معرفی کتاب /مرگ قسطی؛ واقعیت یا وهم و هذیان؟

سایت بدون – آثار سلین را با آثار بزرگانی مانند دانته، رابله، مارسل پروست و جیمس جویس مقایسه می کنند.

مرگ قسطی دومین رمان لویی فردینان سلین، نویسنده بزرگ فرانسوی است که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. مهدی سحابی مترجم نام آشنای کشورمان آن را ترجمه کرده و انتشارات مرکز آن را به چاپ رسانده است.

سلین اولین رمان خود را  کتاب «سفر به انتهای شب» در ۳۸ سالگی نوشت که جامعه ادبی را شگفت زده کرد. کتابی که آن را آثار  بزرگانی مثل دانته، رابله، مارسل پروست و جیمس جویس مقایسه کنند.

رمان مرگ قسطی نیز مانند سفر به انتهای شب آن چنان خوب است که هر خواننده‌ای را شگفت‌زده می‌کند. اندره ژید در توصیف قلم سلین می‌نویسد: «آنچه سلین ترسیم می‌کند واقعیت نیست، وهم و هذیانی است که واقعیت برمی‌انگیزد.»

سلین که بود؟

لویی فردینان دتوش که سلین نام مستعار اوست، نویسنده و پزشک فرانسوی بود که در سال ۱۸۹۴ در پاریس متولد شد. پدرش کارمند ساده بیمه و مادرش فروشنده توری و دانتل بود و نقص عضو داشت. خود او پزشکی خواند و تا آخر عمر پزشک ماند.

پس از انتشار اولین رمانش در ۱۹۳۲ بسیار مورد تحسین جامعه ادبی قرار گرفت و کتاب دومش یعنی مرگ قسطی با آن‌که امروزه از سوی اکثر منتقدان بهترین اثر او تلقی می‌شود در زمان انتشار با استقبال کمی مواجه شد.

ستایش‌ها از سلین به زودی محو شد و از نوشته‌هایش برمی‌آمد که ضد یهود است و احتمالا از طرف آلمان‌هاست. مدتی بعد او خائن شناخته شد و در همین موقع بود که فرانسه را ترک کرد. ابتدا به آلمان و بعد هم به دانمارک رفت. نوشته و کتاب‌هایش از فرانسه جمع شد و یک سال و دو ماه را در زندان دانمارک گذراند. بعد از آزادی نیز به عنوان ننگ ملی شناخته شده و تبعید شد. سلین پس از چهار سال دیگر انزوا و بلاتکلیفی سرانجام در سال ۱۹۵۱ به فرانسه بازگشت. او تا زمان مرگش در سال ۱۹۶۱ در نزدیکی پاریس ساکن بود.

مرگ یا زندگی؛ کدامشان قسطی است؟

در قسمتی ازکتاب مرگ قسطی سلین نوشته است: «از زمان جنگ تا حالا جنون همین‌طور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکه‌ست. هزار جور سروصدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریع‌تر هذیان بافته‌م. رویش را کم کرده‌م. روی «خط پایان» هذیان و جنون همیشه ترتیبش را داده‌ام و برنده من بوده‌م. بله! مسخره‌بازی درمی‌آرم، خودم را به لودگی می‌زنم، مجبورش می‌کنم فراموشم کند.»

در اولین جمله از کتاب لویی فردینان سلین صحبت از تنهایی، فضای سنگین و غمناک به میان می‌آید که می‌توان همه آن‌ها را در کتاب مشاهده کرد. فردینان، شخصیت اصلی کتاب، پزشکی است که از دست بیمارانش ذله شده، به تنگ آمده و به زمین و زمان فحش می‌دهد. همه‌شان او را دیوانه می‌کنند، افراد زبان‌نفهمی که همیشه همه‌چیز را باید دوبار برایشان تکرار کرد. افرادی که از حضور پزشک سوءاستفاده می‌کنند تا سرگرم شوند.

زندگی شخصیت اصلی این رمان «مرگ» است. حقارت و بدبختی در سراسر کتاب دیده می‌شود و البته سلین هم علاقه‌ای به گفتن داستان‌های امیدبخش و یا شادی‌آور ندارد. نویسنده چهره زشت زندگی را بی‌آلایش در برابر شما قرار می‌دهد.

در این کتاب، سلین زندگی را تحلیل می‌کند. می‌گوید همه انسان‌ها زندگی می‌کنند تا بمیرند. گریزی از مرگ نیست و این زمان است که انسان را به مرگ نزدیک می‌کند. در واقع هر روز که داریم یک نوع قسط است که می‌پردازیم تا روزی که دیگر چیزی نداریم و مرگ به سراغمان می‌آید. بنابراین زندگی خود مرگ است که می‌توانیم قسط‌های آن یک‌جا پرداخت و خلاص شویم یا می‌توانیم ذره ذره جان بکنیم تا درنهایت تسلیم مرگ شویم.

مطلب پیشنهادی

حتما باید خواند/ کمدی انسانی؛ پروژه جاه طلبانه آقای بالزاک

“کمدی انسانی” (La Comédie Humaine) مجموعه‌ای عظیم از رمان‌ها و داستان‌های کوتاه است که توسط …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *