معرفی کتاب/شازده کوچولو؛ روایت اهلی کردن و راهنمای پیدا کردن دوست

سایت بدون – در دنیایی که آدم بزرگ ها آن را تحمل ناپذیر کردند، آن هایی که هنوز دلشان در آرزوی یک گل می تپد و می توانند با رنگ موهایشان یک روباه را اهلی کنند ، شازده هستند ، شازده های کوچک …آنتوان دوسنت اگزوپری در درون آن صحرای بی آب و علف یکی از انسانی ترین کتاب های ادبیات جهان را نوشته است. کتابی کم حجم اما دارای مفاهیمی به شدت مهرجویانه …این کتاب یک راهنمای بزرگ برای همه آن هایی است که به دنبال دوست می گردند.

سال ۱۹۳۵، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان‌جا فرودآمد.

همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام، پس از فرود در بیابان با پسر کوچکی آشنا می‌شود. پسرک به خلبان می‌گوید که از اخترکی دوردست می‌آید و آنقدر آنجا زندگی کرده که روزی تصمیم می‌گیرد برای اکتشاف اخترک‌های دیگر خانه را ترک کند. او هم‌چنین برای خلبان از گل سرخ محبوبش می‌گوید که دل در گرو عشق او دارد، از دیگر اخترک‌ها تعریف می‌کند و از روباهی که او را این جا، روی زمین، ملاقات کرده است.

خلبان و شازده چاهی را می‌یابند که آنها را از تشنگی نجات می‌دهد اما در نهایت شازده کوچولو خلبان را در جریان تصمیم خود قرار می‌دهد و می‌گوید تصمیم گرفته به اخترک خانه‌اش بازگردد. این اثر از معروف‌ترین داستان‌های کودکان و سومین داستان پرفروش قرن بیستم در جهان و همچنین یکی از پرفروش ترین کتاب های تمام دوران ها است. در این داستان اگزوپه‌ری به شیوه‌ای سورئالیستی به بیان فلسفه خود از دوست داشتن و عشق و هستی می‌پردازد.

او طی این داستان از دیدگاه یک کودک که از سیارکی به نام ب۶۱۲ آمده، پرسشگر سوالات بسیاری از آدم‌ها وکارهای آن‌ها است. این اثر به بیش از ۱۵۰ زبان مختلف ترجمه شده‌ و مجموع فروش آن به زبان‌های مختلف از دویست میلیون نسخه گذشته‌است.

این رمان با بیان ساده و به ظاهر کودکانه به بیان عمیق ترین آموزه های اخلاقی و فلسفی می پردازد

می گویند کانسوئلو، همسر سنت اگزوپری الهام‌بخش گل شازده کوچولو بود. آنتوان و کانسوئلو رابطه بی‌ثباتی داشتند و اغلب اوقات دور از یکدیگر زندگی می‌کرد. اما کانسوئلو همیشه منبع الهام او باقی ماند. همانطور که سنت اگزوپری کانسوئلو را نزدیک به قلبش نگه می‌داشت، شازه کوچولو از گلش محافظت می‌کرد. اگرچه شازده کوچولو در سفرش با گل‌های دیگری مواجه می‌شود (در مورد سنت اگزوپری با زنان دیگر) روباره به او یادآوری می‌کند که گلش برایش منحصر به فرد است زیرا «برای همیشه مسئول چیزی می‌شوی که اهلی‌اش کردی.»

«شازده کوچولو» اولین بار در سال ۱۹۴۳ به زبان‌های فرانسوی و انگلیسی در ایالات متحده منتشر شد. با توجه به دیدگاه‌های سیاسی جنجالی او، کتاب‌های اگزوپری به راحتی در کشورش فرانسه اجازه انتشار نمی‌یافت. و تا زمان آزادی فرانسه این کتاب در زادگاه اگزوپری در دسترس نبود.

اولین ترجمه شازده کوچولو مربوط به سال ۱۳۳۳ و توسط شادروان محمد قاضی و مستقیما از روی متن فرانسه انجام شد. مترجمان زیادی این شاهکار ادبی را در طول این شصت سال ترجمه کرده‌اند. زنده‌یاد احمد شاملو، زنده‌یاد ابوالحسن نجفی و مصطفی رحماندوست از آن جمله‌اند. به‌نظر می‌رسد هنوز هم بتوان هر ساله منتظر ترجمه‌ی جدیدی (از نوع دست دوم – ترجمه از روی ترجمه انگلیسی کتاب) از این کتاب باشیم.

درباره نویسنده

آنتوان دوسنت اگزوپری در سال ۱۹۰۰ میلادی به دنیا آمد و ۴۴ سال بیشتر زندگی نکرد، اما در طول همین عمر کوتاهش نیز آثاری از خود به جای گذاشت که نام او را برای همیشه در تاریخ جاودانه خواهد کرد. «شازده کوچولو» اثری ویژه در ادبیات و از پرتیراژترین و پرفروش‌ترین کتاب‌ها در سراسر جهان به شمار می‌رود.

«آنتوان دو سنت اگزوپری» نویسنده «شازده کوچولو»، فقط یک نویسنده نبود. او علاوه بر نویسندگی در حرفه‌های دیگری مانند خلبانی و خبرنگاری هم تبحر داشت و به غایت ماجراجو بود. همین ماجراجویی و توانایی‌اش در داستان‌نویسی و خلبانی سبب شد پرواز به مولفه اصلی داستان‌هایش تبدیل شود.

آنتوان دو سنت اگزوپری فرزند سوم ژان دو سنت‌اگزوپری بود و در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۰۰ در شهر لیون به دنیا آمد.پدر و مادر او اهل لیون نبودند و در آن شهر نیز سکونت نداشتند، بنابراین تولد آنتوان در لیون کاملاً اتّفاقی بود. چهارده سال بیشتر نداشت که پدرش مرد و مادرش به تنهایی نگهداری و تربیت او را به‌عهده گرفت.

در ۱۹۱۴ برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. آنتوان در دوران تحصیل در دبستان و دانشکده، گاهی ذوق و قریحه شاعری و نویسندگی خود را با نگاشتن و سرودن می‌آزمود و اغلب نیز مورد تشویق و تقدیر دبیران و استادانش قرار می‌گرفت. در سال ۱۹۱۷ تنها برادرش فرانسوا به بیماری روماتیسم قلبی درگذشت و بار مسئولیت خانواده یکباره به گردن او افتاد.

اگزوپری قصد داشت به خدمت نیروی دریایی درآید، امّا موفّق نشد به فرهنگستان نیروی دریایی راه یابد. به همین دلیل او در ۲۱ سالگی به‌عنوان مکانیک در نیروی هوایی فرانسه مشغول به کار شد و در مدّت دو سال خدمت خود، فن خلبانی و مکانیک را فراگرفت، چنان که از زمره هوانوردان خوب و زبردست ارتش فرانسه به شمار می‌رفت.

در سال ۱۹۲۳ بعد از اتمام خدمت سربازی قصد داشت به زندگی معمولی خود بازگردد و حتی مدتی نیز به کارهای گوناگون پرداخت، ولی بالاخره با راهنمایی و اصرار یکی از فرماندهان نیروی هوایی که سخت به او علاقه‌مند بود، به خدمت دائمی ارتش در آمد.

بعد با پروازهای بسیارش به سرزمین‌های گوناگون و به میان ملّت‌های مختلف با زیبایی‌های طبیعت و چشم‌اندازهای متنوّع جهان و با جامعه‌های گوناگون آشنا شد و طبع حسّاس و نکته سنجش بیش از پیش الهام گرفت و از هر خرمنی خوشه‌ای یافت.

سال‌ها در راه‌های هوایی فرانسه-آفریقا و فرانسه-آمریکای جنوبی پرواز کرد. در ۱۹۲۳ پس از پایان خدمت نظام به پاریس بازگشت و به مشاغل گوناگون پرداخت و در همین زمان بود که نویسندگی را آغاز کرد.

سنت اگزوپری جوان به دختر زیبایی دل بسته بود که خانواده دختر به سبب زندگی نامنظم و پرحادثه هوایی با ازدواج آن دو مخالفت کردند. نشانه‌ای از این عشق را در اولین اثرش به نام پیک جنوب (۱۹۲۹) می‌توان دید.

