است و زید جزء سرکردگان سپاه یزید. زید از عبیدالله بن زیاد برای برادرش اماننامه گرفته است.
سلیم ضمن پوزخند به برادرش و به سخره گرفتن او هنگام جدایی، پسر برادرش محمد را در آغوش میکشد و آرام در گوش او زمزمه میکند مبادا فردا دست به کاری بزند که در دنیا و آخرت از آن شرمگین باشد و به او هشدار میدهد که فقط تا سپیده صبح فرصت درک حقیقت را دارد؛ هشداری که باعث پیوستن محمد به یاران کم تعداد امام حسین علیهالسلام و شهادت همراه با امام میشود.
سلیم از کمترین فرصت همانند مولایش حسین علیهالسلام برای تبیین سره از ناسره و تعریف از حق استفاده میکند. نویسنده با این داستان کوتاه ششصفحهای به صید مخاطب میپردازد و سپس مخاطب را به بیست، بیستوپنج سال قبل برمیگرداند و به روایت چگونگی بالندگی سلیم در دل دشمن علی علیهالسلام و زمینههای پیوستن او به مولایش و حوادث و جریانات مختلف زندگی او میپردازد.
کتاب با خردهپیرنگهایی که نویسنده، چاشنی اثر میکند، به پیش میرود؛ خردهپیرنگهایی که به شناخته شدن و شخصیتپردازی قهرمان اصلی رمان، کمک شایانی میکند. مخاطب با محوریت سلیم، قهرمان رمان، هم به شام وارد میشود و از اوضاع اجتماعی، سیاسی آن دوران از خلافت عثمان مطلع میشود و هم در زمره یاران علی علیهالسلام در میآید. در فصل آخر باز به اول باز میگردیم و روز عاشورا و هنگامه شهادت یاران حسین علیهالسلام و سلیمِ همراه با آن امام را نظارهگر هستیم.
شخصیتی فرضی که زاییده تخیل کدیور است، زمینهای میشود تا نویسنده نقبی به دل تاریخ بزند و از دو سو، طرفین حق و باطل را با زبانی دراماتیک و جذاب بیان کند: یکی از جهت حاکم منحرف از اسلام، یعنی معاویه که اطرافیان فرصتطلب و سالوسبازی چون مروان بن حکم و عمرو عاص او را احاطه کردهاند که در عین اینکه میدانند حاکمشان بر حق نیست، ولی برای کسب منافع دنیوی و پر کردن جیبهای گشادشان از خزانه شام، مجیز معاویه را میگویند؛ طرف دیگر، علی علیهالسلام است که ذرهای از حق و انصاف پا فراتر نمیگذارد و فدائیانی دارد که تمامقد و با استفاده از همه امکانات، گرد شمع وجود او میچرخند.
نویسنده با انتخاب زاویه دانای کل که بهتناسب داستان به اولشخص مفرد هم تبدیل میشود، روند نضج و رشد شخصیت جوانی را که در میان دشمنان علی علیهالسلام است و تبدیل او به فردی مخلص و فداکار، به تصویر میکشد. سلیم که فرزند یکی از یاران علی علیهالسلام در یمن است و به طمع مال و ثروت معاویه به او پیوسته است و خود نیز از سران سپاه معاویه در جنگ با رومیان میشود، به واسطه مهر مادری و نقش ویژه مادر و مواجهه با ابوذر هنگام تبعید به شام و مواجهه با مالک اشتر، از معاویه و پدر و در برههای حتی از همسر عقدیاش میگذرد تا در صف یاران امیرالمؤمنین علیهالسلام خدمت کند.
سلیم پس از شهادت امام، پس از بیست سال در زمره یاران امام حسین علیهالسلام به شهادت میرسد و حتی میتواند پسر برادرش، زید را نیز به سمت کاروان کوچک امام حسین علیهالسلام بکشاند و جزء فداییان حسین علیهالسلام در نبرد نابرابر حق و باطل در کربلا قرار دهد. همسرش نیز سرانجام همراه با بانو زینب سلامالله علیها به اسارت میرود و در قالب اسیر، به موطن خود شام برمیگردد.
سلیم بن هشام که حیات خود را (به واسطه نقل مادرش) مدیون امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میداند، به سبب همراهی پدرِ از امام جداشدهاش که به معاویه پیوسته و از یاران اوست، در عنفوان جوانی از یاران و فرماندهان جنگی معاویه بهحساب میآید و در جنگ با رومیان از فرماندهان پیروز و سرفراز اوست.
او با دختر ذوالکلاع، روحانی مفتی دربار معاویه ازدواج میکند. سلیم بهرغم همراهی با معاویه به سبب محبت و علاقهای که از طرف مادرش نسبت به امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در جانش مینشیند و به سبب مواجههاش با ابوذر در هنگام تبعیدش در شام و دسیسهچینیهای امثال مروان بن حکم و عمروعاص، به تدریج از معاویه گسسته میشود تا اینکه از شام میگریزد و به کوفه پناه میبرد. حال پس از بیست سال، او به همراه همسرش در رکاب امام حسین علیهالسلام در کربلاست.
عالی بود