سایت بدون – کندو کاو در زندگی سیاستمداران و دیکتاتورهای بزرگ تاریخ جهان برای خیلیهایمان کار جالبیست. دانستن اینکه چه بر آنها گذشته که باعث شده به این نقطه برسند خالی از جذابیت و نکات آموزنده نیست.
اما ما قصد نداریم شما را با زندگی آنها آشنا کنیم. بلکه قصد داریم کتابی را به شما معرفی کنیم که نویسنده آن سروقت نقطهای کمتر دیده شده در زندگی این افراد رفته است: « زنان »
دایان داکرت روزنامهنگار و تاریخپژوه بلژیکی و نویسنده کتاب «زنان دیکتاتورها» که عمده شهرتش را برای همینکتاب و پژوهشهایش درباره زنان و موضوعات فمینیستی به دست آورده، در این کتاب با نگاهی زنانه زندگی دیکتاتورها و سیاستمداران تاریخ را واکاوی کرده است. اینکتاب خاطرات زنانی را در بر میگیرد که با موسولینی، لنین، استالین، مائو، هیتلر، صدام حسین و بنلادن زندگی کردهاند.
کتاب «زنان دیکتاتورها» روایتی از زندگی خصوصی بعضی دیکتاتورهای تاریخ است؛ البته از منظر ارتباطات آنان با زنان. چه زنانی در زندگی این دیکتاتورها موثر بودهاند؟ کدام یک مسیر زندگیشان را تغییر دادهاند؟ این اربابان جنایتکار تاریخ کجا جنایاتی در حق زنان مرتکب شدهاند؟ به چه هرزگیهایی تمایل داشتهاند؟ و درنهایت جایگاه زنان در زندگی این گروه کجا بوده است؟ دیکتاتورهایی نظیر هیتلر، استالین، مائو، لنین، موسولینی، صدام و بنلادن. بعضی نکاتی که در این کتاب مطرح میشود، بسیار قابل تأمل و بدیع است؛ ازجمله اینکه مثلا بیشترین نامههای عاشقانه را تا به حال در سراسر جهان زنان برای آدولف هیتلر نوشتهاند. البته هیتلر به هرزگیهای اینچنین اعتیاد نداشت و چندان تمایلی هم به پاسخ نداشت، اما از آنسو، زندگی صدام را میبینیم که پر است از نگاه تیره، چرک و خودمحور نسبت به زنان. صدام در طول زندگی خود با دو زن ازدواج کرد؛ ساجده و سمیرا. اما هیچ میدانید دومین زن رسمی او نوعی تعدی به زندگی شخصی یکی از افسرانش بود؟ دایان داکرت در این کتاب با نوعی شیوه روایی داستانی، تلاش میکند واقعیتهای زندگی خصوصی این چهرههای شرور تاریخی را از دل جملات و مصاحبههای مختلف بیرون بکشد و فصل به فصل ارایه کند. مطالعه این کتاب شما را از خواندن گزارشهای مختلف و متعدد درباره زندگی خصوصی دیکتاتورها و ارتباطات آنان با زنان بینیاز میکند، چراکه تمام اطلاعات در فصلهای مختلف جمع شده است.
در بخشی از کتاب آمده است: این دیکتاتورها زود فهمیدند که بدون حمایت زنان، بدون شریک کردن آنان در سرنوشتشان، برای دستیابی به قدرت نمیتوانند شانسی داشته باشند. زنانی که به رغم نامهای متفاوت یک وجه مشترک دارند: میتوانند به صورت غیر رسمی بر همه چیز، حتی امور حکومتی- تا جایی که به آنها اجازه داده میشود- تأثیر بگذارند.
گاه حکومت در دست همین آموزگارانی میچرخید که تا دم مرگ دیکتاتورها را همراهی میکردند. دیکتاتورها وحشی، خشن، ستمگر و مبتذل بودند. با این حال زنان آنها را دوست داشتند. حتی اگر با رقبای بیشمارشان به آنها خیانت کرده باشند. آنها در قربانگاه حرص وحشیانه دیکتاتورها به سیاست، قربانی میشدند. در عین حال آنان را همراهی میکردند، از آنها انتقاد میکردند، بازداشت میشدند و باز ثابت قدم بودند؛ زیرا به دیکتاتورها قوت قلب میدادند؛ زیرا دیکتاتورها به آنها احتیاج داشتند.
