سایت بدون – کتاب، یار مهربان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بوده است. گواه این ادعا تصاویر منتشر شده از صحنه شهادت سردار و کتاب «گلچین احمدی» است که این شهید بزرگوار به همراه داشته است. او مقدمه کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» را هم که شامل خاطرات ۳۰ فرمانده تخریبچی دوران دفاع مقدس است، به رشته تحریر درآورده. علاوه بر این، سردار شهید سلیمانی، در کنار همه ویژگیهایش که این روزها بیشتر از آن گفته میشود، کتابخوانِ خوب و مروج کتاب خوانی نیز بود. آن شهید والامقام، درطول سالهای گذشته، به طور مرتب کتابهای حوزه تاریخ شفاهی جنگ را میخواند و یادداشتهایی بر آنها مینوشت که باعث معرفی و رونق فروش آنها میشد. در ادامه، مجموعهای از این کتابها را معرفی خواهیم کرد. کتاب «الغارات»، یکی از کهنترین متون تاریخی شیعه، از آخرین کتابهای پیشنهادی این سردار برای خواندن، به خصوص در مقطع کنونی است.
وقتی مهتاب گم شد
این
کتاب درباره خاطرات جانباز علی خوشلفظ است. فروردین سال ۹۶ رهبر انقلاب
تقریظی بر این کتاب نوشتند و دیگران را به خواندن آن توصیه کردند. سردار
سلیمانی نیز بعد از مطالعه این کتاب، یادداشتی را خطاب به نویسنده جانباز
کتاب نوشت که متن زیر، بخشی از این یادداشت است: «عزیز برادرم علی عزیز/
همه شهداء و حقایق آن دوران را در چهره تو دیدم/ یک باره همه خاطراتم را
به رخم کشیدی. چه زیبا از کسانی حرف زدهای که صدها نفر از آن ها را همین
گونه از دست دادم و هنوز هر ماه یکی از آن ها را تشییع می کنم و رویم
نمیشود در تشییع آن ها شرکت کنم. ده روز قبل بهترین آن ها را -مراد و حیدر
را- از دست دادم، اما خودم نمیروم و نمیمیرم، در حالی که در آرزوی وصل
یکی از آن صدها شیر دیروز، لهله میزنم و به درد «چه کنم» دچار شدهام.
امروز این درد همه وجودم را فراگرفته و تو نمکدانی از نمک را به زخمهایم
پاشاندی. تنهای تنهایم. برادر جاماندهات، قاسم سلیمانی»
آن بیست و سه نفر
این
روزها فیلم سینمایی «۲۳نفر» روی پرده سینماها در حال اکران است. فیلمی که
مهر ماه سال گذشته سردار شهید فیلم برداری آن را کلید زد. کتاب، روایت ۲۳
نوجوان اسیر ایرانی در دوره جنگ تحمیلی است که فریب نقشههای دشمن را
نمیخورند و کاری میکنند، کارستان. راوی این کتاب احمد یوسفزاده،
اردیبهشت سال ۹۴ در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران از نگارش نامهای از
سوی سردار سلیمانی خطاب به خود درباره این کتاب خبر داد. بخشی از متن نامه
به این شرح است: «احمد عزیزم؛ تقریظ و تحسین رهبر عزیزمان مرا تشویق به
خواندن کتابت کرد و پس از قرائت آن به مقامت غبطه خوردم و افسوس که در
کارنامهام یک شب از آن شب ها و یک روز از آن روزهای گرفتار در قفس را
ندارم. شماها عارفان حقیقی و عابدان به عبودیت رسیدهای هستید که به عرش
رسیدید، ایکاش در همان بالا بمانید. چه زیباست جوانان جویای کمال، کودکانِ
کمالیافته در قفس دشمن را ببینند. ایکاش سفیرانِ در قصرهای مجلل نشسته
کشورمان، این سفیران در قفس گرفتار شده را ببینند و چگونه سفیر بودن را
بیاموزند.»
من زندهام
اغلب
کتابها درباره اسرا، توسط راویان مرد نوشته شده است؛ اما «من زندهام» یک
راوی خانم دارد. معصومه آباد راوی این کتاب، در دوره جنگ تحمیلی اسارت را
تجربه کرده است. سردار شهید دو نامه بر این کتاب نوشته؛ نامه اول در بغداد
که بیانگر حس خود به این کتاب است و نامه دوم در نینوا. او در دومین نامه
با اشاره به رشادتهای معصومه آباد هنگام اسارت نوشته است:«خواهر خوبم. در
آن اسارت، اسارت را به اسارت گرفتی. سعی کن در این آزادی اسیر نشوی. ان
شاءا… کتابت را به همه زبان ها ترجمه میکنم تا همه بدانند زینب بنت رسول
ا… چگونه بوده است وقتی کنیز او معصومه این گونه معصوم بوده است. به تو
به عنوان خواهرم، به عنوان معرف دختر مسلمان شیعه، معرف ایران اسلامی، معرف
تربیت خمینی افتخار می کنیم. حقیقتا شگفت زده شدم و هزاران بار به تو و
دوستانت مرحبا گفتم. ساعت ۲۳(نینوا)»
سربلند
کتاب
«سربلند» روایت زندگی شهید مدافع حرم محسن حججی از کودکی تا شهادت به قلم
محمدعلی جعفری است. از این اثر که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است،
مهر ماه سال گذشته رونمایی شد. هرچند سلحشوریهای سردار شهید سلیمانی برای
از بین بردن داعش در سوریه منجر به این شده بود که او با مدافعان حرم به
خوبی آشنا باشد اما این کتاب نیز او را تحت تاثیر قرار داد. سردار پس از
خواندن «سربلند»، یادداشتی بر این کتاب نوشت که متن آن چنین است:«سلام بر
حججی که حجتی شد در چگونه زیستن و چگونه رفتن. فدای آن گلویی که همچون گلوی
امام حسین (ع) بریده شد و سلام بر آن سری که همچون سر مولای شهیدان دفن آن
نامشخص و به عرش برده شد. دخترم آن ها را الگو بگیر و مهم ترین شادی آن ها
عفت و حجاب است.»
رادیو
کتاب
«رادیو» دربرگیرنده بخشی از خاطرات تکاندهنده سردار محمدرضا حسنی سعدی از
دوران اسارت در اردوگاه شماره ۴ موصل است. این سردار در این کتاب خاطراتی
از رزمندگان لشکر ۴۱ ثارا… و برادر دو شهید را که در سن ۲۳ سالگی در
عملیات آزادسازی خرمشهر به اسارت دشمن بعثی در آمد، روایت میکند. در این
کتاب، نویسنده گریزی هم به چگونگی به دست آوردن رادیو در اردوگاه میزند و
از آن مینویسد. بخشی از متن یادداشت سردار شهید بر این کتاب که اردیبهشت
امسال به چاپ سوم رسیده به این شرح است:«حاج محمدرضای عزیز، مخلص مجاهد،
سلام. این خاطره ارزشمند و تکاندهنده که از یک عملیات سنگین ویژه، هیجان
انگیزتر است، نباید به این سادگی پردازش شود. خود بحث رادیو زیباترین
داستان خواندنی برای تمام نسلها میتواند باشد، در جایی که اسرا و
زندانیان جنگها معمولاً به دنبال سیگار یا اشیای فراموش دهنده مخدرند،
فرزندان روح ا… در فکر فهم اندیشه او و تلاش برای ایستادگی روح خدا در
مسلک اویند.»
گردان ۴۰۹
اگر
میخواهید از حال و هوای رزمندگان قبل از شروع عملیات «والفجر ۱۰» که در
سال ۶۶ رخ داد بیشتر بدانید باید این کتاب را بخوانید. کتابی که سردار شهید
سلیمانی نیز آن را خوانده و یادداشتی بر آن نوشته است. بخشی از یادداشت
سردار شهید بر این کتاب که دی ماه سال گذشته از متن آن رونمایی شد، به این
شرح است: «سلام و برکات خداوند برخطّۀ شهیدپرور مقاوم و پر از معنویت،
ولایی و بسیار شجاع سیستان. بارها متحیرانه تماشاگر شجاعت و معنویت آنان
بودم، گردان ۴۰۹ و بنیان گذار بسیار پرافتخار و ارزشمند آن، شخصیتی دایم
قابل افتخار همچون شهید مخلص میرحسینی عزیز که خود به تنهایی تداعیکننده
یک لشکر بود، یل بزرگ سیستانی که همه جوانان کرمانی، سیستان و بلوچستانی و
هرمزگانی را در مدرسه خود مشق عشق و ایثار داد و همه به او تأسّی میکردند و
در سختیها به او پناه میبردند. مرد زخمدارِ زخمی تمام نبردها، آخرین
فردی که از صحنه آتش خارج میشد، آن هم با تن چند چاک جراحت.»