در سال ۱۹۲۵ داستان کوتاهی از او به نام «مانون» در یکی از گاهنامه‌های پاریس چاپ شد امّا کسی او را در زمره نویسندگان به‌شمار نیاورد، و خود او نیز هنوز به راستی گمان نویسندگی به‌خود نمی‌برد.

در همین اوان بود که برای یک مأموریت سیاسی به میان قبایل صحرانشین مور در جنوب مراکش رفت و چون به خوبی از عهده اجرای این مأموریت برآمد مورد تشویق فرماندهان و زمامداران وقت قرار گرفت.

«پیک جنوب» اثر دیگر اگزوپری یادگار زمانی است که نویسنده هوانورد در میان قبایل صحرانشین مراکش به سر می‌برد. هنگام بازگشت به فرانسه نخستین رهاوردی که با خود آورد، دستنویس کتاب پیک جنوب بود.

در سال ۱۹۲۷ برای انجام مأموریت دیگری به آمریکای جنوبی رفت و در آنجا وقت بیشتری برای پیگیری افکار خویش یافت. دو کتاب جالب او به نام «زمین انسان‌ها» و «پرواز شبانه» یادگار آن زمان است.

شهرت نویسنده با انتشار داستان پرواز شبانه Vol de Nuit آغاز شد که با مقدمه‌ای از آندره ژید در ۱۹۳۱ انتشار یافت و موفقیت قابل ملاحظه‌ای به دست آورد. حوادث داستان در آمریکای جنوبی می‌گذرد و نمودار خطرهایی است که خلبان طی توفانی سهمگین با آن روبه‌رو می‌شود و همه کوشش خود را در راه انجام وظیفه به کار می‌برد.

پرواز شبانه داستانی است در ستایش انسان و صداقت او در به پایان رساندن مسئولیت اجتماعی و آگاهی دادن از احساس و ندای درون آدمی. این داستان برنده جایزه فمینا شد.

سنت‌اگزوپری طی یکی از پروازهایش که با سمت خبرنگار جنگی به اسپانیا رفته بود، مجروح شد و ماه‌ها در نیویورک دوران نقاهت را گذراند. در این دوره زمین انسان‌ها Terre des Hommes را نوشت که در ۱۹۳۸ منتشر شد.

نویسنده در این اثر نشان می‌دهد که چگونه انسانی که در فضای بی‌پایان خود را تنها می‌یابد، هر کوه، هر دره و هر خانه را مصاحبی می‌انگارد که درواقع نیز نمی‌داند دوست است یا دشمن.

سنت‌ اگزوپری در این داستان تجربه غم‌انگیز زندگی را با تحلیلی درونی آمیخته است که از طراوت ولطف فراوان سرشار است. زمین انسان‌ها به دریافت جایزه بزرگ آکادمی فرانسه نایل آمد.

در سال ۱۹۳۰ بار دیگر به فرانسه بازگشت و در شهر آگه که مادر و خواهرش هنوز در آنجا اقامت داشتند، عروسی کرد. در سال ۱۹۴۱ اثر زیبای او به نام پرواز شبانه که مورد تقدیر و تحسین آندره ژید نویسنده فرانسوی واقع شده بود، منتشر شد و چندی نگذشت که به چند زبان اروپایی ترجمه شد و مقام ادبی و شخصیت هنری اگزوپری را به اثبات رسانید.

Antoine de Saint-Exupery. Paris, FRANCE – 1939.

در سال ۱۹۳۵ با هواپیمای خود در کشورهای مدیترانه‌ای سفر کرد و بیش از پیش با زیبایی‌های محیط آشنا شد. سپس در کشورهای آلمان نازی و اتّحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا به گردش پرداخت و از هریک از آن کشورها و از این سفرهای تفریحی و سیاسی نوشته‌ای اندوخت و ارمغانی آورد که در روزنامه‌ها و مجلّه‌های پاریس به چاپ می‌رسید.

در سال ۱۹۳۷ از آمریکا بازگشت ولی چون براثر سانحه هوایی که در گواتمالا برای هواپیمای او پیش آمد، سخت آسیب دیده بود، مدّتی بستری شد.

در سال ۱۹۳۹ اثر معروف اگزوپری به نام زمین انسان‌ها برای نخستین بار منتشر شد و چندان مورد توجّه واقع شد که از طرف فرهنگستان فرانسه به دریافت جایزه نایل شد.