اصل کتاب زنان دیکتاتورها در دو جلد و به زبان فرانسه منتشر شد. در جلد نخست، نویسنده به زندگی شخصیتهایی مانند موسولینی، لنین، استالین، سالازار، بوکاسا، مائو، چائوشسکو و هیتلر میپردازد و در جلد دوم بر زندگی شخصیتهایی همچون کیم جونگایل، فیدل کاسترو، صدام حسین، معمر قذافی، بن لادن و… تمرکز داشته است.
متنی که خواننده در کتاب چاپشده به زبان فارسی با آن روبهروست شرح زندگی هفت تن از این شخصیتهای تاریخی یعنی موسولینی، لنین، استالین، مائو، هیتلر، صدام حسین و بن لادن است که گزینش شده و در یک جلد به چاپ رسیده است.
قسمتی از کتاب زنان دیکتاتورها:
صدام عادت داشت سخنرانیهای آتشین کند؛ بهخصوص در کنفرانسهایی که به مناسبت زنان برگزار میشد، مردان را تشویق میکرد به اینکه به زنانشان احترام بگذارند و نیازهای آنها را نصبالعین خود قرار دهند. یک روز بهطور سرزده به دفتر استانداری رفته بود. او فرد چاق و کثیفی بود. ریش خود را نمیتراشید و دندانهایش را مسواک نمیزد! صدام او را بهشدت مجازات کرد. آنجا از همه به صورتی رسمی خواست که ریشهایتان را بزنید و مسواک کنید. به فکر همسرانتان باشید. زنان عراقی نمیتوانند چنین جانورانی را تحمل کنند!
تمام کادرهای حزبی باید این امور را رعایت میکردند. آنها باید فرامین نظام و از جمله دستورات صدام را مو به مو اطاعت میکردند. صدام همان استاندار چاق را وادار کرد ۳۰ کیلوگرم وزن کم کند. خودش هم ده کیلو وزن کم کرده بود. گاه توصیههای دکتر حسین! از اینها فراتر میرفت. یکبار در تلویزیون گفته بود: «اگر مردی بوی عرق بدهد، نباید در نشستی یا اجتماعی خانوادگی شرکت کند. باید هر روز حمام برود. زنان باید روزی دوبار استحمام کنند. اگر زنی مسواک کردن را بلد نیست باید از انگشتانش برای این کار استفاده کند و دندان و دهانش را بشوید.»
اما همین صدام وقتی به قدرت رسید (یعنی از معاونت ریاست جمهوری به ریاست جمهوری) افکار مترقیانه سابق خود را فراموش کرد و برابری حقوق زن و مرد را از یاد برد. یکبار گفته بود: «زن باید تسلیم شوهرش باشد، چون این مرد است که حرف آخر را میزند. اوست که مسئولیت خانه را برعهده دارد و پدر خانواده است.»
در دوران ریاست جمهوری، صدام به مردی محافظهکار تبدیل شد که میگفت: «اگر مردی در ارتش برجسته میشود، یک زن هم در خانواده و تربیت فرزندان است که برجسته میشود. این هر دو برای جامعه اساسی و مهم است.»
صدام حسین به هدفش رسید و روز ۱۶ جولای ۱۹۷۹، پس از برکناری احمد حسنالبکر به ریاست جمهوری عراق رسید.
در بخشی از اینکتاب که مربوط به هیتلر میشود و با عنوان «آدولف هیتلر و زنان» چاپ شده، میخوانیم:
نگرانیهای آندوشیزه با توجه به دیگر ماجراهای عاشقانه هیتلر کاملا بهجا بود. از پاییز سال ۱۹۲۷ در عمل با تنها زنی زندگی میکرد که به قول خودش: «میدانست چگونه باید با چشمهایش بخندد.» آنزمان آنجلیکا راوابال دختر خواهر نوزده سالهاش به او ملحق شد تا در آپارتمان جدیدش در مونیخ زندگی و درس پزشکی بخواند. شاید این بهانهای بود تا از مادرش فاصله بگیرد. پدرش زمانی مرد که او تنها هشت سال داشت. مادرش معلمی بود با اراده پولادین که زندگی آن دختر را چنان مدیریت میکرد که گویی او هنوز یک کودک خردسال است. این جابهجایی بهسرعت صورت گرفت و کوچکی آنجلیکا موجب شد تا او از درس پزشکی کنده شده و تصمیم بگیرد در کنار داییاش آدولف یا «الف» بماند. نخستین دیدار بین آنها سهسال پیش صورت گرفته بود. یعنی سال ۱۹۲۴ در زندان لاندسبرگ که به همراه برادر و مادرش به ملاقات او رفته بودند. آنزمان تنها شانزده سال داشت. هیتلر در او نوجوانی شاد و تپل میدید که بعدها احساس کرد جایش در زندگی او خالی است.