گیلمگش ابتدای ادبیات است ، اول قصه جهان و همین قصه همه آن چیزی که ادبیات را در می گیرد را نشان می دهد. این قصه همه چیز دارد، پهلوانی ، جنگ، خنده، عشق ، مرگ و پوچی … انگار گیل گمش پدری است برای همه آن چیزی که بعدها قرار است مردم برای هم تعریف کنند، قصه از آن لوح های گلی زاده شده و رشد کرده…
قصه روایت جهان ماست ، قصه حماسه و تراژدی در هم و هر کس حتی نیمه خداگانه هم از این مستثنی است. این قصه بشر است که همیشه به مرگ فکر می کند و می خواهد جاودانه باشد.
سایت بدون – اسطوره گیلگمش به نوعی قدیمی ترین اسطوره در جهان است. این داستان در ظاهر ساده و فراواقع گرایانه در باطنش اما از مضامین فلسفی سود می برد. داستان تکامل و رنج و به پوچی رسیدن انسان است. خواننده در ظاهر با دو قهرمان آشنا می شود اما آن ها دو نیمه مکمل یگدیگر هستند.
“گیلگمش”نخستین مسافر اسطورهای است. گیلگمش، کهنترین یادگار تمدن بین النهرین و حماسه او، متعلق به سه هزار پیش از میلاد است که درقالب ۱۲ لوح در کتابخانه آشور بانیپال در نینوا، کشف شد.
این مجموعه به صورت شعر است که با کاوش در بقایای کتابخانه آشوربنیپال پادشاه آشور به دست آمد. هریک از این دوازده لوح یا دوازده سرود شامل شش ستون است در سیصد سطر، البته به غیر از آخرین لوح که به آن مجموعه افزوده شده و به شکلی کاملاً نمایان از یازده لوح قبلی کوتاه تر است.
گیلگمش ، پادشاه اوروک که در حدود ۱۲۵ سال بر سومریان حکمرانی می کرد و همراهش انکیدو تنها قهرمانانی هستند که از ادبیات باستانی بابل زنده مانده اند و در این شعر حماسی که به هزاره سوم قبل از میلاد مسیح تعلق دارد، جاودانه شده اند. آنها با هم به جنگل سدر خدایان سفر می کنند ، گاو مقدس را شکست داده و غولی به نام هومبه به را به قتل می رسانند. هنگامی که انکیدو می میرد ، گیلگمش اندوهگین می شود و اندوه و ترسی از مرگ بر وجودش چیره می شود و او را وا می دارد تا در پی راز زندگی ابدی برود. گیلگمش حماسه ی بی پایان اخلاق ، تراژدی و ماجراجویی ناب است شاهکاری ادبی است که به جستجوی انسان برای جاودانگی می پردازد
داستان گیلگمش
داستان گیگلمش و ماجراهای زندگی او نیز مانند هر داستان اسطورهای دیگر، دارای وقایع ناباورانه اما استوار بر پایههای تاریخی است.
گیلگمش، پنجمین پادشاه از نخستین سلسله حکمران بر سومر بود و دو سوم وجودش از خدایان بود که به مدت صد و بیست وپنج سال بر سومریان فرمانروایی کرد. او به دلیل طولانی شدن حکومتش، به مردم سختگیریهای زیادی میکرد تا آنجا که مردم سومر به تنگ آمدند و از خدایان خواستند تا مخلوقی بفرستد تا از ستمهای گیلگمش کاسته شود.
انکیدو، انسانی بدون قدرت خدایان بود که برای مقابله با گیگلمش خلق شد و به اوروک، شهر گیلگمش فرستاده شد. انکیدو انسانی وحشی بود که پس از کشتی گرفتن با گیلگمش، تبدیل به یکی از بهترین دوستان و همراهان او شد.