اگزوپری در همان سال بار دیگر به آلمان رفت و به همراه اوتو آبتز مرد سیاسی آلمان هیتلری و مدیر انجمن روابط فرهنگی آلمان و فرانسه از مدارس برلن و از دانشگاه دیدن کرد.

به هنگام بازدید از دانشگاه، از استادان پرسید که آیا دانشجویان می‌توانند هرنوع کتابی را مطالعه کنند و استادان جواب دادند که دانشجویان برای مطالعه هرنوع کتابی که بخواهند آزادند ولی در شیوه برداشت و نتیجه گیری اختیار ندارند، زیرا جوانان آلمان نازی به جز شعار «آلمان برتر از همه» نباید نظر و عقیده‌ای داشته باشند.

اگزوپری در همان چند ساعتی که در دانشگاه و دبیرستان‌ها به بازدید گذرانید، از فریاد مدام «زنده باد هیتلر» و از صدای برخورد چکمه‌ها و مهمیزها ناراحت بود، در هنگام بازگشت به اوتو آبتز گفت: من از این تیپ آدم‌ها که شما می‌سازید خوشم نیامد. در این جوان‌ها اصلاً روح نیست و همه به عروسک کوکی می‌ماند.

اوتو آبتز بسیار کوشید تا با تشریح آرا و نظرات حزب نازی نظر نویسنده جوان را با خود همداستان کند ولی موفّق نشد. پس از تسلیم کشور فرانسه به آلمان، اگزوپری به آمریکا تبعید شد و کتاب‌های زیبایی چون «قلعه»، «شازده کوچولو» و «خلبان جنگی» را در سال‌های تبعید نوشت.

سنت‌اگزوپری که به هنگام جنگ خلبان جنگی شده بود، پس از تبعید به آمریکا در ۱۹۴۲ حوادث زندگی خود را به‌صورت داستان خلبان جنگ Pilore de guerre منتشر کرد که گزارشی بود از ناامیدی‌ها و واکنش‌های روحی خلبانی در برابر خطرهای مرگ و اندیشه‌ها و القای شهامت و پایداری.

اثر کوچکی که در آمریکا نوشته شده بود به نام نامه به یک گروگان Letter a un otage در ۱۹۴۳ منتشر شد. حوادث این داستان در ۱۹۴۰ به هنگامی می‌گذرد که نویسنده از لیسبون، پایتخت پرتغال، پرواز می‌کند و آخرین نگاهش را به اروپای تاریک که درچنگال بمب و دیوانگی اسیر است، می‌افکند.

به چشم او حتی کشورهایی چون پرتغال که ظاهراً از جنگ برکنار است، غمزده‌تر از کشورهای مورد تهدید یا ویران شده به‌نظر می‌آید و با آنکه مردمش آسایشی دارند، همه چیز در شبحی غم‌انگیز فرورفته است.

در ۱۹۴۳ شاهکار سنت‌اگزوپری به نام شازده کوچولو Le Petit Prince انتشار یافت که حوادث شگفت‌آنگیز آن با نکته‌های دقیق و عمیق روانی همراه است. شازده کوچولو یکی از مهم‌ترین آثار اگزوپری به شمار می‌رود که در قرن اخیر سوّمین کتاب پرخواننده جهان است.

به هنگام گشایش جبهه دوم و پیاده شدن قوای متّفقین در سواحل فرانسه، بار دیگر با درجه سرهنگی نیروی هوایی به فرانسه بازگشت. در ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴ برای پروازی اکتشافی برفراز فرانسه اشغال شده از جزیره کرس در دریای مدیترانه به پرواز درآمد، و پس از آن دیگر هیچگاه دیده نشد.

دلیل سقوط هواپیمایش هیچگاه مشخص نشد اما در اواخر قرن بیستم و پس از پیدا شدن لاشه هواپیمایش اینطور به‌نظر می‌رسد که برخلاف ادعاهای پیشین، او هدف آلمان‌ها واقع نشده است زیرا روی هواپیما اثری از تیر دیده نمی‌شود و احتمال زیاد می‌رود که سقوط هواپیما به‌دلیل نقص فنی بوده است.

چهار سال پس از مرگش ارگ Citadelle از او انتشار یافت و چنان‌که خود نویسنده در آن اظهار کرده بود، اثری ناتمام است که هرگز پایان نمی‌پذیرد. این اثر شامل مجموعه یادداشت‌هایی است که سنت اگزوپری از تجربه‌ها و اندیشه‌های زندگی خود بر جای گذارده است.

بخشی از کتاب

  • شازده کوچولو پرسید: «پس آدم‌ها کجا هستند؟ آدم در بیابان احساس تنهایی می‌کند.» مار گفت: «با آدم‌ها نیز آدم احساس تنهایی می‌کند.»
  • گل که کاروانی را درحال عبور دیده بود، گفت: «آدم‌ها؟ گمان می‌کنم شش هفت‌تایی باشند. من ایشان را سال‌ها پیش دیدم. ولی هیچ معلوم نیست کجا می‌شود گیرشان آورد. باد، ایشان را با خود می‌برد. آدم‌ها ریشه ندارند و از این جهت بسیار ناراحتند.»
  • روباه گفت «آدم‌ها این حقیقت را فراموش کرده‌اند، ولی تو نباید فراموش کنی. تو هر چه را اهلی کنی همیشه مسئول آن خواهی بود.»

نتیجه گیری از داستان شازده کوچولو

۱٫ عاشق اعداد و ارقام نباشیم! بزرگسالان فکر می کنند بهترین راه شناخت در ارقامی است که از دیگران به دست می آورند و برای آشنایی با آن ها به جای آن که از علایق و استعدادهای او بدانند درباره سن، درآمدش، وزنش، متراژ خانه اش و … سوال می کنند.

۲٫ دیگران را نه با کلماتی که به زبان می آورند بلکه براساس کارهایی که انجام می دهند قضاوت کنیم! گل سرخ اگرچه با کلماتش شازده کوچولو را رنجاند اما عطرش را در اختیار او قرار داده و شادی برایش به ارمغان آورده بود و شازده کوچولو به جای رها کردن گل باید می توانست روح دوست داشتنی و لطیف او را از پس کلمات آزاردهنده اش ببیند.

۳٫ همیشه نسبت به چیزی که اهلی کرده ایم مسئول هستیم و این اصل مهمی در زندگی همه انسان هاست که فراموش نکنند زمانی که به کسی ابراز عشق می کنند و یا رابطه دوستانه ای با او برقرار می کنند برای همیشه نسبت به او مسئولیت داشته و نمی توانند او را رها کنند.

۴٫ بسیاری از ما حتی در میان شلوغی آدم ها نیز احساس تنهایی می کنیم و تنهایی تنها با نبودن آدم ها تعریف نمی شود.

۵٫ مدت زمانی که صرف انتظار برای گل سرخ زندگی تان می کنید به آن گل ارزش می دهد. عشق ارزش انتظار را دارد و هرکس در زندگی اش حداقل یک بار فرصت عشق ورزیدن پیدا خواهد کرد، تنها باید بخواهد و در نهایت این صبر است که به عشق ارزش می بخشد.

نکات مهم و پیام های داستان

  • باید تحمل دو یا سه کرم را داشته باشیم تا بتوانیم پروانه ها را ببینیم
  • اهمیت چیزها را نه با چشم بلکه با قلب می توان دید
  • همه آدم بزرگ ها زمانی کودک بودند اما تعداد بسیار کمی از آن ها این مسئله را به یاد می آورند
  • همه آدم ها ستاره ای دارند اما ستاره آدم های مختلف شبیه هم نیستند
  • احساسات واقعی خودمان را پنهان نکنیم
  • قبل از قضاوت کردن دیگران خودمان را قضاوت کنیم
  • هرگز خودمان را خیلی جدی نگیریم
  • فراموش نکنیم گاهی عشق در رها کردن است
  • مراقبت چیزهایی که داریم باشیم، چیزهایی که جایگزینی برای آن ها پیدا نمی شود
  • این روابط هستند که به زندگی ما ارزش می دهند

مطلب پیشنهادی

حتما باید خواند/ کمدی انسانی؛ پروژه جاه طلبانه آقای بالزاک

“کمدی انسانی” (La Comédie Humaine) مجموعه‌ای عظیم از رمان‌ها و داستان‌های کوتاه است که توسط …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *