کتاب کم عمق ها، اثری نوشته ی نیکلاس کار است که اولین بار در سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید. شواهد علمی و تاریخی نشان می دهند که مغز ما در واکنش به تجاربمان تغییر پیدا می کند. تکنولوژی هایی که از آن ها برای به دست آوردن، ذخیره کردن و به اشتراک گذاشتن اطلاعات استفاده می کنیم، به معنای واقعی کلمه، مسیرهای جدیدی در شبکه ی گسترده ی نورون ها به وجود می آورند. نیکلاس کار در این کتاب توضیح می دهد که اینترنت، برخلاف کتاب ها که نقش بسزایی در افزایش تمرکز در افراد دارند، مروج نمونه برداری های پراکنده از اطلاعات، آن هم از منابعی متعدد است. نویسنده بیان می کند که قواعد حاکم بر اینترنت، همان چارچوب های حاکم بر دنیای صنعت است: سرعت، کارآمدی، و تولید و مصرف بهینه. اما اکنون اینترنت در حال انجام کار دیگری نیز هست و آن کار، القای تصویر مورد نظر خود از جهان به ما است.
نو یسنده کتاب «کم عمق ها» در این اثر تلاش می کند نشان دهد که چرا عموم مردم قرن بیست و یکم، سطحی تر از گذشته مطالعه می کنند و با اینکه حجم بیشتری از اطلاعات در دسترشان است، «کم عمق»تر شده اند.
در مغز کتاب خوانان ناحیه هایی اختصاصی برای رمزگشایی سریع متن ایجاد می شود. این نواحی چنان مداربندی شده اند که نماینده اطلاعات بصری، آواشناختی و دستور زبانی مهم باشند و بتوانند این اطلاعات را با سرعت برق آسایی بازیابی کنند. برای مثال در قشر بینایی مغز «کلاژی واقعی» از تشکل های نورونی ای تشکیل می شود که وظیفه شان این است که در کسری از میلی ثانیه «تصویر بصری حروف، الگوی حروف و کلمات» را شناسایی کنند. مغز با زبردست تر شدن در رمزگشایی متن و تبدیل آن از یک فعالیت حل مسئله طاقت فرا به فرآیندی که در اساس خودکار انجام می شود، می تواند منابع بیشتری را به تفسیر معنا اختصاص بدهد. در نتیجه، آن چه امروزه مطالعه عمیق (ژرف خوانی) می خوانیم ممکن می شود.
جیکوب نیلسن در سال ۲۰۰۶ دست به آزمایشی بر روی ردگیری چشم وب گردان زد. او از ۲۳۲ نفر خواست که دوربین کوچکی را سرشان کنند. کار این دوربین تعقیب حرکات چشم افراد در زمان مطالعه صفحات متن بود. وی دریافت که تقریبا هیچ یک از شرکت کنندگان متن برخط را به صورت سنتی خط به خط – مثل مطالعه یک صفحه از کتاب – نمی خوانند. بیشترشان انگار به سرعت سرشیر متن را می گرفتند و چشم شان با الگویی تا حدودی شبیه به حرف F روی صفحه حرکت می کرد. در آغاز، سر تا ته دو سه خط اول را از نظر می گذراندند، بعد چشم شان کمی پایین می آمد و چند خط دیگر را تقریبا تا نصف می خواندند. سپس می گذاشتند که چشم شان به سرعت به سمت چپ پایین صفحه بلغزد.
در بخشی از یک مطالعه پنج ساله، یک تیم تحقیقاتی به بررسی سوابق روی کامپیوترها پرداختند که رفتار بازدیدکنندگان از دو وب سایت تحقیقاتی محبوب را مستند می کرد. هر دو سایت دسترسی به مقالات نشریات و کتاب های الکترونیکی را برای کابران فراهم می کردند. محققان دریافتند که کاربران این وب سایت ها مشخصا رفتاری به صورت یک فعالیت سطحی خوانی از خود نشان می دهند؛ به طوری که از یک منبع به دیگری می جهند و به ندرت به منبعی که قبلا دیده بودند، برمی گردند. اغلب، یک یا دو صفحه از مطلبی را می خوانند و بعد بیرون می پرند و سراغ منبع دیگری می روند.
حال زمان پرسش حیاتی فرارسیده است: دانش در مورد تأثیر واقعی ای که استفاده از اینترنت بر شیوه کارکرد ذهن ما می گذارد، چه حرفی برای گفتن دارد؟ شکی نیست که این سوال موضوع پژوهش های بسیاری در سال های آینده خواهد بود. همین الان هم چیزهای زیادی می دانیم یا می توانیم حدس بزنیم. اما اخبار نگران کننده تر از آنی است که گمان می کرده ایم. ده ها پژوهش صورت گرفته توسط روان شناسان، عصب زیست شناسان، مدرسان و طراحان وب، همگی به نتیجه مشابهی رسیده اند: وقتی بر خط می شویم، وارد محیطی شده ایم که تشویق به مطالعه سرسری، تفکر عجولانه و بی حواس و یادگیری سطحی می کند. هر چند، در گشت وگذار در اینترنت هم می توان ژرف خوانی کرد، همان طور که کتاب را هم می توان سطحی خواند، اما ژرف اندیشی شیوه ای نیست که این فناوری کسی را به آن ترغیب کند.
کتاب «کم عمق ها» نوشته نیکلاس کار، در واقع نتیجه یک تحقیق گسترده و میان رشته ای در باب تاثیر فناوری اطلاعات به ویژه اینترنت و دیگر فناوری های وابسته به ساختار و شیوه تفکر بشر و در نتیجه شیوه مطالعه، نگارش و تعاملش با دیگران است. نویسنده در بخش های مختلف به فیزیولوژی مغز، کارکرد حافظه، تاریخچه فناوری های فکری، نقش موتورهای جستجوی وبی و به خصوص شرکت گوگل و دیگر موارد مرتبط می پردازد تا بتواند دلیل و نحوه تاثیر این فناوری را بر تفکر بشر نشان دهد تا در نهایت ریشه این بی حوصلگی در مطالعه را بیابد و نشان دهد که چرا عموم مردم قرن بیست و یکم، سطحی تر از گذشته مطالعه می کنند و با اینکه حجم بیشتری از اطلاعات در دسترشان است، «کم عمق»تر شده اند.