انکیدو به کاخ گلیگمش می رود اما بعد از گذشت چند روز فطرت وحشی خود را به خاطر می آورد و دچار انده می شود. گیلگمش با مشاهده حال انکیدو، او را به جنگ با «هومبه به محافظ جنگل سدر می برد. انکیدو و گلیگمش با کشتن هومبه به به شکل پیروزمندانه ای به اوروک باز می گردند
پس از کشته شدن هومبه به خدابانو ایشتر بر گیلگمش پدیدار و بدو اظهار عشق می کند
«ایشتر» که الهه عشق است، شیفته گیلگمش که اکنون قهرمانی محبوب می باشد، می گردد، ولی گیلگمش با اشاره به خیانت ها و جفاهای او که نسبت به دیگران انجام داده است، عشق ایشتر را رد می نماید.
ایشتر عصبانی می شود و گاو آسمانی را به منظور حمله به انکیدو و گلیگمش از پدر خود آنو می گیرد اما آن ها گاو را هم می کشند. پس از گذشت مدت زمانی انکیدو در رویا مشاهده می کند که خدایان تصمیم گرفته اند تا وی را به قتل برسانند. دلیل تصمیم خدایان این بود که انکیدو و گلیگمش محافظ جنگل سدر به قتل رساندند. البته ممکن است ایشتر نیز در این تصمیم خدایان تاثیر داشته است. در هر حال انکیدو پس از گذشت چند روز می میرد.
تا پیش از انکیدو، گیلگمش شناختی از مرگ نداشت و تصور میکرد که فناناپذیر است؛ اما پس از آنکه انکیدو، در برابر چشمانش جان سپرد و او را خاک کرد، برای یافتن راز جاودانگی، رهسپار سفر شد.
پس از طی کردن مسیرهای دشوار، گیلگمش سرانجام گیاه جاودانگی را از ژرفای دریاها پیدا کرد اما در راه بازگشت به شهر، ماری گیاه را بلعید و در برابر گیلگمش پوست انداخت و گیاه جاودانگی از دست گیلگمش رفت؛ گیلگمش با دستان خالی و به تنهایی، به شهرش بازگشت و پذیرفت که نمیتواند فناناپذیر باشد.
گیلگمش مرگ اندیشی و جاودانگی
حماسه گیلگمش، اساساً دارای مضامینی غیر دنیوی است؛ اگرچه در روند داستان، نمادهای بسیاری از زندگی مادی وجود دارد اما داستان او، داستان تکامل، رنج و به پوچی رسیدن بشر است.
گیلگمش نخستین قهرمان انسانی و نخستین قهرمان تراژیک ثبت شده در ادبیات است. او نخستین شخصیتی است که با وجود آنکه نسبتش به دیگر خدایان اسطورهای میرسد، اما این قدرتش برایش کارساز نیست و فناپذیر است.
این داستان، سیر سلوک آدمی از بدویت تا کمال را روایت میکند. اگرچه مضمون اصلی این حماسه، مرگ و نابودی است، اما در دل خود داستان، مسئله جاودانگی انسان نیز مطرح میشود. گیلگمش، بعد از آنکه با دست خالی و با گذر از رنجهای فراوان به شهر بر میگردد، دستور میدهد تا شهر را آباد کنند.
او در خلال سفرش به سوی جاوادنگی، در میابد که انسان، نمیتواند تا ابد بیدار بماند و سرانجام، بی رمق میشود و خوابی عمیق، او را در بر میگیرد. بشر نمیتواند از مرگ فرار کند اما میتواند جوری زندگی کند که تا بی نهایت، یادش زنده بماند.
با مطالعه این افسانه در می یابیم آنچه که بشر امروز می جوید، پیشینیان او در قالب آرزوهای دست نیافتنی خود رقم زده اند و آرزوهای بشر که از نخستین روزهای آفرینش و حیات او بر این کره خاکی شکل گرفته است، همچنان به قوت خود باقی است. کوشش خستگی ناپذیر گیل گمش برای دست یافتن به راز زندگی جاویدان و رسیدن او به دروازه ی تاریکی، گفت و گو با دروازه بانان و به راه افتادن در دره های تاریکی همگی نشانه هایی از این آرزوی دیرین هستند.
از سوی دیگر بسیاری از قصه هایی که ما می شناسیم مستقیم و غیر مستقیم ردی از گیلمش را دارند
حماسه گیلگمش دارای مؤلفههای بسیار آشنایی است که در طول تاریخ بازگو شدهاند . یکی از جذابترین عناصر آن داستان طوفان است ؛ در این داستان قایق غول پیکری به امید خدایان از جفتهای حیوانات پر میشود . این حماسه ابتدا با پارهای تغییرات از نسخه اولیه خود به زبان آکدی که یک زبان ابتدایی سامی بود ، ترجمه شد . در واقع میتوان گفت که این داستان اولین نسخه ثبت شده داستان کشتی نوح در تاریخ است .
ترجمه های فارسی گیلگمش
از سال ۱۳۳۳ شمسی تا زمان حال، افراد زیادی بر روی ارائه یک برگردان قابل قبول از این داستان حماسی کار کردهاند. از آنجاییکه ترجمه کتاب دارای ظرافتهای خاصی است و باید به نکات ویژهای در این مورد توجه داشت؛ بعضی از فعالیتهای انجام شده چندان با استقبال روبهرو نبودهاند. در ادامه مطلب به بهترین ترجمههای حماسه گیلگمش که در حال حاضر امکان تهیه آنها نیز وجود دارد؛ اشاره میگردد.
ترجمه حماسه گیلگمش توسط داوود منشی زاده
دکتر داوود منشی زاده اولین کسی بود که حاصل فعالیتهای جورج اسمیت را به زبان فارسی تبدیل نمود. البته وی در اصل از آلمانی به فارسی کار ترجمه حماسه گیلگمش رو انجام داده و سعی نموده تا حد ممکن به متن اصلی وفادار بماند. علیرغم تمام تلاشهای صورت گرفته توسط این مترجم، متن خیلی روان نیست و در روزگار کنونی به سختی میتوان متوجه مفهوم جملات گردید. با این حال توجه داشته باشید که این دکتر منشی زاده بود که با کار بر روی این اثر و منتشر کردن حاصل زحماتش، موجب معرفی این کتاب گردید و باعث شد تا دیگر متخصصان زبانی و نویسندگان با این داستان آشنا گردند.
ترجمه کتاب گیلگمش به وسیله احمد شاملو
شاملو سابقه کار بر روی اشعار شاعرانی مانند فدریکو گارسیا لورکا (شاعر و نقاش اسپانیایی) و مارگوت بیکل (شاعر آلمانی و متخصص گفتگو درمانی) را داشت؛ بنابراین به خوبی توانست تا با ساختار حماسی و شاعرانه گیلگمش ارتباط برقرار نماید و اثری عالی خلق کند. در حاضر عنوان بهترین ترجمه حماسه گیلگمش به شاملو تعلق دارد؛ از اینرو این کتاب بارها توسط انتشارات نشر چشمه تجدید چاپ شده است.
ترجمه کتاب حماسه گیلگمش توسط محمد اسماعیل فلزی
آنچه محمد اسماعیل فلزی در سال ۱۳۷۶ منتشر نموده؛ برگردان روایت نانسی ساندرز (Nancy Sandars) از این داستان است. ساندرز که یک باستان شناس تجربی بود؛ در سال ۱۹۵۰ میلادی موفق شد تا کتیبههای برجای مانده از این اثر را به انگلیسی برگرداند. لذا آنچه آقای فلزی ارائه داده با آثار دیگر مترجمین تفاوتهای قابل ملاحظهای دارد (چون متن مبدا یکسان نبوده است).
ترجمه حماسه گیلگمش توسط ابوالقاسم اسماعیل پور
خانم دونا روزنبرگ (Donna Rosenberg)، جدیدترین محققی است که بر روی Epic of Gilgamesh کار کرده است. حاصل فعالیتهای وی در این حوزه، توسط ابوالقاسم اسماعیل پور به زبان فارسی برگردانده شده و جدیدترین ترجمه حماسه گیلگمش خلق گردیده است. شیوه نگارش آقای اسماعیل پور بسیار جذاب بوده و چون در روزگار کنونی این اثر به چاپ رسیده، مخاطبان بهتر میتوانند با آن مأنوس شوند. این کتاب توسط انتشارات اسطوره روانه بازار گردیده