شرق: ویکتور هوگو از قلههای ادبیات کلاسیک جهانی است. در بین نویسندگان غربی احتمالا او نویسندهای است که پس از شکسپیر بیشترین پژوهشهای ادبی و تحلیلها و حاشیهنویسیهای نقادانه درباره آثارش منتشر شده است. از همان قرن نوزدهم تا امروز، از مارکس و گوته به اینسو، درباره آثار هوگو نوشتهاند. بسیاری از داستانهای هوگو شهرتی عمومی دارند و بارها مورد اقتباسهای مختلف قرار گرفتهاند. یکی از این آثار، «گوژپشت نتردام» یا «نتردام پاریس» است که بهتازگی با ترجمه محمدرضا پارسایار در نشر هرمس منتشر شده است.
ویکتور هوگو در فوریه ۱۸۰۲ در شهر بزانسون متولد شد. او از نوجوانی به سرودن شعر پرداخت و موفقیتهایش خیلی زود آغاز شد. هوگو تنها ۱۵ سال داشت که به خاطر سرودن منظومهای بلند مورد تقدیر فرهنگستان فرانسه قرار گرفت. او در جوانی روی به نوشتن رمان آورد و اولین رمانش را با نام «بوگ ژارگال» در ۲۴سالگی نوشت. «گوژپشت نتردام» رمانی است که هوگو در ۲۹سالگی نوشت و این رمان پس از «بینوایان» مشهورترین اثر او به شمار میرود.
«گوژپشت نتردام» را از برجستهترین آثار رمانتیک ادبیات جهانی دانستهاند و این نکتهای است که مترجم اثر هم به آن اشاره کرده و در بخشی از یادداشت ابتداییاش نوشته: «در ۱۸۲۷، هوگو مقدمهای بر نمایشنامهاش کرامول نوشت که میتوان آن را مرامنامه مکتب رمانتیسم دانست، مکتبی که بیش از هر چیز احساسات و عواطف بشری را ارج مینهد. با آنکه ریشههای این مکتب را باید در سده هجدهم جستوجو کرد، هوگو زین پس عصری نو را در تاریخ ادبیات جهان گشود که عصر رمانتیسم نام گرفت و خانهاش میعادگاه نویسندگان پیرو مکتب رمانتیسم شد. رمان گوژپشت نتردام از شاخصترین آثار رمانتیک جهان به شمار میرود. هنگام نگارش این اثر، هوگو چنان مجذوب شاهکار خود شده بود که طی پنج ماه آن را نوشت و در این مدت تنها برای خوردن و خوابیدن از پشت میزش برمیخاست». نتیجه کار هم بسیار خوب بود و رمان پس از انتشارش با اقبال بسیاری روبهرو شد.
عنوان اصلی این رمان «نتردام پاریس» است. ماجراهای این رمان اغلب در کلیسا و محیط پیرامون آن میگذرد و در واقع آنطورکه مترجم هم اشاره کرده، قهرمان اصلی این اثر کلیسای نتردام پاریس است. این بنا که ساخت آن از ۱۱۶۳ تا ۱۳۴۵ به طول انجامید، از مهمترین آثار معماری گوتیک در فرانسه است و این سبکی است که هوگو علاقه زیادی به آن داشت. مترجم رمان در بخشی از متنش، «بازسازی تاریخی قرون وسطا» را چیزی دانسته که ارزش و اعتباری ویژه به این اثر داده است: «هوگو، به مدد تخیلی قوی و پرشور، پاریس قرون وسطا را با کوچههای اسرارآمیز و هیاهوی مردم فقیرش پیش چشم ما مجسم میکند. توصیف محله معجزگاه، که کانون گدایان و معلولان شهر است، این واقعیت را بر ما آشکار میکند که فاصله میان توانگر و تهیدست، همچنان که میان حکومت و مردم، بیحد و اندازه است».
در آغاز این رمان میخوانیم: «سیصد و چهل و هشت سال و شش ماه و نوزده روز پیش مردم پاریس با صدای پرطنین ناقوس کلیساها، که از سه منطقه شهر قدیم و جدید و کوی دانشگاه برمیخاست، از خواب بیدار شدند. هیچ خاطرهای چون خاطره روز ششم ژانویه ۱۴۸۲ در حافظه تاریخ به جا نمانده است. هیچ معلوم نبود که غلغله ناقوسها و همهمه شهرنشینان برای چیست. نه از یورش پیکاردیاییها یا بورگنیاییها خبری بود، نه از شکار دستهجمعی، نه از شورش محصلین در تاکستان لاس و نه تشریففرمایی اعلیحضرت پادشاه پرشوکت. زن یا مرد سارقی را هم در عدلیه پاریس دار نمیزدند و سفیری نیز با دبدبه و کبکبه، چنان که در سده پانزدهم بسیار معمول بود، وارد شهر نمیشد، چراکه همین دو روز پیش سفیران فلاندری برای مذاکره در باب ازدواج ولیعهد با مارگریت فلاندری با شکوه تمام به پاریس آمده بودند و جناب کاردینال بوربن نیز برای خوشایند پادشاه به ناچار به هیاهوی جلف رؤسای بلدیه دیار فلاندری روی خوش نشان داده بود. عالیجناب با لودهگری و خلقوخوی پسندیده در مهمانسرای بوربنیاش از آنان پذیرایی نمود و از اینکه رگبار قالیچههای نفیسش را جلوی در خیس میکرد خم به ابرو نیاورد».
همانطور که اشاره شد هوگو نویسندهای است که آثارش بسیار مورد توجه و نقد و بررسی قرار داشته است. یوسا نیز رسالهای دارد با عنوان «وسوسه ناممکن» که چکیدهای از آن موضوع درسگفتارهایش در دانشگاه آکسفورد بوده است. او در این رساله، وجوه مختلف شاهکار هوگو، «بینوایان»، را از دید نویسندهای معاصر نقد و بررسی کرده است. یکی از مهمترین بخشهای این کتاب، «کاتب الهی» است که در آن به مسئله روایت در «بینوایان» پرداخته است. یوسا، «بینوایان» را آخرین رمان بزرگ کلاسیک میداند و «مادام بوواری» فلوبر را اولین رمان بزرگ مدرن و وجه تمایز رمان مدرن و کلاسیک را هم مسئله راوی میداند. به این اعتبار «وسوسه ناممکن» نه فقط رسالهای درباره «بینوایان» بلکه کتابی درباره سبک در رماننویسی هم هست. به عبارتی، نقد یوسا فقط در چارچوب اثر هوگو باقی نمانده و به نقد و بررسی شیوه و سبکی از رماننویسی هم بدل شده است، شیوه و سبکی که یوسا آن را شیوه و سبک رماننویسی کلاسیک مینامد. یوسا در بخشی از «وسوسه ناممکن»، بر مسئله راوی بینوایان دست میگذارد و میگوید شخصیت اصلی بینوایان نه اسقف بیئن ونو است، نه ژان والژان، نه فانتین، نه گاوروش، نه ماریوس و نه کوزت؛ بلکه آن کسی است که سرگذشت اینها را شرح میدهد و آنان را شکل میبخشد. به اعتقاد یوسا، «اولین ابداع نویسنده رمان همواره راوی است، خواه یک راوی نامشخص باشد که به سومشخص روایت میکند یا یک راوی- پرسوناژ، که در کشمکش داستان درگیر است و به اولشخص ماجرا را شرح میدهد. آفرینش این پرسوناژ همیشه از بقیه حساستر است، زیرا بسته به اینکه ورود و خروج این رئیس تشریفات به داستان چقدر مناسب و سنجیده باشد، برای روایتکردن در کدام زمان و مکان قرار گیرد، برای پرداختن به هر اپیزود چه سطحی از واقعیت را برگزیند، چه اطلاعاتی را عرضه یا مخفی کند و چه مقدار زمان به هر شخص، رویداد و محل اختصاص دهد، آنچه شرح میدهد راست یا دروغ، باشکوه یا محقر جلوه خواهد کرد».
برچسببدون پیشنهاد کتاب چی بخوانم چی بخونیم سایت بدون گوژپشت نتردام محمدرضا پاسایار معرفی کتاب ویکتور هوگو
مطلب پیشنهادی
ریشه و داستان ضرب المثل «قاپ قمارخونهاست»
سایت بدون- قاپ یکی از ۲۶ استخوان پای گاو و گوسفند است که به شکل …